“همین یقین عاری از پندار بود که به پیکار رزا لوکزامبورگ برای رهایی پرولتاریا الهام میبخشید:
رهایی اقتصادی و سیاسی از بردگی مادی سرمایهداری و رهایی عقیدتی از بردگی معنوی فرصتطلبی.
او در مقام رهبر فکری بزرگ پرولتاریا پیکار اصلی خود را بر ضد فرصتطلبی به پیش برد که دشمنی بسیار خطرناکتر بود،
زیرا چیرگی برآن دشوارتر بود.
مرگ او که به دست قویترین و سرسختترین دشمنانش – شیدمان و نوسکه – صورت گرفت بهلحاظ منطقی نقطه اوج اندیشه و زندگی او بود.
با آنکه بهلحاظ نظری سالها پیش از شکست قیام ژانویه آن را پیشبینی کرده بود و از نظر تاکتیکی درهمان لحظه شروع میدانست که این قیام شکست میخورد، پیگیرانه تا آخر درکنار تودهها ماند و در سرنوشت آنان شریک شد.
همین پیگیری و همان منطقی که دشمنی کینهتوزانه قاتلانش – فرصتطلبان سوسیال دمکرات – را سبب شد،
پیآمد راستین وحدت نظریه و کردار در اعمال او بود.”
از “تاریخ و آگاهی طبقاتی” ترجمهی زنده یاد محمدجعفر پوینده
به مناسبت ۱۵ ژانویه سالگرد قتل رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت بهدست اوباشِ فاشیست و گماشتگان سرمایه و رژیم ستم و سرکوب و شکنجه.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.