نگاهی به دلایل شکاف عظیم در قدرت در امریکا
چرا چنین شکاف عظیمی در میان ثروتمندان و قدرتمندان آمریکا پدید آمد؟

در دهه های اخیر یک جناح که می دید چین قدرت می‌گیرد و خودش نیز بازاری با جمعیت یک و نیم میلیاردی است ترجیح داده با آنطرف و در کل با بازار آسیا باشد که بیشترین جمعیت جهان را دارد.
-اتحادیه شانگهای زنگ خطری برای غرب بوده و هست.
بعضی چنین نخواستند و خواهان قطع قدرت چین و تاکید بیشتر بر اسرائیل و چند کشور ثروتمند حاشیه خلیج پارس داشتند که البته از نظر جمعیت و در نتیجه بازار مصرفی ابدا به پای آسیای شرقی و همکارانشان نمی‌رسد.
در این میان فقط هندوستان است که به دلایلی سعی در راضی نگهداشتن دوطرف دارد. اما او نیز بزودی مجبور به جهت گیری خواهد شد.
رابطه چین، روسیه و ایران نوع دیگری است.
کشورهای آمریکای لاتین نیز داستانهای دیگری دارند زیرا بعضی با آمریکا و بعضی علیه او و با شرق هستند.
در این میان چین نیاز به ایران برای به چالش کشیدن قدرت نظامی آمریکا دارد، زیرا چین، آمریکا و روسیه بواسطه قدرت بسیار زیاد نظامی و مخصوصا سلاح های قدرتمند اتمی، سلاح های ضد ساتلیت یا کنترل ساتلیت و… نمی‌توانند رو در رویی نظامی داشته باشند. در نتیجه روسیه و بویژه چین به ایران بعنوان نیرویی که حاضر است با آمریکا وارد رو در رویی نظامی بشود نیاز دارند. در همین رابطه است که در دهه های اخیر چین و روسیه بدون سر و صدا سلاح هایی استراتژیک و تکنیک های برتر در اختیار ایران قرار دادند. مسلم است که هرگاه رو در رویی ایران با امریکا جدی بشود آنها نیز سلاح هایی (حتی بمب اتمی و فراتر) بدون گذاشتن هیچ رد پایی در اختیار ایران می‌گذارند.
سلاح هایی که آمریکا در اختیار عربستان و شیوخ قرار داده علیرغم تبلیغاتی که برای آنها و قدرتشان و در نتیجه بالا رفتن توان نظانی آنها در برابر ایران می‌شود، چندان قابل قبول نیست. هدف آمریکا بیشتر صادر کردن سلاح های رده دوم و سوم خود و خالی کردن انبارها و بدست آوردن پول بوده و هست.
شیخ نشین ها حتی از نظر تعداد پرسنل برای استفاده از سلاح ها در بحران قرار دارند و ابدا توان مقابله نظامی با ایران را ندارند زیر ساختارهای اقتصادی آنها نیز ابدا اجازه یک جنگ مستقیم و مخصوصا رو در رو با ایران را به آنها نمی‌دهد. آنها حتی قادر نبودند حوثی های یمن را شکست بدهند و عملا خودشان شکست خورده اند.
اما اینکه دو جناح درون آمریکا در خصوص این بحران ها چگونه عمل می‌کنند موضوع حساسی است.
چین خود تاجری است که نمی‌خواهد وارد جنگ های گرم نظامی بشود و می‌خواهد از طریق فعالیت‌های تجاری، صنعتی… با همه دنیا رابطه داشته باشد. در نتیجه در عین حالیکه خواهان رابطه با ایران است ابدا نیز در پی داستان نابودی اسرائیل به شکلی که بعضی هستند، نمی‌باشد اما از نظر ایدئولوژیکی با چنین حکومتی موافق نیست.
چین با عربستان، سایر ‌ شیوخ، اسرائیل، اروپا، آفریقا، آسیا، آمریکای شمالی و جنوبی… با همه رابطه دارد.
چین بعنوان یک کشور برای اینکه قدرت اول جهان بشود و جای یهودیان صهیونیست (توجه شود که آنها بر امریکا حکومت می‌کنند) را بگیرد، نسبت به یهودیان صهیونیست که تا همین اواخر قدرت برتر جهان بودند چند مزیت یا برتری اساسی و غیر قابل انکار دارد که دسترسی به انها برای یهودیان صهیونیست امکان نداشت و ندارد و در نتیجه محکوم به شکست و از دست دادن قدرت حاکمه بر جهان هستند که نمود مشخص آن در شکافی است که اکنون در میان آنها کاملا اشکار شده است:

۱-توجه شود که یهودیان صهیونیست به دلیل ضعف های اساسی هیچگاه جرات نکردند تا حکومت خود بر امریکا، اروپا و در کل غرب و جهان را اعلام بکنند.
۲-جمعیت گسترده چین در برابر تعداد اندک یهودیان صهیونیست که در صد کمی از تعداد اندک یهودیان بودند/هستند.
۳- لامذهب بودن چین. بهمین دلیل می‌تواند با هر مردمی رابطه نزدیک برقرار بکند.
۴-موقعیت کشور بودن. اینکه می‌تواند علنا و با نام خود وارد بشود در حالیکه سالهاست که چند خانواده بسیار ثروتمند یهودی صهیونیست بیشترین ثروت جهان را داشتند و بر امریکا و جهان سلطنت کردند ولی جرات نمی‌کردند که پادشاهی خود را اعلام بکنند. آنها حتی جرات نمیکردند نام اشان در لیست ثروتمندان جهان باشند، هرچند ثروت آنها بسیار فراتر امثال بیل گیت، ذاکر بری و… که در اساس این افراد کارمندان آنها بودند.
اما اکنون با تغییراتی که در جهان صورت گرفته این کارمندانی که شروع کارشان با حمایت مالی آن چند تن سرمایه گذار بزرگ یهودی بود با تعدادی از اربابان سابق خود درگیر شده اند. این جرات را هم به اتکا چین پیدا کرده اند.

حال به نکته اصلی شکاف در آمریکا و غرب رسیدیم.
تعدادی از یهودیان بسیار ثروتمند و صاحب قدرت در جهان(حتی مسیحیانی که نه تنها صهیونیست نیستند بلکه با صهیونیست و… مخالفند) با توجه به قدرت گیری اقتصادی چین سرمایه گذاری های زیادی در این کشور کرده و حتی بعضی به چین مهاجرت کرده اند.
این داستان و تغییرات قدرت در جهان بسیار گسترده است و این جابجایی عظیم قدرت نیازمند زمان بود/ هست.
کرونا به کمک آمد و انرا بسیار بزرگ کردند تا در زیر پوشش آن اخبار اصلی تغییرات در قدرت در جهان مخفی بماند.
اما دیگر زمان زیادی به تعیین تکلیف این جبهه بندی ها نمانده است. یکی از نمودهای این امر را در تصمیم گیری های جدی تر و سریع تر و صریح تر ایران میتوان دید. و آن دیگری و اصلی را در درگیری های داخلی آمریکا که تا مرز شکاف و تجزیه آمریکا رفته است.

حسن بایگان
تانزانیا
۱۱ ژانویه ۲۰۲۱

شناسایی جناح های مختلف امریکا

“آقای ادلسون موسس شرکت کازینوهای لاس وگاس سندز – Las Vegas Sands- بود.”
نقل قول از متن منتشر در رسانه های بین المللی بود.

تفسیر:
آقای ترامپ و اجدادش به داشتن فاحشه خانه و کازینو و… این ردیف کارها شهرت دارند. این یکی طرفدار مهم او نیز در همین روابط کاری بود. خوب است لیست تعداد دیگری از حامیان اصلی، برجسته و مهم آقای ترامپ منتشر شود تا دلبل دسته بندی ها مشخص شود. اما با همین دو مورد اگر بخواهیم نتیجه ای بگیریم چنین است:
جناح ترامپ در بیزنس هایی هستند که نمی‌تواند بین المللی و همه گیر باشد. مثلا اکنون اینترنت به همه جهان حتی روستاهای دور افتاده در کوهستانها و در دل جنگل ها راه یافته است اما کازینو را نمی‌شود در هرجایی یا کشوری برپا کرد و اتفاقا کشوری مانند ایران که حکومتی خاص دارد جایی برای کازینو نیست مگر حکومت اش عوض شود. شاید تغییرات ایجاد شده در کشورهای شیخ نشین را هم بتوان از این زاویه دید.
بهرحال بنظر نمی‌رسد این جناح بتواند با جناحی که در گستره جهان و در هر گوشه و کناری می‌تواند فعال باشد و درآمدزایی بکند، رقابت بکند.

نکته:
چند سال پیش دوست خوبی که اکنون در حیات نیست و اطلاعات بسیار خوب و دقیقی بواسطه موقعیت شغلی داشت گفت: بیشتر فاحشه خانه های بزرگ دنیا متعلق به یهودیان است. و اکنون می‌بینیم که این افراطی ترین یهودیان صهیونیست و مسیحیان صهیونیست همه در این رشته کاری هستند که حتما توجیه کامل مذهبی هم دارند.

حسن بایگان
تانزانیا
۱۳ ژانویه ۲۰۲۱

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)