ما با جهان بیشتر به واسطه‌ی آدم‌های مشخصی در زندگی‌یمان گره می‌خوریم که فقدان یا تغییر این افراد ممکن است رابطه ما با جهان را دگرگون و معنای آن را نیز در نزد ما متحول گرداند.

گاهی از دست دادن بعضی از انسان‌ها زمان را برای ما سنگین و تحمل ناپذیر می‌کند و گاهی هم حضور بعضی‌ها زمان و بارهستی را سبک و تحمل پذیر.

هنر بارز میلان کوندرا در آثارش این است که، ذهن خواننده را با استعارات و ظرافت های فلسفی نگاه‌ش نسبت به این وابستگی به درستی هوشیار می‌کند.به عبارت دیگر کوندرا نقش دیگری در تغییر کیفیت هستی ما در جهان را به زیبای به تصویر می‌کشد.

رمان هویت گرچه داستان ساده‌ای دارد ولی کوندرا آن را بهانه‌ای می‌کند تا روایت خود از مفهوم متزلزل هویت در نزد آدمی را به تصویر بکشد؛ هویتی که به شکل اضطراب انگیزی وابسته به دیگری در حال تغییر است .

در روابط همسران،همیشه تغییر یکی از زوجین از این جهت ممکن است وحشتناک باشد که ناخواسته جهان زوج دیگر و عشقی که آن‌ها را بهم گره زده را نیز دست‌خوش تغییر کند، چرا که همسران یکی از واسطه‌ های اصلی هستند، در روابطه انسان با جهان و معنای که به آن می‌دهد.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)