او چون علاج
مرگ را
محبوس کرد
وخود را رها…
………………………….
وقتی که
کوچ کرد
همه ساعتهای جهان
عقربه هایشان را
به عقب باز گرداندند
…………………………
این چه بزرگ
مرگ ای بود
که جسم ملکوتی اش
به حجم تمام
گستره ی زمین بود
وهمه ی پرندگان عالم
او رابه نام می خواندند
…………………………….
وقتی که
کوچ کرد
همه ی نت های موسیقی جهان
چه غمگین نواختند
وهمه ی یعقوب های سرزمینم
به روشنایی می اندیشیدند
…………………………………

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)