درابتدا برای انکه درک درستی ازمحتوا جنبش سبز داشته باشیم باید این مطلب رادرک کنیم که این جنبش یک حادثه ویا یک اتفاق فی ا لبداهه به صورت یک انقطاع تاریخی نبوده است؛ بلکه جزیی از روند تاریخی جنبش اعتراضی ومبارزاتی توده ها میباشد. به همین جهت برای درک آن نگاهی اجمالی به گذشته آن میکنم،
جنبش اصلاحاتی درایران از دوبخش تشکیل شده است، یک بخش توده ها،وبخش دیگرآن حاکمان اصلاح طلب،و این امرموجب تناقضا ت بسیار درمحتوا حرکت اصلاحاتی ایران شده است.جمهوری اسلامی بخاطرماهیت مرتجعانه، سرکوبگر وانحصارطلبانه خود ازابتدای انقلا ب هرگونه نیروی سیاسی مخالف را سرکوب نموده و قدرت ابرازوجودرا ازانها سلب نموده است؛ وهرگزفرصتی برای آنکه نیروهایی خارج ازحاکمیت وازبطن جنبش عدالت جویانه ودمکراسی خواهانه مردم شکل گرفته، وبه عنوان نماینده جنبش اصلاحاتی داخل حاکمیت راه یا فته وبه تغییراتی اینچنینی دست زنند را نداده است درنتیجه ملت سرکوب شده
برای آنکه بتوانند به حداقل خواسته های خود دست یابند به بخشی از حاکمیت که آنها نیز اتفاقأ خواستا ر تغییراتی بوده اند متوسل میشوند؛اما این دوبخش هر کدام ازدومنظر کاملأ متفاوت تغییرات اصلاحاتی راخواستا ر بودند، توده ها اصلاحات میخواستند به خاطر انکه قدرت سرنگونی ر‍‍ژیم رانداشتند حاکمان اصلاحات میخواستند برای آنکه ازروند شکل گیری قدرت سرنگونی رژیم جلوگیری کنند. با این همه یک نقطه مشترک بین آنها وجود داشت وآن لزوم هرچه سریعتر انجام اصلاحات بود؛وهمین امر موجب شکل گیری جنبش دوم خرداد که درواقع جنبشی اعتراضی بوده است گردید. مردم دراوج حضور میلیونی وقهرمانانه خود به پا ی صندوق های رای رفتند!! واصلاح طلبان رادرقدرت قرار دادند و به “خانه هایشان” برگشتند!! ومنتظر ماندند تا آنان نیز چنا ن شوالیه ای برگزیده ،همچون یک قهرمان خواسته های آنا ن را اجابت کنند. مردم محافظه کارواصلاح طلبان محافظه کارتر؛ مردم معترضینی بودند که به رای خود بسنده کرده بودند؛ و رای آنها در قلل افتخار خود اصلاح طلبا نی محافظه کار را به قدرت میرسا ند. و آنان در شیرینی به دست گیری ارکان قدرت سیاسی که تحت تسلط محافظه کاران قرار داشته است ؛ در کشاکش اصلاح طلبی و محافظه کاری ناتوان مانده بودند.زیرا آنان خود محافظه کارانی بوده اند که اکنون اصلاح طلب شده بودند واصلاح طلبانی بودند که محافظه کاری هسته اصلی موجودیت آنها را تشکیل میداد؛ جنبشی که از ابتدا محکوم به شکست بوده است.
با شکست جنبش دوم خرداد وسرخوردگی و عقب نشینی توده ها،باگذشت یک دوره چها رساله از حا کمیت محافظه کاران، در ۲۲خرداد ۸۸ تلاشی دوباره ازجا نب توده ها در جهت ایجا د شرایط جدید برای انجام اصلاحات صورت گرفت.اما براستی چه چیزی تغییریافته بود که توده های سرخورده دوباره با یک وفا ق همگانی به دنبا ل رای خود به حرکت درآمدند؟ آیابراستی موسوی وکروبی مقبولتریا رادیکالترازخاتمی بودند؟بی شک جواب ان منفی است. پس چه چیزی تغییر یافته بود؟
درابتدابطورکلی از تغییر شرایط اجتماعی باید نام برد؛ محافظه کاران که درطول دوره چهارسا له حاکمیت پس ازخاتمی با نوعی برگشت به عقب که به زعم آنها گذاربه” دهه اول انقلاب” بود؛ سعی درنابودی حداقل دستاوردهایی که دررابطه با آزادیهای سیاسی و اجتماعی درطول سالهای پس ازانقلاب به دست آمده بود داشته اند؛ ضمن آنکه شرایط اقتصا دی رانیزبسیار سخت ترکرده بودند؛به مرد م این درس رادادند، درجایی که انها یک قدم به عقب روند حاکمان چندین قد م به جلو می آیند؛ درنتیجه باایمان به این مسئله که باید با ظرفیتهای مبارزاتی بالاتری پا به میدان گذارند واگر مطالباتی راخواستارند باید قدرت د فاع وحراست وتعمیق انرا داشته باشند؛ این وجه افتراق ۲خرداد۷۶با ۲۲خرداد ۸۸بوده است.
وحکومت نیزبدون آنکه درکی ازتغییراین شرایط داشته باشد با نادیده گرفتن آراء دهها میلیونی توده ها به سیا ست برگشت به عقب خودعمل مینمود وملت را خس وخاشا ک نامید. اینباراگرتوده ها درانتخابات شرکت نمودند نه بخاطر آنکه به موسوی بیشتر از خاتمی اعتماد داشتند بلکه به نیروی خود باورنموده وتکیه داشتند
چنانکه درهیچ یک ازتجمعاتی که از جانب دوم خردادیها حتی با حضورشخص خاتمی برگزار شد شرکت کنندگان درآن بیش از چندین هزار نفر نبوده است.
اما دیگرتوده ها تماشاچیان منفعل آراء خود نبودند بلکه نیروهایی فعا ل بودند که اگر موسوی به ریاست جمهوری میرسید برای به دست آوردن مطا لبات خود حضور میلیونی شان رابه رخ میکشیدند. دیکتاتوری حاکم با تقلب درانتخابات ریاست جمهوری حتی درچارجوب نظارت استصوابی خود دیگر اجا زه پیروزی به اصلاح طلبان رانداد. وضعیت جدیدی که نه تنها برای توده ها بلکه برای حاکمان نیز قابل پیش بینی نبود؛مردم بعد از انتخابات در واقع با دفاع از موسوی و کروبی میخواستند از ظرفیتهای قانونی حکومت به عنوان پوششی حفاظتی برای پیشبرد مطالبات و خواسته های خود در جهت ایجاد تحولاتی دمکراتیک استفاده کنند حضور میلیونی آنها در ۲۵ خرداد ۸۸ و وقایع پس از آن در چنین شرایطی صورت گرفت. اما حکومت نه تنها نشان داد که ظرفیت قانونی بسیارپائینی دارد ؛بلکه دیری نپائید که ظرفیت های قانونی خود را پایان یافته اعلام کرد و آن نیز پس از عاشورای ۸۸ بود که شرکت کنندگان در تظاهرات خیابانی را محارب ،برانداز و مفسد فی العرض خواند و باصدور حکم اعدام برای تعدادی از دستگیر شدگاه و احکام بسیار سنگین برای دیگران ؛ توده ها رابه رویاروی مستقیم فرا خواند.
مردم نیز که تا دیروزمحافظه کارانه “یاحسین میر حسین ” می کردند و دائمأ به حکومت یادآوری میکردند، ما یکی از مسئولان ،منتخبان و افراد مورد تأیید تو را می خواهیم ؛ در واقع آنها همان ابزارهایی را مورد استفاده قرار میدادند که حکومت در طول سی سال گذشته استفاده کرده بود ؛آنها تقیه میکردند.
چرا که این ظاهر قضیه بود، در عمق جامعه آن مطالباتی جریان داشت که “اصل ولایت فقیه “را به چالش می طلبید و “جمهوری ایرانی” میخواست این خواسته یک چیز بود و آن عمل چیز دیگر، به همین جهت پس از عاشورای ۸۸ بیش از یک سال خبری از تظاهرات خیابانی نبود؛ چرا که مردم آمادگی رویارویی مستقیم با حکومت را نداشتند. حضور مردم در تظاهرات ۲۵ بهمن ۸۹ نقطه عطفی در جنبش آزادی خواهانه مردم ایران است که تفاوت ماهوی با آنچه در گذشته روی داده است دارد؛چرا که در گذشته مردم می خواستند خود را در ظرفیتهای قانونی حکومت پنهان کنند؛ اما امروز حکومت با محارب و برانداز خواندن و تعیین اشد مجازات برای آنها مهر پایانی بر قانونیت ظرفیتهای خود زده است؛ و مردم درهر تظاهرات خیابانی در واقع حکومت را به چالش مستقیم می طلبند. آنها دیگر نیازی به پنهان کردن مطالبات خود ندارند که همانا سرنگونی ر‍‍‍‍‍ژیم جمهوری اسلامی را نشانه میرود. و هر چه جنبش مبارزاتی توده ها جلوتر رود رادیکالیسم آن عمیقتر و فاصله آنها از اصلاح طلبان بیشتر می شود . آنها دیگر نه تنها امکان قانونی برای پوشش مبارزات توده ها محسوب نمی شوند بلکه به خاطر تفاوت در خواسته ها و اهدافشان با مردم به مرور تناقضات ذاتی خودرا در مقابل جنبش توده ها آشکارتر خواهند ساخت؛ چرا که اصلاحات برای توده ها وسیله؛ امابرای اصلاح طلبان هدف است. اصلاحات برای توده ها شکلی از اشکال مختلف مبارزه برای ایجاد تحولات دمکراتیک است؛ اما برای اصلاح طلبان محتوا تحولات دمکراتیک را تشکیل میدهد. اصلاحات برای توده ها یک مقطع از مبارزه؛ اما برای اصلاح طلبان پایان مبارزه است .
با این وجود اولأ جنبش توده ای پس از ۲۵ بهمن ۸۹ در ابتدای راه گذار از اشکال محافظه کارانه و اصلاح طلبانه به باورهای رادیکالیستی است و اینکه سرعت آن چقدر و چگونه است امروز نمی توان آنرا پیش بینی نمود.
. ثانیأ اصلاح طلبان امروز نه تنها همچون گذشته سهمی چشمگیر را در قدرت سیاسی ندارند بلکه دراین مقطع هر گونه شا نس قانونی را جهت بدست گیری ارکان قدرت سیاسی از دست داده اند و این وضعیت آنها را در اشتراک و اتحاد با جنبش توده ای قرار داده است تا شاید در این بخت آزمایی به کف گیری قدرت سیاسی
شانسی برای برنده شدن داشته باشند. در صورتیکه دراین روند رو به رشد جنبش توده ای تنها آن نیروهایی می توانند نماینده راستین جنبش سیاسی و اجتماعی ملت ایران باشند که گسترده ترین و وسیعترین مطالبات آنرا بیان نمایند .
اصلاح طلبان حکومتی در مجموع نیروهای سیاسی، هر چند خود زمانی به خاطر امکانات قانونی که در اختیار داشتند نقطه آغاز این حرکت بودند در ادامه آخرین آن خواهند بود؛ که به سرعت نیروهایی متعلق به گذشته خواهند شد ؛ چرا که رادیکالیسم جنبش در حال جابجایی با محافظه کاری آن میباشد . اصلاح طلبان حکومتی نتیحه محافظه کاری توده ها بوده اند؛ و امروز توده ها به این باوررسیده اند که جمهوری اسلامی هرگونه راهکار قانونی را برروی جنبش توده ای جهت به دست آوردن مطالبات دمکراتیک سد نموده است. و هر گام از پیشرفت آن صرفأ در گرو گسترش و تعمیق مبارزه توده ای و همگانی است . و لزوم سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به سرعت جایگزین تفکرات محافظه کارانه و اصلاح طلبانه توده ها می شود ،محتوایی که در پوسته خود سنگینی میکند ؛ محتوایی که پوسته سبز رنگ خود را به چالش می طلبد .
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
برقرارباد جمهوری دمکراتیک ایران
۱۰/۱/۱۳۹۰

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)