از روز اعلام شکست ترامپ در انتخابات، حرف و حدیث راجع به اینکه حال وی چه خواهد کرد، بسیار است. من هم می خواهم با استفاده از فرصت یکی دو حدس بزنم که البته بیشتر به حساب سرگرمی فکری باید گذاشت. این شخص آدمی است که خیلی کار ها از وی برمی آید و همین ناظران را تحریک می کند تا هر گاه پای حدس تصمیمیات او در میان می آید فکر را با آزادی بیش از معمول، جولان بدهند. حال این چند روزی که سر کار است، من هم می خواهم از فرصتی که تا به امروز از آن بهره ای نگرفته بودم، استفاده کنم ـ محض تفریح.

عجیب ترین کاری که وی این اواخر کرد، تعویض وزیر دفاع بود. می توان از خود پرسید: کسی که قرار است دو ماه دیگر جا به دیگری بپردازد، چرا ناگهان مسئول چنین وزارتخانۀ مهمی را عوض می کند؟

دو پاسخ برای این پرسش در میان می توان نهاد. اولی که بیشتر نظر ها را به خود جلب کرده، این است که می خواهد این دم آخری تا دستش به جایی بند است، کار غیر مترقبه ای بکند که در ضمن برای جانشین خود هم دردسر درست کرده باشد. نگاه ها متوجه ایران است و نگران اینکه   ترامپ بخواهد به این ترتیب آخرین خوش خدمتی را هم به اسرائیل بکند و برود.

پاسخ دوم این است که خود را رفتنی نمی داند و اصولاً قصد رفتن ندارد. دیدیم که وزیر امور خارجه اش آمد و البته ترسان و لرزان و مردد و مضحک، در برابر خبرنگاران حرف از دوران دوم ریاست جمهور اربابش زد! بسیار خوب، ولی ماندن به چه شکل و ترتیب؟

صورت اول کشاندن کار به دیوان عالی آمریکاست که شروع شده و روشن است که پیگیری خواهد شد. ولی این امر به خودی خود مترادف تأیید ادعای ترامپ نیست که هیچ، متخصصان عموماً در عاقبت یافتن شکایتش ابراز تردید میکنند و اگر هم کار رسیدگی قضایی به طول بیانجامد، در حکم ماندن وی در کاخ سفید و بر سر کار نیست هرچند طرف، خودش بر این امر اصرار دارد، چون میداند که اگر بیرون رفت، بازگشتش تقریباً محال است.

میماند یک فرض البته بعید ولی حذف ناکردنی که ادامۀ ریاست جمهور است، با هر وسیله ای که شد و نه فقط با بازی حقوقی. اینهم در هر کجای دنیا انجام بگیرد و هر شکلی پیدا بکند، معنایی جز کودتا نخواهد داشت. یعنی اینکه آمریکائیان هم بالاخره مزۀ این شربت تلخی را که به مردم هزار کشور خورانده اند، بالاخره خود هم بچشند. فرض، به صورت نادر و در گوشه و کنار مطرح گشته، چون آمریکائیان حتماً مایل نیستند شاهد چنین واقعه ای در کشورشان باشند و اعتقاد عمومی به استحکام دمکراسی آمریکا هم که به مقدار زیاد مدیون تبلیغات خود آمریکائیان در این باب است، میدان زیادی به پرداختن به این فرض نمیدهد. ولی به تصور من از قلمش نمیتوان انداخت. هرچند اگر واقع شود، طرفداران ترامپ هم مثل بیست و هشت مرداد قیام ملی خواهند شمردش.

نکته در این است که اگر کار به کشمکش بکشد، یعنی کودتا صورت دعوای دو گروه را پیدا کند، مثل همۀ کودتا ها، عامل تعیین کننده موضعگیری نیرو های نظامی و نه فقط انتظامی خواهد بود. اینرا میدانیم که نیرو های نظامی آمریکا، از ابتدا نه علاقه ای به عملیاتی که بوش آغاز کرد داشته اند و نه اصولاً تمایلی به وارد شدن در جنگ در خاورمیانه. رابطۀ ترامپ هم با آنها روشن است. خلاصه اینکه اگر ترامپ بخواهد به هر ترتیب از موقعیت خود و قدرت ارتش سؤاستفاده کند، باید تمهید مقدمه بنماید و تغییر وزیر دفاع میتواند در این راستا معنا بگیرد.

ولی در مقابل، نکتۀ دیگری هم هست که از دید ناظران پنهان نبوده و نیست: مقام های انتخابی در آمریکا، از انتخابات محلی گرفته تا سنا و ریاست جمهور، در معرض خرید و فروش است و از طریق کمک مالی است که لابی های مختلف، سیاست این کشور را تعیین می کنند. آن بخش از دستگاه دولت آمریکا که از این نفوذ مخرب در امان مانده، مربوط است به مقامات غیر انتخابی، یعنی دیوانسالاری و ارتش، نمونه هایش را به کرات شاهد بوده ایم. نکته قابل تأمل است، چون در دمکراسی قرار است نمایندگان مردم بیشترین بستگی را به حفظ منافع ملی نشان بدهند، ولی در آمریکا موقعیت عکس شده. خلاصه که آنچه که تا به حال دیده ایم، این بوده که پابندی ارتشیان این کشور به منافع ملی و قانون اساسی ایالات متحده بسیار زیاد است. این ترمزی بسیار مهم است بر سر راه هر کسی که بخواهد فکر سؤ استفاده از نیروی نظامی را در سر بپرورد.

خلاصه کنم، اگر این شخص بخواهد دیوانگی بکند، تنها مانع جدی بر سر راهش ارتش خواهد بود، نه هیچ دستگاه دیگر. دورنما خیلی جذاب نیست، ولی داشتن ارتش ملی معنا و محاسنی دارد که از قلم انداختنی نیست ـ به تاریخ کشور خودمان نگاه کنیم.

rkamrane@yahoo.com

۱۱ نوامبر ۲۰۲۰، ۲۱ آبان ۱۳۹۹

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)