مجله هفته | مجله سیاسی و فرهنگی, سال چهاردهم

برگردان  پَرَخشه

 

امسال۲۵ سال از مرگ ارنست ماندل می گذرد. ماندل (۵ آوریل ۱۹۲۳ـ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۵) یکی از برجسته ترین اقتصاددانان مارکسیست نیمه دوم قرن بیستم بود. سال ۱۹۸۲، در تأسیس موسسه ما، « مؤسسه ی بین المللی پژوهش و آموزش»[i] نقش اساسی داشت. ماندل که تا پایان عمر،  دانشمند و فعالی پرکار بود، ده ها کتاب و صدها مقاله از خود به جای گذاشت.

در کار فکری و سیاسی ماندل، مارکسیسم  به طور همزمان “پایبند به اصول”[ii] و “آزاد فکر” ​​بود. وی به معنایی که در مقاله ای در سال ۱۹۸۳ تعریف کرد، مارکسیستی ارتدوکس بود: کسی که “رفتارش  مطابق با روح مارکس” و” ملزم به مقاومت در برابر همه شرایط غیرانسانی اجتماعی است. ” (۱)  مارکسیسم او به معنایی که مندل در گفتگو با یوهانس آگنولی، رادیکال آلمانی توصیف کرد، باز بود، یعنی  “وظیفه ادامه توسعه، تلفیق حقایق جدید و ملاحظات علمی جدید  را  داشت.  بخشی از ماهیت اساسی مارکسیسم بررسی تغییرات تجربی قابل توجه است”. (۲)

ارتدوکسی مندل و گشودگی فکر او بخشی از یک کل بود. از نظروی، محرک  تاریخ، مبارزه علیه بی عدالتی و برای ایجاد شرایط  رهایی، بود. از آنجا که تاریخ تا حدی محصول ادامه مبارزات است، توسعه آن کاملاً نامشخص است. از نظر ماندل، تاریخ این مبارزات قدیمی تر از سرمایه داری است و ریشه در جنبه های بنیادی انسان شناسی بشر داشت: در “ویژگی اجتماعی کار، منشأ اجتماعی ارتباطات و عدم امکان کناره گیری از آنها بدون پرداخت هزینه ای گزاف” (۳). مندل نوشت، “ثروت بشریت” شامل “غنای روابط انسانی وبه عبارتیدیگر، روابط اجتماعی است.”(۴) “با توسعه نیروهای مولد تحت سرمایه داری، این مبارزه با شرایط غیرانسانی  بود که سوسیالیسم را امکان پذیر کرد.

ماندل استدلال کرد که تاریخ، فقط می توان به عنوان کلیتی که تحت تأثیر تضادهای درونی دائما دستخوش تغییر و تحول است،  قابل درک باشد. از این رو معتقد بود که  مارکسیست ها برای درک پدیده های اجتماعی نیاز به یک روش “ژنتیک تاریخی”[iii] دارند.

ماندل از نمونه دولت بورژوازی برای پردازش این نظریه استفاده کرد: تلاش برای درک ویژگی و ماهیت دولت بورژوازی، مستقیماً  یا از مقوله های کتاب سرمایه ی مارکس، یا از “سرمایه به طور کلی”، یا از روابط مبادله و تجارت در سطح جامعه بورژوازی، یا از شرایط ارزش گذاری سرمایه، این واقعیت را نادیده می گیرد که بورژوازی دولت را به معنای ماشین آلات دولتی منفصل از جامعه و نهادیخودمختار، ایجاد نکرد. بورژوازی دولتی را که قبلاوجود داشت تصرف کرد. (۵)

به این ترتیب، در نظر گرفتن تاریخ (پیشا سرمایه داری)، ماندل را از مارکسیست های “ساختاری”، که سعی در توضیح پدیده های اجتماعی به مثابه نتایج قوانین تغییرناپذیر حاکم بر سرمایه داری داشتند، متمایز ساخت. نظریه ی “آشتی نظریه و تاریخ ” از ماندل آزاد اندیشیخارج از مارکسیسم عامیانه، مارکسیسم مکتبی آلتوزری، و ​​خارج از آنچه پری اندرسون “مارکسیسم غربی” نامید و به تحقیقات اقتصادی پشت کرده است. ” قرار داد.(۶)

ماندل نوشت: همگامی تاریخ علم و نظریه اجتماعی با تاریخ مبارزات طبقاتی، به آن معنا نیست علم در خدمت “آزادی پرولتاریا”، “آزادی” یا “پیشرفت تاریخی” نیست و از قوانین خود پیروی می کند.  هنگامی که دانش علمی درتصمیم گیری های صحیح سیاسی به کار رود، و فقط زمانی که علم تابع قوانین خود و نه وقتی که مطیع معیارهای سیاسی باشد، در مبارزه برای رهایی مفید است. ماندل در مارکسیسم ترکیبی از دو تاریخ را می بیند: تاریخ  مبارزات علیه شرایط غیرانسانی و تاریخ پژوهش های علمی.

کارهای مهم مندل در اقتصاد سیاسی: نظریه اقتصادی مارکسیستی (۱۹۶۲) ، اروپا در مقابل آمریکا؟: تناقضات امپریالیسم (۱۹۷۰) ؛ سرمایه داری متاخر (۱۹۷۲) و موج های دامن دار توسعه سرمایه داری (۱۹۸۰)) ، و همچنین ده ها مقاله در مورد حدسیاتش، همه ابزاری هستندبرای درک تحولات مداوم و تصمیم گیری های جنبش کارگری و سوسیالیست ها.  سرمایه داری متأخر را به ویژه  می توان کار اصلی مندل دانست. در این کتاب، مندل نظریه امواج طولانی[iv] را در سرمایه داری نجات داد،همان مفهومی که توسط اقتصاددانان مارکسیست و غیرمارکسیست مانند کندراتیف و شومپیتر برای پیش بینی سیر نزولی سرمایه داری که از اواسط دهه هفتاد شروع شد، استفاده شده بود.

مندل در کاربرد تئوری موج طولانی، دوباره مفاهیم نظری را با تحقیقات تاریخی و داده های تجربی ترکیب کرد. وی استدلال کرد که با استفاده از “ابزارهای مفهومی تجزیه و تحلیل اقتصادی مارکسیست”، توضیح تحولات طولانی مدت در سرمایه داری امکان پذیربود، اما تنها در صورتی که  در نظر گرفته شود که چندین متغیر کلیدی این «سیستم» “متغیرهایی تا حدی خودوند”[v] هستند. تا حدی خودوند، و نه

مستقل، زیرا آنها در رابطه با  پارامترهای تعیین شده توسط خود سیستم سرمایه داری عمل می کنند. “حکومت ها و دولت های سرمایه دار” قادر به انجام کارهای زیادی  اند، “و نیز کارآفرینان و شرکت های سرمایه دار. اما آنها نمی توانند سرمایه پولی و سود را به عنوان نقطه شروع و نقطه نهایی عملیات سیستم لغو کنند، همچنین نمی توانند عملکرد نیروهای بازار را لغو کنند یا قانون ارزش را از بین ببرند.” (۷)

در دهه ۱۹۸۰ ، ماندل برای درک تحولات بلند مدت سرمایه داری ده “گزاره” کلیدی را پردازش کرد:

(۱) قانون ارزش؛ (۲) قانون انباشت سرمایه؛ (۳) قانون ارزش اضافی؛ (۴) قانون تساوی نرخ سود؛ (۵) قانون تمرکز ومحوریت سرمایه؛ (۶) قانون تمایل افزایشی ترکیب ارگانیک سرمایه؛ (۷) قانون مبارزه طبقاتی تعیین دستمزد؛ (۸) قانون تمایل کاهشی متوسط ​​نرخ سود؛ (۹) قانون ماهیت چرخه وار تولید سرمایه داری و اجتناب ناپذیر بودن بحران های تولید بیش از حد؛ (۱۰) قانون سقوط اجتناب ناپذیر سیستم (تئوری Zusammenbruchs).

 مندل نظریه اقتصاد مارکسیستی خود را “یک چهارچوب زمانی اضافی برای گزاره ی شماره ۹” توصیف کرد: طی “امواج طولانی توسعه سرمایه داری”، ازجمله، انقلاب های اساسی فن آوری ونیز یکسان سازی نرخ سود بین بخشهای غیر انحصاری و انحصاری تحقق می یابند.

به گفته ماندل،  “گزاره ها”ی وی را اکثر مارکسیست ها  می پذیرند، “به استثنای احتمالا گزاره ۱۰”. این که ماندل سقوط سرمایه داری را “اجتناب ناپذیر” می دانست به معنای تحقق حتمی سوسیالیسم نبود:« پس از دو جنگ جهانی، دو بحران به عظمت بحران های سال  ۱۹۲۹ و ۱۹۳۳ و نیز بحران کنونی،  در مورد غیر قابل اجتناب بودن سقوط سرمایه داری نمی توان شک کرد. اما این سقوط می تواند منجر به دو نتیجه کاملاً مخالف شود: حرکت به سوی سوسیالیسم، و یا بازگشت به بربریت.»

ده گزاره از نظر اقتصادی اساساً “درونزاد” سرمایه داری هستند. به عبارت دیگر، ناشی ازساختار سیستم اند. “مالکیت خصوصی ابزار تولید، انباشت اولیه سرمایه پولی، ایجاد طبقه ای از دستمزد بگیران، گسترش تولید کالا، یعنی اقتصاد بازار”. اما جدا از این عوامل “درونزاد”، عوامل “برون زایی” نیز وجود دارد زیرا “روند تاریخی عینی توسعه سرمایه داری همیشه نتیجه تعامل بین سیستم و محیطی است که در آن توسعه می یابد. این محیط هرگزصد درصد سرمایه داری نیست.”

عناصر غیر سرمایه داری محیط  و نیز نتایج تاریخ پیشا سرمایه داری بر متغیرهای کلیدی سرمایه داری تأثیر دارند. اگرچه “شورش های ضد برده داری پیشا سرمایه داری، شورش های دهقانی در شیوه تولید قدیمی آسیایی، شورش های دهقانی اواخر قرون وسطا” و همچنین “ویرانی ماشین آلات توسط کارگران شورشی طی دوران اولیه سرمایه داری” سرنوشتی جز شکست نداشتند، اما چنین مبارزاتی ” سنت شگرفی از اشکال مبارزه و سازماندهی و همچنین افکار انقلابی، آرمانها، رؤیاها و امیدهایی را که مورد نیاز مبارزه پرولتری برای رهایی است” فراهم آورند. بدون چنین پیشینه ای، توسعه مبارزات پرولتری بسیار دشوارتر خواهد بود.(۸)

قوانین بلند مدت انباشت سرمایه داری ممکن است خود را «علیرغم کارگران» استوار کنند، اما تأثیرات آن تابع آنهاست، و هر دو بخشی ازیک کلیت را تشکیل می دهند. ماندل نوشت، در دراز مدت، تحولات مبارزات طبقاتی”منوط به سطح توسعه نیروهای مولد، روابط موجود تولید، و ساختارهای طبقات عمده اجتماعی است”. اما چنین چشم انداز طولانی مدت، در تصمیم گیری ها کمک چندانی نمی کند. سطح مشخصی از توسعه نیروهای مولد، مجموعه ای از روابط تولیدی، وچارچوب هایی را که در آن مبارزه طبقاتی صورت می گیرد، ممکن می سازد. و این مبارزات طبقاتی می تواند نتایج متفاوتی داشته باشد. از درون این شرایط متغیر است که سوسیالیست ها  باید تصمصم گرفته و عمل کنند.  “ما در بستر روند تاریخی ایستاده ایم”. (۹)

هر فردی باید نحوه ارتباط خود را با این روند برگزیند، انتخابی که تا حدی تابع فرد،و تا حدی تابع  شرایط اجتماعی است.

در اواخر عمر، ماندل با بحران پروژه سوسیالیستی روبرو شد. پنج سال قبل از مرگ، وی نوشت که این بحران« بیش از هر چیز بحران اعتبار اندیشه های سوسیالیستی است. انگیره ی  پنج نسل سوسیالیست و سه نسل کارگر،اعتقاد عمیق و لرزش ناپذیر امکان پدیری و ضرورت سوسیالیسم  بود. نسل فعلی دیگر  چنین اعتقادی ندارد.» (۱۰) این در واقع نتیجه ی بحران «عملکرد سوسیالیست ها »، شکست ها وجنایاتی   بود  که به نام سوسیالیسم انجام دادند.

دو سال بعد، ماندل در جلسه مجمع احزاب چپ در سائوپائولو گفت: «عملکرد سوسیالیست ها و کمونیست ها باید کاملاً سازگاربا اصول آنها  باشد. نباید هیچ رفتار بیگانه ساز یا ظالمانه ای را توجیه کنیم. ما باید در عمل، آنچه را کارل مارکس  ”ضرورت مطلق” نامید، تجسم بخشیم: مبارزه با همه شرایطی که انسانها را از خود بیگانه  و تحقیر می کند. اگر عملکرد ما با این ضرورت سازگار باشد ، سوسیالیسم بار دیگر به  یک نیروی سیاسی شکست ناپذیر تبدیل خواهد شد.» (۱۱)

علی رغم امیدواری برخی ایدئولوژیست های بورژوازی& تاریخ با جنگ سرد به پایان نرسید، و نئولیبرالیسم رونق و رکود”[vi] را از بین نبرد. نسل های جدید کنشگران، در حال کشف مارکسیسم و افکار ​​ضد سرمایه داری هستند. یک ربع قرن پس از مرگ وی، در میان بحران های متعدد جهانی، بهداشت، محیط زیست، شرایط سیاسی و اقتصادی، فعالیت سیاسی و ذهنی مندل در طرح  راهی برای خروج ار وحشی گری و به سوی “به سوی سوسیالیسم” از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و دقیقا مناسب دوران ماست.

 

یادداشت های مترجم:

[i] https://www.iire.org

[ii] orthodox

[iii]    ‘historical genetic’  /    ‘parametric determinism’

  به نظر می رسد ژنتیک تاریخی و مفهوم جبر گرایی پارامتری  به نوعی یک موضوع را بیان می کنند. مندل در مقاله ای انتقادی از مارکسیسم تحلیلی جون الستر ، این ایده را به شرح زیر توضیح می دهد:

جبرگرایی دیالکتیکی در مقابل جبرگرایی مکانیکی یا صوری، جبرگرایی پارامتری نیز هست. این به ماتریالیسم تاریخی اجازه می دهد تا جایگاه واقعی کنش بشر را در راه پیشرفت روند تاریخی و نحوه تصمیم گیری در نتیجه بحران های اجتماعی درک کنند. زنان و مردان در واقع تاریخ خود را می سازند. نتیجه اقدامات آنها از نظر مکانیکی از پیش تعیین نشده است. اگرچه نه همه، اما اغلب  بحران های تاریخی دارای چندین نتیجه ممکن است که بی شمار یا اتفاقات دلخواه نیستند. به همین دلیل است که ما از عبارت “جبر پارامتری” استفاده می کنیم که نشانگر چندین احتمال در یک مجموعه مشخص از پارامترها است. [۲] ویکیپدی

https://en.wikipedia.org/wiki/Parametric_determinism

https://www.marxist.com/marxism-theory-long-waves-kondratiev141100.htm

[v] were ‘partially autonomous variables’

[vi] boom and bust: از سال ۱۹۲۹، اقتصاد آمریکا دچار ۲۹ چرخه ی رونق و رک.د بوده است.در تارنمای زیر  فهرست و تاریخ آن ها ذکر شده است:

https://www.thebalance.com/boom-and-bust-cycle-causes-and-history-3305803

 

[vii] orthodox

مراجع  

۱-Ernest Mandel on ‘Emancipation, science and politics in Karl Marx’, [http://iire.org/node/920].

۲- E. Mandel, J. Agnoli, Offener Marxismus. Ein Gespräch über Dogmen, Orthodoxie und die Häresie der Realität (Frankfurt, 1980), p.7.

۳- Ernst Mandel, ‘Die Dialektik von Produktivkräften, Produktionverhaltnissen und Klassenkampf neber Kategorien der Latenz und dus parametrischen Determinismus in der materialistischen Geschichtsauffassung’, in: Die Versteinerten Verhältnisse zum Tanzen bringen (Berlin, 1991), pp. 100-113, there p. 101.

۴-۱۹۷۳: Ernest Mandel on Marxism and ecology, ‘The dialectic of growth’, [http://iire.org/node/924].

۵-۱۹۸۰: Ernest Mandel on the class nature of the capitalist state, [http://iire.org/node/928].

۶-Jan Willem Stutje, Ernest Mandel. A Rebel’s Dream Deferred (London, 2009), p. 139.

۷- Ernest Mandel, ‘Partially independent variables and internal logic in classical Marxist economic analysis’, in: Social Science Information (SAGE, London, Beverly Hills and New Delhi), 24, 3 (1985), pp. 485-505.

۸-۱۹۸۳: Ernest Mandel on ‘Emancipation, science and politics in Karl Marx’, [http://iire.org/node/920].

۹- Ernst Mandel, ‘Die Dialektik von Produktivkräften, Produktionverhaltnissen und Klassenkampf’, p. 104.

۱۰- Ernest Mandel, ‘Zur Lage und Zukunft des Sozialismus’, in: Gilbert Achcar (ed.) Gerechtigkeit und Solidarität. Ernest Mandels Beitrag zum Marxismus (Köln, 2003) pp. 233-271, there p. 235.

۱۱- Ernest Mandel, Socialism and the future, (July 1992), [https://www.marxists.org/archive/mandel/1992/07/future.htm].