مناظره را کامل دیدم. تمام که شد، تشنه این بودم ( و هستم) که چند تا تحلیلگر بتوانند راهکاری بدهند که فلان عمل سیاسی میتواند در این انتخابات تاثیرگذار باشد. هر تاثیری. هر حرکتی که بتواند جلوی ریاستجمهوری جلیلی را بگیرد. این مردک ترسناک است، بس که دگم است، بس که خایهمال است، و در وقاحت کم از احمدینژاد ندارد. و حکومت با قدرت ( و نه درایت و سیاست)، با زور دگنک، با سرکوب، ما را به این نقطه آچمز رساند. نقطهای که نه رای دادنمان عمل سیاسی است و نه رای ندادنمان.
دور و اطراف من پر است از انواع و اقسام اپوزسیون.
اپوزسیون رادیکال : از آنها که دوسالیست دشمنشان دیگر حاکمیت نیست، دشمنشان احمدی نژاد نیست، دشمنشان ابزار سرکوب و نیروهای امنیتی-اطلاعاتی نیستند، دشمنشان آن دسته از سپاه که چپاول میکنند نیست، دشمنشان اصلاحطلبانند. از آنها که ته دلشان راضی بودند مشایی و رضایی رای بیاورند، اما خاتمی و هاشمی نه. حالا هم حتما از ریاست جمهوری جلیلی مثل من و تو تنشان نمیلرزد که ترجیحش میدهند به روحانی و عارف.
اپوزسیون قدیمها رادیکال-حالا اصلاح طلب : از آنها که از ۷۶ به بعد رای دادهاند به سختی و دیگر ۸۸ با خیال راحت رای دادهاند. از آنها که به اعتقاد من عشقشان آباد شدن این سرزمین است، حتی شده ذرهای، حتی به نام دشمنشان. فقط چرخ این مملکت برود جلو، شده با سرعت اپسیلون بر ثانیه. از آنها که خیلیهاشان را از دست دادیم دهه ۶۰ و روحشان زیرپوست این ملت میخزد گاهی.
اپوزسیون همیشه اصلاحطلب : اینها مشخصند. می توانم بگویم مثلا مشارکتیها فرض کن. روزنامهنگارهای روزنامههای اصلاح طلب مثلا .
اپوزسیون باری به هر جهت : از آنها ندارد دیگر . هر بار به یک جهتند و هر کدام هم به یک جهت دیگر.
طبق مشاهدات آماری شخص من، اکثریت دسته اول و دوم تا به امروز به هیچ کدام از نامزدها رای نمیدهند. اکثریت دسته سوم رای می دهند به عارف یا روحانی. اقلیت دسته اول، دوم و چهارم هم به عارف، روحانی و کمتر قالیباف.
کل این اپوزسیون اکثریت نیستند شاید ( یا قطعا ؟) اما میتوانند اکثریت ایجاد کنند. و همینها موج را راه انداختهاند توی انتخابات خرداد ۷۶ و ۸۲ و ۸۸. و حتی اعتراض های بعدش. همینها ۸۴ آچمز شدند و نتوانستند در فاصله دو هفتهای مرحله دوم برای هاشمی اجماع کنند. گیج زدند و احمدینژاد شد رییسجمهور. حالا هم حاکمیت توانسته این اپوزسیون را فلج کند. و این شد که مردم و حتی اقلیت همان سه دسته نشستهاند پای مناظرهها که کی بهتر است.
خود من ( به عنوان یک نفر برای مشاهده و نظر سنجی ) : هنوز نمیدانم چه کنم. دلم میخواهد بخشی از یک جریان باشم. حاکمیت آن جریان را منهدم کرد و حالا هر کس گوشهای افتاده.
نمیخواهم رای ندهم و بعد این طور بشود که اگر رای میدادم در رییسجمهور نشدن جلیلی میتوانستم سهم داشته باشم.
نمی خواهم رای بدهم و بعد این طور بشود که حتی صندوقها را باز نکنند و او را با ۵ میلیون رای بسیج بکنند ۲۵ میلیونی، حتی بیشتر و کونم بسوزد.
نمیخواهم رای بدهم به روحانی یا عارف و بعد معلوم بشود اگر همین رای را به قالیباف ( دور باد! ) میدادم، در رییسجمهور نشدن جلیلی میتوانستم نقش داشته باشم.
تف به این وضعیت. تف یه این آچمزیسم. تف به اینهمه ترس و تنبلی که در همهجایمان رسوخ کرده و نه یک تشکل زیرزمینی کوفتی هست که نفوذ بکند در ستاد یک کاندیدا و فقط و فقط نظرسنجی بکند. نه یک فعال با جراتی هست که حرفش برو داشته باشد و بیاید علنی بگوید آقاجان همه با هم این کار را میکنیم. فقط برای این که حرکتمان معنیدار بشود و متحد.
پینوشت : یکی خیلی خوب گفته که در برگ رایش مینویسد « میرحسین موسوی ». این هم اگر یک حرکت بشود تا آن روز، بهجاست. چون از آنها نیستم که فکر کنم رایم رای به مشروعیت نظام است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.