اخیرا بانک مرکزی آمار اقتصادی فصل بهار را منتشر نموده است. در این آمار نرخ بیکاری و نرخ مشارکت اقتصادی بسیار جلب توجه کرده و گویای بسیاری از حقیقتهای اقتصادی موجود است. برای روشن شدن مطلب لازم است تا ابتدا مروری بر تعاریف نرخ بیکاری و نرخ مشارکت اقتصادی داشته باشیم. نرخ بیکاری، نسبت تعداد بیکاران به جمعیت فعال بوده و بر اساس تعریف مرکز آمار ایران، بیکار کسی است که در طول یک هفته گذشته، حتی یک ساعت کار نکرده و فعالانه به طرق مختلف در جستجوی کار باشد. یعنی کسی که در هفته اخیر حتی یک ساعت کار کرده باشد و یا به هر دلیل جستجوی کار را متوقف کرده باشد، بیکار محسوب نمیشود. از سویی دیگر کلیه سربازان و دانشجویان و فعالیتهای داوطلبانه شغل محسوب شده و این افراد شاغل محسوب میشوند.  جمعیت فعال نیز هم شاخص مهمی در محاسبه نرخ بیکاری و هم بیانگر اوضاع و احوال و پتانسیل نیروی کار یک اقتصاد بوده و از درجه اهمیت بالایی در سیاست گذاریهای اقتصادی برخوردار است. این شاخص از مجموع تعداد شاغلین و بیکاران تشکیل میشود.

فارغ از ضعف تعریف مرکز آمار از نرخ بیکاری که باعث شده تا نرخ بیکاری حقیقی از واقعیات موجود در جامعه دور باشد، آمارهای منتشر شده برای فصل بهار نکات قابل توجه بسیاری را دارد. این آمار نشان میدهند که در سال ۱۳۹۸ نرخ بیکاری در جغرافیای ایران ۱۰.۷ درصد و نرخ مشارکت اقتصادی حدود ۴۲.۳ درصد است که در بهار سال جاری نرخ بیکاری ۹.۸ درصد و نرخ مشارکت ۴۱ درصد است. نرخ مشارکت اقتصادی، نسبت جمعیت فعال (شاغل و بیکار) به جمعیت در سن کار (۱۵ تا ۶۵ سال) است. همانگونه که مشخص است هردوی نرخ مشارکت اقتصادی و نرخ بیکاری در سه ماهه اول سال جاری کاهش داشته است. کاهش همزمان نرخ مشارکت و نرخ بیکاری در یک اقتصاد در کوتاه مدت (آمار ۳ ماه فصل بهار) اتفاقی نادر بوده و حکایت از بحرانی عمیق در نظام اقتصادی بخصوص بازار کار دارد. حال دو سوال اساسی مطرح است. اول اینکه چطور ممکن است که در طی تنها سه ماه نرخ مشارکت اقتصادی در یک جامعه از ۴۲.۳ درصد به ۴۱ درصد برسد؟ و دوم اینکه با توجه به بحران کرونا، تحریم اقتصادی و رشد منفی اقتصاد معادل ۳.۵- بسیاری از مشاغل از بین رفته و تعداد زیادی شغل خود را از دست داده و از کار بیکار شده اند ولی نرخ بیکاری کاهش داشته است؟ لازم به توضیح است ک بر اساس آمار اعلامی توسط مرکز آمار، جمعیت شاغلین ١۵ ساله و بیشتر در بهار امسال، حدود ٢٢ میلیون و ٩۶٣ هزار نفر بوده که نسبت به فصل بهار سال ۱۳۹۸، تقریباً یک میلیون و پانصد هزار نفر کاهش را نشان میدهد. جواب این سوالات در تعریف نرخ بیکاری نهفته است؛ چراکه بیکار به کسی اتلاق میشود که در ۴ هفته گذشته به طور فعال در جستجوی کار باشد. بنابراین افرادی که بعد از سالها جستجو موفق به یافتن شغل نشده اند بیکار محسوب نشده و آمار آنها در نرخ بیکاری منعکس نمیشود. بر همین اساس است که نرخ مشارکت اقتصادی نیز همزمان با نرخ بیکاری کاهش داشته. چراکه افراد نا امید از یافتن شغل نه شاغل محسوب میشوند (چون شغلی ندارند) و نه بیکار (چون در ۴ هفته گذشته به دنبال کار نبوده اند).. بنابراین این افراد در زمره جمعیت فعال نبوده و لذا نرخ مشارکت یک کاهش بزرگ و پر معنی را نشان میدهد که زنگ گویای فروپاشی اقتصاد و بخصوص بازار کار است. در سال ۱۳۹۸در جغرافیای ایران ۶۱.۹ میلیون نفر افراد بالای ۱۵ سال وجود داشته که ۲۳.۴ میلیون نفر آنها شاغل محسوب شده (حتی با یک ساعت کار در هفته) و ۲.۸ میلیون نفر آنها بیکار به حساب آمده اند. بنابراین میتوان محاسبه نمود که حدود ۲ میلیون نفر از جمعیت فعال جغرافیای ایران اعم از شاغل و بیکار تنها طی ۳ ماه کم شده که ناشی از نا امیدی از یافتن شغل و عدم جستجوی کار طی ۴ هفته گذشته، توسط آنها است. اگر تعداد افرادی که شغلشان را در بحرانهای متعدد سال گذشته از دست داده اند که معادل ۱.۵ میلیون نفر بود را هم به حساب آوریم که اکنون وضعیت آنها از شاغل به بیکار تغییر کرده، میتوان نتیجه گرفت که تنها در طی سه ماه، ۳.۵ میلیون نفر به طور کلی از یافتن شغل مایوس شده و دیگر در جستجوی شغل نیستند. این وضعیت جز عدم مشروعیت و اعتماد مردمی به رژیم حاکم معنی دیگری نداشته و حکایت از قطع امید از اقتصاد جغرافیای ایران است. این موضوع طبیعتا بحرانهای سیاسی و اجتماعی بسیاری را در روزها و ماه های پیش رو خواهد داشت که افزایش جرائم اجتماعی و شروع اعتراضات خیابانی میتواند از نتایج آن باشد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)