به گمانم بهترین و منصفانه‌ترین تحلیل از ریشه‌های خشم مسلمین علیه غرب را برنارد لویس به دست داده است. اگرچه تحلیل او به مذاق بسیاری از مسلمین -چه از نوع نواندیش آن و چه از نوع سنتی- خوشایند نیست و می‌توان گفت تا حدود بسیاری هراسناک است، اما به مواردی اشاره می‌کند که انکار و رد آنها به آسانی امکان‌پذیر نیست. به هر حال غائله جدید در بایکوت کالاهای فرانسوی نشان می‌دهد سوای از تکثر باورها در میان جمعیت مسلمین، آنها چگونه عملا پشت سر جوانی افراطی که دست به جنایت هولناکی در فرانسه زد، ایستاده‌اند. این در حالی است که مثلا در موج پناهندگی آوارگان سوری،‌ این کشورهای غربی بودند که بیشترین کمک را به آوارگان مسلمان بدون توجه به دین و عقیده آنها کردند در حالیکه به قول آنگلا مرکل، مکه به مسلمین نزدیکتر بود تا پاریس و بن و ملبورن و ونکور. بله، مسلمین از این آزادی برخوردارند که کالاهای کشوری را تحریم کنند و آن را نخرند، اما باید متقابلا بپذیرند که مورد تحریم علمی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای غربی قرار گیرند. این واقعه نشان می‌دهد هویت دینی چگونه می‌تواند طیفهای مختلفی از بنیادگرایان داعشی تا نیروهای معتدل مذهبی را زیر چتری واحد گرد آورد و به نام مبارزه با اسلام‌هراسی متحد کند،‌ اتحادی که در صورت توفیق همان نتیجه‌ای را به بار خواهد آورد که در مدت کوتاهی پس از انقلاب ایران شاهد بودیم، یعنی حذف جناح اعتدال‌گرا به نفع جناح رادیکال. نمونه دیگر آن چرخش حرب عدالت و توسعه است به سمت رادیکالیسم دینی به صبغه‌ای ناسیونالیستی. این هسته مرکزی تحلیلی است که لوئیس سالیان پیش روی آن انگشت گذاشت.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)