نان یا جان؛ تئوری جنایت و سرپوش غارت خامنه‌ای و سپاه

در حالی که نظام در پی پایان دادن به قرنطینه است سناریوی‌‌های مختلفی برای توجیه اینکار کرده است. با توجه به وضعیت فعلی ایران، پایان این سناریوها به کجا می‌انجامد و نظام با طرح این سناریوها، چه چیزی را مخفی می‌کند؟

نظام ولایت فقیه با اعلام از سرگیری فعالیت اقتصادی مردم در شهرستان‌ها از ۲۳ فروردین و در تهران از ۳۰ فروردین، خطر اوج‌گیری دوباره‌ی کرونا را در دستور کار خود قرار داده است.

در این بین نظام در تلاش است تا با سناریو‌های مختلف، این روند را طبیعی جلوه دهد. امری که به هیچ وجه قابل توجیه نیست. نگاهی به شرایط وضعیت معیشتی اقشار مختلف مردم ایران این حقیقت را به صد زبان فریاد می‌زند.

از جمعیت ۸۵ میلیون نفری ایران، ۳۲ میلیون نفر، حاشیه‌نشین هستند. در تهران جمعیت حاشیه‌نشین حدود ۱۱ میلیون نفر برآورد می‌شود.

شکی در این نیست که جمعیت حاشیه‌نشین کشور از اقشار فرودست و اقشار محروم جامعه هستند و در بحران کرونا در معرض تهدید معیشتی بیشتری قرار دارند. این قشر اکنون زیر خط فقر مطلق قرار گرفته است.

تجربه ۲ماهه اخیر نشان می‌دهد نظام ولایت فقیه در مواجهه با کرونا، فاقد برنامه مشخص و کارآمد است و در ترس از سرنوشت خود این موضوع را تبدیل به یک مسئله امنیتی کرده است.

در فقدان یک نظام کارآمد، اقتصاد ناسالم و فساد نهادینه در نظام، بعلاوه‌ی جمعیت انبوه زیر خط فقر، حاشیه‌نشینان، بیکاران، مشاغل خرد و خدماتی، دست‌فروشان، زنان سرپرست خانوار، نظام توان تامین معیشت مردم در قرنطینه را ندارد.

ساده‌ترین کار در این بین برای نظام، پایان‌دادن به قرنطینه و فرستادن مردم به سر کار؛ بخوانید قربانگاه کروناست. چرا که نظام تصور می‌کند در کسری از زمان، مردم گرسنه‌ی در قرنطینه به خیابان خواهند آمد تا حق خود را از نظام بستانند.

این وضعیت در پیشاکرونا و پساگرانی بنزین خود را در کف خیابان به صورت اعتراضات سراسری نشان داد. حال نظام با پشتوانه آن تجربه، می‌خواهد مردم گرسنه را خاموش کند بی‌آنکه به دردهای آن توجهی کند. امنیت نظام، برایش حرف اول و آخر را می‌زند.

از این منظر است که نظام دست به ابداع سناریو‌های خطرناکی تحت عناوین «دولت سرگردان بین نان و جان» یا «انتخاب نان و جان» می‌زند و از «اولویت نخست دولت و مجموعه نظام» برای «حفظ معیشت اقشار کم‌درآمد و حتی اقشار متوسط» که «اکنون به نقطه صفر رسیده‌اند و چیزی برای از دست دادن ندارند و تنها دغدغه زنده ماندن از طریق کسب نان و معیشت دارند.» دم می‌زند.

این سناریو‌ها بر آن مبتنی شده است که نظام برای مردم در قرنطینه هیچ اقدامی انجام ندهد و دوران کرونا را با فرستادن مردم به سر کار به پایان برساند. بی‌آنکه به مخاطرات این کار توجهی نماید.

نظام به عمد نادیده می‌گیرد که فرستادن مردم به سر کار، آنچنان که این روزها شاهد آن هستیم چه خطراتی برای آنها دارد.

مردمی که این روزها در مترو و اتوبوس و خیابان‌ها، آن هم در سایه وعده‌های موهوم نظام و بدون رعایت پروتکل‌های بهداشتی تردد می‌کنند در زمره اقشاری هستند که بطور مضاعف آسیب‌پذیرند.

این وضعیت برای اقشار پایین و متوسط باعث بروز نگرانی و از دست‌دادن امید، همچنین بروز آسیب‌های دیگر همراه خواهد بود.

بروز آسیب‌های روحی و روانی سبب پیدایش آسیب‌های اجتماعی از نوع افسردگی، خشونت خانگی، خشونت خیابانی، خودکشی خواهد شد.  

بر اساس آمار اعلام‌شده تا هم‌اکنون، آمار کودک‌آزاری دائمی در محیط خانواده و تعرض و خشونت تا پنج برابر افزایش داشته است.

این تهدید‌ها شامل جمعیتی است که گزاف نخواهد بود اگر آن را بالغ بر ۶۰ میلیون ایرانی بدانیم با احتساب اقشار متوسط که آستانه تحمل آنها نیز در دوران کرونا به زودی به پایان خواهد رسید.

شاید نظام می‌پندارد که در صورت اوجگیری بیش از پیش کرونا، مانند ۳ماهه اخیر دست به مهندسی آن زده و با اعلام آمار ناچیز و عدم هزینه جدی در دوره آینده، خواهد توانست از بحران کرونا و بی‌کفایتی خود رهایی یابد. اما این طناب بسیار کوتاه است.

بحران کرونا با توجه به وضعیت سیاسی و اقتصادی امروز نظام و در آنسو طبقات فرودست دست به گریبان با فقر، خبر از وقوع یک فاجعه بزرگ انسانی در داخل ایران می‌دهد و این احتمال وجود دارد که این فاجعه انسانی در ایران به سایر کشورهای منطقه خاورمیانه و آسیا و اروپا و سپس به سراسر جهان تسری پیدا خواهد کرد.

نظام آگاهانه از بین سناریوی «نان و جان»، «نان» را انتخاب کرده است، چون نمی‌خواهد از ثروت‌های عمومی کشور، نان مردم را در روزهای کرونایی تامین کند.

از واقعیت‌های اقتصادی و آنچه در بالا گفته شد که بگذریم، آنچه تحت عناوین «دولت سرگردان بین نان و جان» یا «انتخاب نان و جان» مهندسی و ابداع می‌شود می‌خواهد ذهن خواننده را مخاطب این موضوع قرار دهد که راهی به جز این دو نیست، در واقع بر حقیقتی سرپوش می‌گذارد که علاوه بر جنایت پشت‌پرده این تیتر، غارت نهادینه در نظام ولایت فقیه را نیز را می‌خواهد بپوشاند.

مارک دوبویتز علاوه بر مورگان اورتگاس؛ سخنگوی وزارت خارجه آمریکا و علاوه بر آنها، وزیرخارجه آمریکا؛ مایک پمپئو بارها یادآور شده‌اند که نظام ولایت فقیه می‌تواند از سپرده‌های چندصد میلیاردی در صندوق‌های خامنه‌ای و سپاه برای دوران روز مبادای کرونا استفاده کند.

در درون نظام نیز وقتی در بیرون از دایره قدرت ولایت فقیه، این صداها به صدا درآمدند، صداهایی به اعتراض، ولو کوچک، در این باره گشوده شد.

مسیح مهاجری که خود عضو حزب «جمهوری اسلامی» نظام بوده و پس از توقف فعالیت این حزب، نشریه این حزب با نام «روزنامه جمهوری اسلامی» به عنوان یک روزنامه خصوصی و با صاحب امتیازی خامنه‌ای و مدیر مسئولی مهاجری منتشر می‌شود، در روزهای اخیر براین صندوق‌خانه نظام انگشت گذاشته است.

مهاجری گفته است که «برای حل قطعی مشکلات باید قدرت‌های مالی بزرگی به صحنه بیایند که از تمکن بسیار بالائی برخوردارند و اموال آنها متعلق به مردم است. این قدرت‌های مالی عبارتند از ستاد اجرائی فرمان امام، بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی.»

مهاجری می‌افزاید «امکانات و منابع مالی گسترده‌ای که در اختیار این مراکز وجود دارند اگر به عرصه کمک به اقشار آسیب‌دیده از کرونا آورده شوند، مشکلات این اقشار در کوتاه‌ترین زمان و به صورت کامل برطرف خواهد شد … آنها اگر پول‌هائی را که در اختیار دارند برای نجات مردم مستضعف خرج نکنند، فلسفه وجودیشان را چگونه می‌خواهند توجیه کنند؟»

از این رو گفته می‌شود مخیرکردن مردم ایران بین «نان و جان» علاوه بر جنایت مرگ بر اثر کرونا، برای پوشاندن غارتگری و جنایت بزرگتر نظام یعنی، انباشت میلیاردها دلار از ثروت عمومی کشور برای خامنه‌ای و سپاه است که نظام نمی‌خواهد آن را برای صاحبان اصلی‌اش؛ مردم ایران هزینه کند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)