نوشته تقدیم میشود به «صابر»، کارگر شریف معدن رودبار، که درد زمانه جان پاکش را در آبان ماه بسوخت

(سخنی با نیروهای چپ، مجاهدین خلق)

  «پیمان نوین» اقای رضا پهلوی از مهمترین رویداهای ماههای اخیرایران محسوب میشود ، این «پیمان» چه در داخل وچه در خارج از کشور با اقبال و نقد وسیعی روبروگشت و در داخل پیمان در همان هفته های اول بیش از یک ملیون بار مبادله و بازنشرگردید در خارج از کشور هم  که امکان بحث ازاد فراهم است واکنش مثبت گروه وسیعی از اندیشمندان واساتید دانشگاهی٬ پاره ای از احزاب و گروهی از فعالین سیاسی، همزمان شده با واکنش منفی گروهی دیگر از احزاب و سازمان ها ۰

در این نوشته ابتدا نگاهی بسیار کوتاه به پیام انداخته و سپس پاره ای از انتقادات مرورگردیده و در پایان سوالات پاسخ داده نشده در رابطه با پیام مطرح میشود۰

شاهزاده رضا پهلوی در این پیام برای نجات میهن در لحظاتی حساس دست یاری به سوی احاد ملت، همه احزاب و گروههای دمکرات دراز کرده و فراخوان به گسترش مبارزات  مدنی ـ سیاسی با تشکیل هسته های محله ـ کار محور( نافرمانی مدنی ) برای درهم شکستن سلطه رژیم ولایت فقیه داده است۰

«پیمان»همچنین برپایی حکومت سکولار ـ مردمسالار با تاکید بر حقوق کارگران و زحمتکشان بر مبنای معاهده های بین المللی  را به عنوان هدف جنبش پس از سرنگونی رژیم یاد کرده واز نمونه کشورهای بالتیک به عنوان نمونه موفق یاد مینماید (پیمان توجه ویژه بر نقش نیروهای نظامی معطوف میدارد ) ۰

 چنانکه مشهود است سعی شده در پیامی کوتاه به طیف وسیعی از مسائل پاسخ داده شود۰

پیمان نوین و مسئله وحدت « ایا فعالین جنبش میتوانند بر فراز سایه خود برجهند»

مسئله وحدت «چشم اسفندیار جنبش» مسئله محوری  « پیمان نوین» است و نه تنها اکثر فعالین جنبش برآن واقفند بلکه رژیم ولایت فقیه هم آگاهانه برآن سرمایه گذاری کرده۰

متاسفانه  دیوار سترگ هفتاد ساله بد فهمی و تنگ نظری هنوز مابین نیروهای سیاسی سایه افکنده (ابعاد این تفرقه  گاه بس وحشتناکتر از آنست که درتصور آید به عنوان مثال میتوان از سه یا چهارسازمان با نام «جبهه ملی»نامبرد که همگی مدعی میراث دکتر مصدق هستند ) و دعوت شاهزاده رضا پهلوی برای وحدت به تنهایی کافی نیست بلکه شرایط عوامل دیگر بویژه توازن قوا و وضع جنبش درداخل کشورتاثیر تعیین کننده ای بر روند وحدت خواهند داشت،اما وظیفه ما اکنون یافتن آن ریسمان سرخی است که با تعقیب آن قدم به قدم پروسه وحدت را پیش ببریم۰به عنوان مثال میتوان تصور کرد که شاهزاده رضا  پهلوی با نفوذ کلامی که مابین هوادران  «مشروطه سلطنتی»دارد ، میتواند دریکپارچه و فعال شدن این نیروها و سپس در همکاری آنها با جبهه جمهوری خواهان قدم گذارد فراخواندن نیروهای چپ به جبهه میتواند گام بعدی پروسه باشد۰

واما سازمان مجاهدین خلق در وحله اول میبایست خود یک پروسه تحول درونی را پشت سرگذارد ( در این نوشته به آن پرداخته خواهد شد) ۰

 

سازمان مجاهدین خلق و جبهه واحد

نگارنده خود سالهای دهه شصت را در کناربسیاری از رزمندگان مجاهد در زندانهای رژیم گذرانده و از انرژی و فداکاری آنان در آن سالها خاطرات بسیاری دارد وچه بسیار دختران و پسران جوان سازمان را دیده است که حتی حاضربه گفتن نام خویش نشده و تنها به  این اتهام در صف اعدام قرارگرفتند۰

اما دوستان گرامی تجربه چهل ساله حکومت ملاها نشان داده که تنها وفاداری به یک آرمان برای یک سازمان سیاسی شرط کافی برای درست عمل کردن آن نیست یک  جریان اجتماعی در درجه اول احتیاج به درکی مدرن و صحیح از جهان و شرایط کشور دارد و این چیزی است که متاسفانه در مجاهدین خلق نمی بینیم۰انسان بهنگام خواندن اطلاعیه سازمان یا شنیدن سخنان رهبران آن جز نگرش پنجاه سال قبل سآزمان، یعنی دیدگاه سیاسی که ترکیبی از اسلام و سوسیالیسم است و نوعی اخلاق اسلامی را ترویج میکند،نمیبیند۰

دوستان گرامی جهان در پنجاه سال گذشته بسیار دگرگون گشته این  دگرگونی را باید درک کرد و با آن همگام شد، از یاد نبریم «تاریخ آنکه را دیر بیاید، مجازات میکند»۰

متاسفانه برداشت مجاهدین ازجبهه مشترک و نیروهای تشکیل دهنده اش ناشی از همین درک کهنه و عقب مانده از تحولات تاریخی و وضع فعلی جامعه ایران است  (لازم به  تاکید است مسئله بر سر مسلمان بودن اکثریت مجاهدین نیست، مسئله برسر تسلط یک درک عقبگرا از انسان و جامعه است، به همین جهت کمتر کسی بدان باوردارد که مجاهدین براستی جدایی دین از دولت و سایر اندیشه های مدرن را فهمیده اند و بدان باور دارند۰و یا براستی آنها خود را از یک ساختار شبه نظامی رهانیده اند) ۰

پیمان  نوین و گروه های چپ

عکس المل گروه های  چپ را به یکی از سه گرایش نسبت داد:

۱ـ بخشی از گرایش  چپ از « پیمان» استقبال کرد، در میان انها میتوان از سازمان کومله و «گروهی از فعالین چپ» نامبرد که در پیام خود اعلام کرده اند «ما حمایت خود را از “پیمان نوین” شاهزاده رضا پهلوی اعلام می‌کنیم و با اهداف این “پیمان” که میتواند همۀ آزادیخواهان را در برگیرد و مبنای همبستگی نیروهای دمکرات مخالف ادامۀ حکومت ضد بشری جمهوری اسلامی باشد، همسو هستیم»۰

 

۲ـ پاره ای از جریانات چپ همانند «حزب چپ ـ فداییان خلق» با سیاست سکوت با پیمان برخورد کرده اند۰

۳ـ گرایشی دیگر در میان چپها  آشکارا پرچم مخالفت با پیمان برافراشته اند که از این میان میتوان از «حزب توده ایران»و«حزب کمونیست ایران» یاد کرد۰

در بررسی نقطه نظرات این جریانات متاسفانه با انبوهی از اشتباهات روبرو میشویم که کار پاسخگویی را مشکل میکند(چرا که انسان نمیداند از کجا باید شروع کند)، مع الوصف نگارنده می کوشد به تعدادی از مهم ترین آنها در چند مقوله بپردازد۰

 

الف ـ تحلیل غیر علمی

به دنبال انقلاب ۵۷ سرمایه داری صنعتی ایران(با پاره ای از ویژگی های سوسیالیستی) با رشد برق آسایش  جای خود را در ظرف چهار دهه به یک سرمایه داری  بازاری ـ دلال صفت و رانتی داد (شاید نام «اقتصاد موتلفه» برای آن مناسب باشد) ۰

از سوی دیگر سیستم قضایی مدرن که بر مبنای مدل قضایی فرانسه ـ بلژیک پایه گذاری شده و به همت نامدارانی چون« داور» در زمان رضا شاه شکل گرفته بود(با قطع سلطه هزار سال روحانیون)، بار دیگر بر مبنای فقه اسلامی تعریف شد۰

 

و بالاخره با گنجاندن اصل « ولایت فقیه» در قانون اساسی، مبانی یک حکومت «دین سالار » به عنوان یکی از بدترین اشکال یک رژیم «توتالیتر»(تمامیتخواه) فراهم گشت۰

در مقابل ایران «رضا شاه» و«محمد رضا شاه» شاهد دولتی مدرن (برمبنای ساختارقضایی ـ اجتماعی اروپایی)بود که یک« انقلاب صنعتی» (ابراهمیان «ایران بین دو انقلاب») را در کشور به اجرا درآورد، اما متاسفانه به شیوه ای استبدادی۰

اجازه دهید از «ابراهمیان»، به عنوان یک مورخ معتبر، بیشتر بشنویم:

«رضا شاه پس از تحکیم و تثبیت کامل قدرت سیاسی به اصلاحات اجتماعی پرداخت ۰۰۰۰ او اصلاحاتی انجام داد که نشانه علاقه شدید اوبه تلاش در راه ایران بود، ایرانی که از یک سو دور از نفوذ روحانیون و نیروهای مذهبی ، دسیسه های خارجی،شورشهای قبیله ای و اختلافات قومی و از سوی دیگر دارای نهاد های آموزش غربی ،زنان غربی ماب فعال در بیرون خانه و ساختار اقتصادی نوین دارای کارخانه های دولتی ، شبکه ارتباطی ، بانکهای سرمایه گذاری و فروشگاههای بزرگ باشد»

جایگزین این سیستم مدرن و بالنده از سال  ۵۷  نظامی است که چند روز پس از استقرار به قلع و قمع زنان در خیابان تحت پوشش بد حجابی میپردازد و زنان را از دستگاه قضا حذف کرده و «لایحه قصاص» را بتصویب میرساند ۰همین اقدامات کافی بود که بسیاری را از خواب بیدار کند که متاسفانه نکرد (پتروشفسکی مورخ نامدار روس در«اسلام درایران» میگوید  قصاص در یک قرن اول بعد از اسلام ،که هنوز شهریت در پاره ای نواحی اسلامی شکل نگرفته بود، به اجرا درمیآمد و بعد از آن به فراموشی سپرده شد ـ نقل به معنا)۰ این است معنای ارتجاع که متاسفانه از جانب بعضی چپ های ما فهمیده نشده است۰

اگر ما تفاوت یک سیستم مدرن اما متاسفانه استبدادی را با رژیمی واپسگرا و«تمامیتخواه»( توتالیتر)

را نفهمیم و آنرا فقط بدتر بدانیم،آشکار میشود که از دانش سیاسی زیادی برخوردار نیستیم

 (رژیم تمامیت خواه به حکومتی اطلاق میشود که تقریبا بر تمام شئون زندگی عمومی و رفتار های خصوصی شهروندان نظارت و کنترل دارد، در این نوع دیکتاتوری ها لباس پوشیدن ،رفتار اجتماعی، تفکر و سیستم حکومتی تنها برمبنای مدلی از پیش طراحی شده مجاز است۰ ـ برخلاف دیکتاتوری های معمولی که فقط سعی در کنترل رفتار سیاسی شهروندان دارند ـ کره شمالی و ایران در حال حاظرو آلمان هیتلری و شوروی استالینی در قرن بیستم ازنموه های معروف دولتهای توتالیتر هستند)

ب ـ نا دیده گرفتن واقعیات عینی

در تابستان ۶۲ ،یکی از تابستانهای دهه خونبار شصت، هنگامی که زندانی جوانی را به سلول ما آوردند در میان اخباری که برایمان نقل کرد، نقل خاطره ای از شاعر نامدار  «هوشگ ابتهاج» بود ،که در آنزمان در بند ۲۰۹ اوین در سلولی نزدیک بسر میبرد،  ابتهاج تعریف کرده بود چگونه زمانی که یکی از مدیران رادیو بود روزی به دفتر «رضا قطبی»(مدیر وقت رادیو تلویزیون) فراخوانده شده و «رضا قطبی» در این دیدار ابراز میکند در روزهای گذشته شهبانو از سطح برنامه های موسیقایی رادیو شکایت کرده وخواستار ارتقا کیفی این برنامه ها شده، آقای ابتهاج شرح میدهد که بتبع اختیارات وسیعی به او تفویض شد وتوانست تحولی در برنامه های هنری ـ موسیقایی رادیو ایجاد کند که محصول آن برنامه های ارزنده گلهای صحرایی وشکفتن هنرمندانی همچون شجریان بود۰

فریدون خاوند، اقتصادان برجسته که افزایش سیصد درصدی قیمت بنزین در ۹۸ را داهیانه چند روز قبل از آن پیشبینی کرد، می گوید: «ایران در فاصله ساله های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵ خورشیدی یک دوره طلایی رشد و توسعه را در تاریخ معاصر اقتصادی خود تجربه کرد۰

طی این ۱۵ سال که در حال حاضر مورد توافق اکثریت اقتصاد دانان در داخل و خارج از ایران است، میانگین رشد اقتصادی سالانه کشور بالای ۱۰ درصد در نوسان بوده است. به همین دلیل، حجم کل اقتصاد ایران طی این دوره ۱۵ ساله نزدیک به ۵ برابر شده است و اگر نرخ افزایش جمعیت را در این دوره در نظر بگیریم، تولید ناخالص داخلی سرانه هر ایرانی در عرض ۱۵ سال ۳ برابر شده است. این در حالی است که در عرض ۴۰ سال گذشته میانگین نرخ رشد سالانه تولید ناخالص ملی در حدود ۹‚۱ درصد در سال بوده است. با توجه به نرخ رشد جمعیت، در دوره ۴۰ ساله بعد از انقلاب، میانگین نرخ رشد سرانه اقتصادی ایران عددی بین صفر تا نیم درصد برآورد شده است»

این نقل قولها پیش درآمدی بود در تبیین آنچه در سالهای اخیر در کشور شاهد آن هستیم یعنی گرایش گسترده در اقبال به «پهلوی ها» ، البته این گرایش نو نیست و از اولین سالهای پس از انقلاب شروع شده، اما ویژگی آن در سالهای اخیر یکی گستردگی هرچه بیشتر آن ودیگر ابراز علنییش در مقیاس توده ای در تظاهرات ضد دولتی است۰

جنبش هواداری از «خانواده پهلوی» محدود به اقشار زحمتکش و فرودست جامعه نیست(کم نیستند شیرانی چون « سهیلا حجاب»، وکیل شجاع،  که در اسارتگاه هم به هواداری ازسلطنت مشروطه میبالند،روشنفکرانی چون تشکل «فرشگرد» در داخل کشورهم فعالند)، در میان کشته و زخمیان سالهای اخیر هواداران خانواده پهلوی کم نیستند۰

حال در اینجا این سوال مطرح میشود در نبردی چنین سهمناک با رژیمی فاشیستی ـ مذهبی که خود را نماینده خدا بر زمین میداند، هنگامی که صدها هزار از زحمتکشان با پرچم پهلوی به میدان می آیند، کدام انسان خردمندی دست رد بر اتحاد با آنان میزند، با این توجیه که «محمد رضا شاه» دموکرات نبود۰

در پاسخ به این نگرش باید گفت:

۱ـ آقای رضا پهلوی و احزاب و تشکلهای«پادشاهی مشروطه» به کرات دیکتاتوری را نفی کرده اند(با تائید برنفی در دوران «محمد رضا شاه»)

۲ـ برای دستیابی به دموکراسی غیر از حذف قوانینی که زاینده دیکتاتوری هستند (مثلا اصل«ولایت فقیه» )و دموکراتیزه کردن مجموعه قوانین کشور،ایجاد تشکلهای مردمی، ان جی او هاو احزاب دموکراتیک و همچنین دمکراتیزه کردن اقتصاد کشورقدمهای لازم و ضروری هستند، و این پروسه ای است که در فردای پیروزی جنبش دموکراسی خواهانه مردم ایران بر رژیم نکبت بار ولایت فقیه آغاز می گردد و چند صباحی زمان می برد و ربطی به اشارات و فرمایشات این و آن ندارد۰

به عنوان مثال در آلمان فدرال پس از درهم شکستن فاشیزم هیتلری ، قانون اساسی جدیدی تدوین شد که از پیشرفته ترین قوانین اساسی  محسوب میشود، اما سالها و دهه ها لازم بود تا دموکراسی جای خود را در جامعه آلمان پیدا کند۰ نمونه ای که دراین رابطه بسیار گویاست زندگی و مبارزت «فریتز بائر» مبارزضد فاشیست و دادستان کل شهر فرانکفورت در دهه   ۶۰میلادی است سخن مشهوری از اوست: تنها در اتومبیلم خودم را امن احساس میکنم،  جز آن هر گوشه کشور وسیستم برای من مین گذاری شده است۰

۳ـ در اینجا باید تاکید کنم مترادف قرار دادن استبداد  «محمد رضا شاه» با فاشیسم  ـ مذهبی (رژیم تمامیتخواه)  کنونی نهایت بی انصافی است ۰ درتوضیح آن همین بس که بر خلاف شرایط کنونی در دوران  «محمد رضا شاه» برای همه متفکران و اندیشمندان با گرایشات فکری گوناگون امکان تنفس بود (البته مرز های مشخصی می باید رعایت میشد همچون دفاع علنی از حزب کمونیست ویا دکتر مصدق)،در مورد خشونت و اعدام بهتر است هیچ نگفت چرا که در تمام پنجاه سال پهلوی به مراتب کمتر از یک ساله ۹۷ـ۹۸ کشته شدند (البته این به معنای پذیرش اعدامها در دوران پهلوی نیست) ۰ 

پایان سخن

 

نگارنده«پیمان نوین»  را نه بعنوان سخنی آسمانی یا یکی از ده فرمان نقش بسته در سنگ، بلکه همچون مبنایی برای گردهمایی اپوزیسیون و طرحی برای یک نقشه راه در فردای پیروزی میداند که می بایست درپروسه کار جمعی که احزاب و سازمانها و شاهزاده رضا پهلوی همه در آن شرکت فعال دارند، روشن و تدقیق گردد۰بعنوان مثال:

آیا «کشور های بالتیک»مدل  مناسب و درستی برای ما هستند؟

آیا بهتر نیست «منشور حقوق بشر» به صراحت در پیمان ذکر شود؟

از همه مهمتر آنکه دعوت به وحدت و جبهه واحد  با توجه به  پاره ای اختلاف نظرهای اپوزیسیون مثلا در مورد تحریم چگونه قابل توجیه است (چگونگی ترکیب تحریم و فعالیت سازمان توده ای برای یاری رسانی به اقشار کم درآمد)

مسئله ملیت ها چنانکه رهبر سازمان کومله اشاره نمود،می بایست روشنتر بیان شود

اما فریاد جنبش حرکت است، نباید به انتظار حل تمام و کمال همه اختلافات، وحدت را به تاخیر اندازیم مثلا هیچ ضرورتی نیست تمام شرکت کنندگان در جبهه آزادی نظر واحدی در مورد سیاست های« ایالات متحده» داشته باشند۰

مهم آنست که «جبهه» پرچم نوید بخش خویش را برافروزد که نور امید آن بی شبهه دل و جان ملیونها ایرانی وطن دوست را روشن خواهد ساخت۰

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم  

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)