یادداشتی در معرفی کتابِ «سرمای استخوانسوز» از مهدی بهمن
سرمای استخوانسوز، کتابی است که از چند داستان کوتاه تشکیل شده و در سال ۲۰۱۹ توسط نشر روناک در آمستردام منتشر شدهاست. این کتاب اولین مجموعهی منتشر شده از مهدی بهمن است که غیر از هنرهای نمایشی، درعرصهی هنرهای تجسمی هم به تذهیب و نقش زدن شهرهاست.
این کتاب شامل داستانهای کوتاهِ متنوعیاست که همرنگ نیستند، وهمین ویژگی اولین نکتهایاست که خوانندهی معمولی و غیرِ کارشناس هم با خواندن داستان دومین به سومین، قطعا به آن پی خواهد برد.
در انتخاب موضوع، نویسنده توانایی خود را در داستانپردازی، خیلی درخشان به رخِ خواننده میکشد. استفاده از درونمایههایی که جامعه از آن رنج میبرد و آنقدر زیاد و عادی شدهاند که جامعه به حضورِ اینهمه دردِ متنوع و رنگارنگ عادت کرده. مطالبات ابتدایی یک جامعه، رفاهی که شاید نسل حاضر حتی از وجود چنین امکاناتی خبر نداشتهباشد. اما نبودن این رفاه دلیل بر این نیست که جامعه به آن نیاز ندارد.
مهدی بهمن به حق توانسته این نیازهای ابتدایی که این روزها فقط دردِ جای خالیش در جامعه جاری است را، در قالب داستان بریزد و هنرمندانه درد و کمبودهای اجتماعی را به تصویر بکشد.
از زنی که روزی هنرمند بوده و در نهایت از عذاب همسر معتاد و خودکامهاش خود را به آتش میکشد، تا دانشجوی ستارهداری که در پایینترین سطح جامعه به کاری استخدام میشود و مدیری زورگو با تفرعن و تبختر، همین کمترین حق را هم از او میگیرد. جوانی که از لحظهی اخراج از سِمتِ آبدارچی تا لحظهی رسیدن به خانه، در مسیری کوتاه در کابینِ مترو، وضعیتِ کنونیِ جامعهای نابسامان و بندهای اجتماعیِ ازهمگسیخته را در چند سطر به تصویر میکشد که از همین چند سطر میتوان نیمساعت تا چهل و پنج دقیقه فیلم ساخت.
از لحاظ ساختار زبانی، بهمن با زبان امروز ایران مینویسد و همین باعث میشود تا با نسل جدید ارتباط بگیرد و بتواند دردهای جامعهی امروز را برایشان تصویر کند. او با به کار بردن جملههای ساده و کوتاه، خواننده را به دنبال خود میکشد و با پختگی ساختارِ اجزاء داستان در قالب زبانی ساده و به دور از واژگان پیچیده و کهن، به خوبی با خوانندهی کم سواد حتی میتواند ارتباط بگیرد. این روزها کمتر داریم نویسندگانی را که، هم ساده بنویسند، هم مغزدار، هم موجز و مفید. این روزها یا بیشتر به توصیف میپردازند و متن را به واژههای زیبا و دهان پر کن مزین میکنند؛ که اگر جانِ داستان را از کل متن مکتوب بچکانیم فقط یک سومش باقی میماند. یا از سوژههای تکراری و بی هدف استفاده میکنند که هیچ مضمون مفیدی در آن یافت نمیشود و در نهایت با بنایی رو به رو هستیم که نمایی زیبا و مدرن دارد، اما وقتی داخل میشویم فقط یک چهار دیواری میبینیم و مکانی برای ماندن و زندگی کردن نیست.
نکتهی دیگری که در همهی داستانهای بهمن دیده میشود، یکدست بودن زبان کتاب است، حتی با وجود تنوع کنسپتها. چه وقتی از جوانی که مایل به تغییر جنسیت خودش است و در تابوهای جامعه اسیر است، چه وقتی از زبان دو مرده مینویسد، و چه وقتی که یحیی به دختر همسایهی سابق برمیخورد و… . و به کار بردن ضربالمثل های نو که هنوز ضربالمثل به حساب نمیآیند چون بسیار نو و بدیع هستند و عمر کوتاهی دارند، اما با ثبت آنها به این شکل، بعدها به عنوان ضربالمثل از آنها یاد خواهد شد. به کاربردنِ اصطلاحات عامیانهی نسل امروزی که همچنان رنگی از آرگو ندارند و کاملا قابل استفادهی عامهی جامعه هستند.
این کتاب اولین اثر ادبی است که از مهدی بهمن منتشر شدهاست و به دلیل ممنوعیتهای موجود در نشر امروزِ ایران، در داخل امکان انتشار نیافت. متاسفانه همچنان علاقهمندانِ داخل ایران قادر به تهیهی آن نیستند. اما امیدوارم که هرچه زودتر امکانی فراهم بشود تا به دست علاقهمندان ادبیات داستانی در داخل کشور برسد، و با وجود دردناک بودن مضامین از یک مجموعهی شسته و رفته و خوشساخت کیف ببرند.
مهدی بهمن این عبارت از شاعر گرامی را زنده کرد:
و آنان که با قلم، گواهی درد را، به چشم جهانیان، پدیدار میکنند …
۱۲ اکتبر ۲۰۲۰
آمستردام
*روزنامه نگار و نویسنده مقیم هلند
علاقمهمندان میتوانند نسخه چاپی کتاب را از طریق لینک زیرسفارش دهند.
https://bit.ly/2nkinWg
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.