براستی شیر بی سر و دم و اشکم که دید؟!
آیت الله خامنه ای صبح دیروز بعد از ماه ها ایفای نقش «عروس پشت پرده» و غیبت در نشست های حضوری در دیداری غیرمترقبه و حضوری که ظاهرا به بهانه شیوع گسترده بیماری کرونا ترتیب داده شده بود با رئیس جمهور و تیمش نشستی داشت که در آن بعد از مروری بر وضعیت نابسامان و تاسف بار کرونا در کشور به موضوع اصلی یعنی استیضاح و تضعیف جایگاه رئیس جمهور پرداخته شد و آیت الله خامنه ای همچون حکایت استیضاح و جبهه گیری مجلس در قبال رئیس جمهور قبلی آقای احمدی نژاد و موارد مشابه گذشته به حمایت از آقای روحانی و تیمش و در عمل دفاع از جایگاه خود و نظام سیاسی تحت رهبری اش پرداخت. اینگونه “هتک حرمت حرام است و انتقاد با هتک حرمت تفاوت دارد ضمن اینکه امروز کشور بیش از هر زمان دیگری به همکاری و اتحاد و انسجام نیاز دارد…، اگرچه در میان این برادران، افراد خوبی هم هستند، اما این کار غلط بود و این موضوع را بطور صریح اعلام می‌کنم…، هتک حرمت در میان مردم حرام است و نسبت به مسئولان بیشتر، بخصوص در میان مسئولان بالای کشور…”
البته مطابق معمول و بر حسب سنت که نباید هیچ سخنرانی و نشستی بدون اشاره به دشمنی با آمریکا پایان یابد تک مضراب های جسته و گریخته ای هم به نحوه مدیریت سران آمریکا در کنترل بیماری کرونا که بزعم آیت الله بدترین شیوه مدیریتی بوده است؟! زده شد و تاکید شد که ایران باید با بهترین مدیریت! از این ویروس عبور کند، که وزیر بهداشت هم با توجه به تخصصی بودن نظرات کارشناسی حضرت آقا از روی فرمایشات و سفارش هایشان جزوه برداری نمود که انشاالله به دفع این بلا کمک های اساسی خواهد کرد. بگذریم
دفاع جانانه حضرت آقا از دولتی که بی تدبیری، بی لیاقتی، لیست خیانت ها و جنایاتش در حق مردم در طول بالغ بر ۷ سال، کار را به جایی رسانده که نمایندگان دست نشانده خود حکومت در مجلس علنی و از پشت تریبون همین مجلس نمایشی رسما به خیانت و جنایت در حق مردم متهم می شود و کار به فحش های ناموسی کشیده است! مرا بیاد یکی از یادداشت های گذشته ام انداخت، یاداشتی کوتاه با تیتر “می توانستید و نکردید، اتهام فردای شما”.
همینطور بیاد عاقبت شوم و تلخ شادروان امیرعباس هویدا افتادم. وقتی در بی دادگاه انقلاب به ریاست روان پریش و جنایتکار معروف تاریخ صادق خلخالی (قاضی شرع وقت، منصوب آیت الله خمینی) تقریبا به اتهامی مشابه با تیتر بالا یعنی «می توانستی و نکردی، یعنی می توانستی و باید از قانون و عرف وقت سرپیچی می کردی و فرامین پادشاه را هم نادیده می گرفتی اما نکردی» محاکمه گردید و در میان دو جلسه دادگاه در حالیکه هنوز حکمی صادر نشده بود توسط آخوندی جنایتکار (به روایتی خود قاضی –خلخالی- و به روایتی جانی دیگری بنام غفاری، یا احتمالا درنده ای مشابه) با چند گلوله بطرزی فجیع بقتل رسید. این در حالی بود که دست مرحوم هویدا به خون هیچکس آلوده نشده بود و دادگاه هیچ مدارک و مستنداتی برای مجرم شناخته شدن وی در دست نداشت. شاکی خصوصی نداشت، قادر به فرار از کشور بود اما فرار نکرد و شجاعانه ایستاد و در دادگاه اعلام نمود من خود را به دست قانون و عدالت می سپارم. غافل از اینکه قانون وقت قانون جنگل بود و فرشته عدالت از شدت شرم گوشه نشینی اختیار کرده بود. تنها اتهام هویدا حضور قریب سیزده ساله اش در پست نخست وزیری ایران بود که در دفاع از عملکردش در آن دوره در دادگاه باختصار اینگونه گفت: “سیزده سال تورم را مهار نمودم و رفاه و آسایش مردم برایم در درجه اول قرار داشت، هنگام تحویل دادن پست نخست وزیری قیمت تمامی کالاهای ضروری (ارزهای خارجی…) همانی بود که سیزده سال قبل و هنگام انتصابم به پست نخست وزیری بود (نقل به مضمون)”. بیاد شادروان تیمسار جهانبانی و صدها قربانی دیگر همچون او افتادم که هیچیک شاکی خصوصی نداشتند، بجز معدودی انگشت شمار دستشان به خون مردم آغشته نشده بود و تنها اتهامشان بطور خلاصه و رسما و عملا این بود “چرا وقتی می توانستی، نکردی. چرا وقتی باید جلوی زیاده روی های دربار و اطرافیان شاه را می گرفتی، نکردی. چرا وقتی مردم معترض را در خیابان ها به گلوله بستند و تو می توانستی مقابل ظلم بایستی، نایستادی، چرا وقتی می دانستی ناکارآمدی و تنها نوکری هستی گوش به فرمان شاه و باید استعفا می دادی، استعفا ندادی. چرا وقتی نماینده مجلس بودی و باید دولتمردان ناکارآمد و نوکر صفت را استیضاح می کردی، نکردی”. همه این سیاسیون و امرای ارتش و غالبا بزرگان تاریخ ایران با بدترین و فجیع ترین شکل ممکن توسط چند آخوند بی سواد (امروز دکتر و مهندس!) و «چند سپاهی بعد از این» که امروز درجه سرتیپی و سرلشکری روی شانه دارند بدون هیچ مدرک و سندی هتک حرکت شدند و بعد از هتک حرمت تیرباران شدند و آن روز حضرت آقا و پیر و مرادش آیت الله خمینی در راس امور کشور بودند! چرا در آن زمان از هتک حرمت صحبتی به میان نیاوردند؟! چرا وقتی می توانستید، نکردید؟!
سوال جامعه از آیت الله خامنه ای این است که اگر هتک حرمت از نظر شرعی جایز نیست، چطور در قبال هتک حرمت امثال مهندس عزت الله سحابی (یکی از انقلابیون شناخته شده پیش از انقلاب) در سریال دنباله دار نمایشی اعترافات اجباری سکوت اختیار کردید؟! زمانیکه از آیت الله منتظری و آیت الله شریعتمداری هم لباسی های خود آیت الله هتک حرکت کردند مقام معظم رهبری کجا تشریف داشتند؟! وقتی از سعیدی سیرجانی هتک حرمت شد و بعد جنازه اش در سلول پیدا شد حضرت آیت الله خامنه ای دقیقا کجا بودند و چه نظری در باره هتک حرمت و ممنوعیت شرعی و انسانی و اخلاقی اش داشتند؟! آیا مردم گزینه دیگری بجز اینکه این شخصیت ها را قربانی کینه ورزی و شعله های سرکش انتقام گیری آخوندهای تا دیروز حجره نشین حوزه های علمیه بدانند پیش رو دارند؟!
البته اتهام «می توانستی و نکردی» و اعدام ها و جنایات های برخاسته از این رویکرد در تاریخ روحانیت شیعه مسبوق به سابقه است. فتوای قتل و اجرای حکم اعدام شادروان تیمسار حاجعلی رزم آرا، حسنعلی منصور و دیگر رجال سیاسی ایران بر اساس همین رویکرد از جانب مذهبیون صورت گرفت. جنایاتی که نام قاتلین تروریست مآبشان این روزها زینت بخش خیابان های پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ کشور است.
از منظری دیگر، باز هم بیاد دارم پیش از سال ۵۷ هم لباسی های همین حضرت آیت الله که آن روزها آخوندی بی نام و نشان بود و همچون دیگر آخوندها از روضه خوانی امرار معاش می کرد و این روزها بر مسند خدایی تکیه زده است و منویاتش واجب الاجرا و مخالفت با فرمایشاتش عین ارتداد، روزی را به شب نمی رساندند مگر با زدن تهمت و افترا و دروغ پراکنی بر ضد مقامات کشوری و لشکری وقت. هیچ وزیر و وکیل و دولتمردی نبود که از نیش تهمت ها و دروغ پراکنی ها و هتک حرمت های آقایان روحانیون در امان باقی مانده باشد. نمونه اش همان امیر عباس هویدای بخت برگشته که در محافل مذهبی به همجنس بازی، عضویت در لژهای مختلف فراماسونری، بهائیت و ده ها مورد دیگر متهم میشد و رسما و علنا هتک حرمتش می کردند. فراموش نکردیم عکس ملکه کشور و خواهر و دختر و دیگر بستگان پادشاه با لباس شنا (بیکینی) در حالیکه در ساحل خصوصی ویلای خود نشسته بودند در زیرزمین های حوزه های علمیه از جانب طلاب مذهبی تکثیر و منتشر می گردید و در خیابان ها پخش می شد تا سیبل تفنگ های ساچمه ای دوره گردها شود. چه شایعات و هتک حرمت هایی که در حق رجال سیاسی ایران مرتکب نشدند که یادآوری برخی از آنها بواقع تهوع آور و شرم آور است. شاه و اطرافیانش، امرای ارتش و اعضای خانواده هایشان، وزرا و وکلا و خلاصه رجال سیاسی وقت می شنیدند و قادر به دفاع از خود نبودند. براستی کسی بیاد دارد که آن زمان حضراتی همچون مقام معظم رهبری امروز و امثالهم نکته ای در باب ممنوعیت شرعی و اخلاقی هتک حرکت نوشته یا گفته باشند. بیاد دارید که آیت الله خمینی هنوز پایش به ایران نرسیده در گورستان بهشت زهرا با گفتن “من تو دهن این دولت می زنم” چگونه حرمت نخست وزیر قانونی وقت ایران را نگهداشت. یا شاید این نمونه ها همه صرفا انتقاد بوده است و نه هتک حرمت!
بنظرم می توان گفت هتک حرمت مخالفین اساسا سنت و سیره روحانیت شیعه بوده و هست و فقط زمانی ممنوع شناخته می شود که پای لرزیدن ستون های قدرت سیاسی آنها پیش آید. در اینگونه مواقع و موارد است که حضرت آقا ناگهان کنفوسیوس می شود و تابع اصول سیاست اخلاقی و اخلاق سیاسی.
از آقا بگذریم که دفاعش از نوکرانش توجیه منطقی دارد. آقا از نوکرش دفاع نکند چه کند. روحانی را بردارد چه کسی را جایگزین کند؟! مگر نه آنکه دفاع از روحانی و امثالهم دفاع از پایه های قدرت مطلقه و تخت سلطانی و خلیفه گری خود اوست. سکوت مراجع تقلید قم و مشهد، حضرات آیات عظام و حجج اسلام هم توجیه دارد. لرزیدن ستون های قدرت سیاسی آقا یعنی سقوط آنها به اعماق زباله دان تاریخ. آنها بخوبی می دانند سالهاست که جایگاه مردمی خود را از دست داده اند و دیگر حنایشان برای مردم رنگی ندارد و اگر گیر مردم کوچه و بازار بیفتند نه فقط خودشان که همه تیر و طایفه اشان به باد خواهد رفت. اما طلاب حوزه علمیه، منظورم همان هایی است که در گذشته برای کوچکترین اتفاقی کفن می پوشیدند و به خیابان ها می آمدند و وااسلاما و وامصیبتا سر می دادند این روزها کجا هستند؟! مردم این روزها طلاب حوزه های علمیه را طلاب حوزه های بی غیرتی می دانند و می نامند. شیطان زاده های شیطان صفتی که مترصد فرصتند تا به جایی برسند و پا جای پای شیاطین امروز بگذارند. مردم از خود می پرسند آن طلاب سرشار از شور و هیجان انقلابی، آن طلابی که برای یک اتفاق کوچک رگ گردن کلفت می کردند و برای رجال سیاسی وقت شاخ و شانه می کشیدند، این روزها کجا هستند؟! ظاهرا تنها پاسخ منطقی به این سوال این است که وقتی حضرت آقا و مراجع تقلید و آیات خدا و حجج اسلام بی غیرت شوند طلاب هم به تبعیت از مراجع تقلیدشان بی غیرت می شوند.
حسین شریعتمداری طرح استیضاح آقای روحانی را پروژه «دولت بی سر» و توطئه آمریکا و اسرائیل و اپوزیسیون حکومت اسلامی نامید، که متعاقبا حضرت آقا هم با حمایت بی دریغ خود بر این فرضیه صحه گذاشت. اما تلاش حضرت آقا و یکی از نوکران سرسپرده اش حسین شریعتمداری و امثالهم برای حفظ این «مجموعه بی سر و ته» که همگی تلاش می کنند نام دولت را برایش حفظ کنند، از جهاتی شبیه حکایت معروف مولوی است در مثنوی معنوی. حکایت دلاک و پهلوان پنبه طالب خالکوبی تصویر شیر. از عرق ملی می گوییم، می گویند از آن بگذریم. از درایت و سیاست که می پرسیم، می گویند از این هم بگذریم. از صداقت و شفافیت که می پرسیم، می گویند برویم سراغ قسمت دیگر و… پاسخ مردم به تلاش مزورانه و رندانه حضرت آقا و ایادی اش این گوشه و آن گوشه پاسخ مولوی است که از زبان دلاک حکایت می شنویم که با تعجب از پهلوان پنبه می پرسد: شیر بی سر و دم و اشکم که دید؟!

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)