سال ۸۲ عباس نعلبندیان به اندازهی بهزاد محمدی- اسطورهی تئاتر گلریز- و محمد چرمشیر- اسطورهی تئاترشهر- هم شناخته شده نبود. وقتی از چرمشیر پرسیدم از کجا میشه نمایشنامههاشو خرید؟ اخم کرد، سرش را زیر انداخت و گفت اصلن نیست! کمی بعدتر، کمی آنورتر از جملهی تند و اخمآلود چرمشیر، در پاساژ صفوی، دیدم چیزی که زیاد هست نمایشنامههای نعلبندیان است. خب روزهای بعد، دیگر گفتن ندارد، که نعلبندیان مدی بود که محمد رحمانیان هم میتوانست در ستایشش حرف بزند و بزرگداشت برگزار کند. البته هنوز خبری از نمایشنامههایش، همانها که به قول چرمشیر وجود نداشت، نبود. فقط اسمش بود و ستایش و انشا. چند سال پیش هم دور از سانسور ارشاد و دوستان قدیمی عباس، هوشنگ توزیع میخواست نمایشنامهی ” و ناگهان…” را در لسآنجلس روی صحنه ببرد. بهروز وثوقی به عنوان بازیگر موافقت نکرد تا نمایش ” از ماهواره با عشق” به جایش روی صحنه برود!
بعد از رضا قاسمی و سایت دواتش، برای اولینبار است که کسی قرار است پرده را به طور کامل از روی پیکر پودر شدهی عباس بردارد. اولین کتاب از مجموعهی عباس نعلبندیان به کوشش جواد عاطفه و عاطفه پاکبازنیا توسط انتشارات اچ اند اس منتشر شده است. این مجموعه در کنار تمام لطفها و حسنهایش برای تاریخ نمایش ایران، یک خوبی بزرگ دارد. پرده از روی دیگران هم برخواهد داشت. همانها که این همه سال میگفتند نمایشنامههای نعلبندیان وجود ندارد تا کپیاش را در بازار چهارسو و سایه و … بفروشند.
کسانی مثل جواد عاطفه و عاطفه پاکبازنیا که نانخور و نامجوی این وادی نیستند- به قلم بهمن فرسی که خودش را اینگونه معرفی میکند- بیمنت عباس را روی صحنه آوردهاند تا شاید نمایش ایران کمی به خاطر سی و چند ساله اخیرش عرق شرم بریزد.
http://www.handsmedia.com/books/?book=the-others-of-abbas-nalbandian
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
Mohamad Rahmanian
بسیار متاسفم برای جواد عاطفه که به بهانه ی چاپ کتابش درباره ی عباس نعلبندیان به جماعتی اجازه بدهد هر چرندی که بردهانشان آمد روی صفحه اش جاری سازند.برای کسانی چون من و حمید امجد و محمد چرمشیر و دیگر کسانی که سالها در دانشکده های مختلف نمایشنامه های عباس نعلبندیان را تدریس کرده ایم گفتن و نوشتن از او نه پیروی از مد بوده نه پنهانکاری برای بالا بردن عیار نوشته های خود.نعلبندیان مانند امیر گل آرا،بهمن فرسی،مهین تجدد،اسماعیل خلج و آشور بانیپال بابلا جریان نوینی در نمایشنامه نویسی ایران ایجاد کردند و در جای خود نیازمند نقد و بررسی اند. تلاش جواد عاطفه البته باید قابل ستایش باشد /همچنانکه کوشش های محمد رضایی راد و مانی جعفرزاده و دیگرانی که در کار تدوین دستنوشته های نعلبندیان هستند دست مریزاد می طلبد…ولی به چه بهایی؟چنگ انداختن بر چهره ی آموزگاری چون محمد چرم شیر؟ و بی اعتبار کردن تمام تلاشهایی که در کلاسهای تاریخ ادبیات نمایشی ایران در جهت بازشناخت نعلبندیان و دیگران در تمام این سالها -از بیضائی تا چرم شیر -انجام گرفته؟ نه آقای عاطفه ی عزیز…نمی ارزد این تلاشهاو نمی زیبد این درشتگویی بر صفحه ی شما…موفق باشید.
یکشنبه, ۵ام خرداد, ۱۳۹۲
چرند، درشت گویی،چنگ انداختن و … انتظار بیشتر از این نبود. این نوشته هم مسئولیتش متوجه آقای عاطفه نیست. چیزی ست که من نوشته ام- به عنوان “جماعت”!- و با تگ کردن ایشون روی صفحه شون منتشر شده. کارنامه های شما هم روشنه. اگر یک جا، پیش از مد شدن، درباره نعلبندیان و کارگاه نمایش یک کلمه نوشته اید و رسمن منتشر کرده اید، نشانی بدهید تا از شما عذر بخواهم و لازم به این نثر کمونیستی اسلامی هم نیست برای مرعوب کردن. آقای چرمشیر هم تا مدتها درباره نعلبندیان هیچ چیز نمیگفتند. حتا وقتی روزبه حسینی درباره نعلبندیان و کارگاه نمایش مطلبی منتشر کرده بود، او را شماتت کردند. – به هر دلیلی که خودشان می دانند- امروز، که دیگه پرده برافتاده، لیست کردن نام نمایشنامه نویسانی که سالها سانسور شده اند- با همکاری دولت- فخر و فایده ای نداره.
در ضمن یکی از شاگردان همون دانشکده ها که شما استادش بودید، – که با احترام اسم شون رو نمیارم- بعد از اینکه فارغ التحصیل شده بودند، چند کار اجرا کرده بودند، بعد از شنیدن نام نعلبندیان، دهانشان به قدر کفایت باز شده بود و فرمودند “نعلبندیان دیگه چیه؟!” البته احتمالن ایشون شاگرد خوبی نبودند؛ وگرنه شما و آقای چرمشیر و امجد که استادان بزرگی
یکشنبه, ۵ام خرداد, ۱۳۹۲
این دو کامنت بالا، واکنش محمد رحمانیان-کارگردان تئاتر- به این نوشته در فیس بوک بود و جواب نویسنده متن به ایشان.
یکشنبه, ۵ام خرداد, ۱۳۹۲