علیرضا جباری، شاعر، نویسنده و مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران روز دوشنبه هفدهم آذر ماه بر اثر ابتلا به کرونا در بیمارستان مدرس تهران چشم از جهان فرو بست.


علیرضا جباری در ۱۸ بهمن ۱۳۲۳ در شیراز، سرزمین شعر و شاعران بزرگ و استادن سخن ایرانی مانند حافظ و سعدی چشم به جهان گشود و در همان‌جا بالنده شد. علیرضا جباری هرچند تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته اقتصاد دانشگاه شیراز ادامه داد، ولی علاقه شدید وی به ادبیات و طبع لطیف او در شعر از او نویسنده و شاعری استثنایی و توانا با آرمان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی ساخت از جمله شعرهای آرمان‌گرایانه علیرضا جباری به نام‌های «برخیز خاوران!» و «نغمه سپید صبح» ماندگار‌تر هستند:

«برخیزخاوران! زچه از پا فتاده‌ای؟
سر را چرا به سینه دریا نهاده‌ای؟
باران زراه مانده و دریا تهی ز آب
برخیزو خود ببارکه دریا شود پرآب
از خاک سربرآر و به پا کن دگرشرر،
شاید که بازخیزد جان‌ها، رهِ دگر.
بر ما چه رفته ‌است، ندانم که خفته‌ایم؛
ازپا نشسته، ترک ره خویش گفته‌ایم
در موسم خزان، ز نفس بازمانده‌ایم؛
خاکی شگفت بر دل دریا فشانده‌ایم،
بازآ و شوروشوق درافکن به جان ما،
شاید که بازخیزد بر لب، بیان ما.
دل را زشوق فردا، آنی به وجد آر؛
برجان سرد ما تو کنون آذری ببار
برخیزو برفشان تو امید سحرگهان،
تا بردمد شراره‌ رُخشان خاوران.
ماندیم منتظرکه بیاید دگرکسی،
بس آرزو که دردل ما مانده، ره بسی
برخیز ای فروغ درخشان خاوران،
تا بردمد سحربه ره دیرباوران»
***

نغمه سپیدِ صبح – علیرضا جباری‌(آذرنگ)

کوله بار زحمتم به دوش
من به راه سخت و دیرپای خود همیشه گام می‌زنم.
از فراز کوه‌ها و از فرود دره‌های ژرف
می‌کنم گذر
من نشان کار را به بازوان
من نوار گل‌نشانِ اتّحاد را به گِردِ سر نهاده‌ام.
من
نغمه سپید صبح را بر عاشقان روز خوانده‌ام.
از تبارِ رنج و کارم ای عزیز!
کار و اتحاد من نشانه‌های این ره دراز
فوجِ کارگر منم طلایه‌دار مردمان روزخواه شب‌ستیز
باورم هماره اختری
شعله‌ورتر از همه ستارگان آسمان
رهنمای شب‌رُوان روزخواه سوی سرزمین آفتاب
در گذر به کوره راه‌ها و صخره‌ها
زآتش زئوس و دودمان او ربوده‌ام من اخگری
شعله بلند و روشن‌اش
گرمیِ تن و فروغِ چشم رهروان روز
در فرود دره‌های ژرف
بر فراز صخره‌های سخت
در ره درازشان به سوی چشمه‌های نور
از تبار رنج و کارم ای عزیز!
فوجِ کارگر منم طلایه‌های مردمان روزخواه شب‌ستیز
رهگشا به صب و رهنمون به فردای روشنم
۹ خرداد ۱۳۹۵

علیرضا جباری افزون بر شعر، نویسنده و مترجمی توانا بود. وی یکی از اعضای بسیار فعال کانون نویسندگان ایران بود. تا کنون بیش از سی جلد کتاب از آثار و ترجمه‌های او منتشر شده است. از آن جمله می‌توان به مجموعه داستان‌هایی از تولستوی با عنوان «تمشک»، «آبی‌ترین چشم» از تونی موریسون، «اوالونا» اثر ایزابل آلنده نام برد. شماری از کتاب‌های علیرضا جباری هرگز در ایران مجوز چاپ نگرفتند.

جباری افزون بر شعر و نویسندگی یک کنشگر مدنی و سیاسی نیز بود. به همین دلیل وی در سال ۱۳۸۲ به زندان افتاد. اما، زندانی ‌شدن وی با واکنش‌های گسترده نویسندگان جهان از جمله ایزابل آلنده نویسنده شیلیایی مواجه شد. خانم آلنده در نامه‌ای به شیخ محمد خاتمی، رییس‌جمهوری وقت، خواستار آزادی جباری شد. وی پس از نزدیک به ۲ سال حبس در مهر سال ۱۳۸۳ از زندان گوهردشت کرج آزاد شد.

درگذشت علیرضا جباری این شاعر و نویسنده و مترجم مردمی و متعهد، فعال فرهنگی و مدنی را به بازماندگان، نزدیکان، اهل قلم و هنر، به خصوص کانون نویسندگان ایران تسلیت می‌گویم.
یاد علیرضا جباری گرامی باد!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)