پاسخ به یک کامنت آقای فرج سرکوهی در زیر نوشته من در سایت زمانه با عنوان “شاملو در سه تجربه

متنِ بسیار وزینِ «دروغ بافی» آقای سرکوهی درخصوصِ نوشته‌یِ من باعنوانِ «شاملو در سه تجربه» را (که در بخشِ اولِ آن به چگونگیِ تشکیلِ «شورایِ بازنگری در شیوه‌یِ نگارشِ خطِ فارسی» پرداخته بودم) خواندم.

نخست بگویم که در زمانِ نوشتنِ این متن (که سه سالِ پیش در ایران در کتابِ «من بامدادم سرانجام، یادنامۀ احمد شاملو، منتشر شد) به‌تنها کسی که فکر نمی‌کردم (و نمی‌کنم) آقای سرکوهی بود و به‌تنها چیزی که نمی‌اندیشیدم (و نمی‌اندیشم) آزار رساندن به ایشان بود. و اگر می‌دانستم که ایشان این‌همه آرزو داشته است که عضو این «شورا» باشد بی‌شک مثلاً می‌نوشتم (از قولِ خودم البته و نه بقیه‌یِ اعضا که اجازه نداشتم) که چه خطایِ بزرگی کردیم که از آقای سرکوهی برای عضویت در این «شورا» دعوت نکردیم. و عمیقاً متأسف هستم که نوشته‌یِ من خواب‌وخیال‌هایِ ایشان را آشفته کرده است. ازقرار ایشان اینجاوآنجا دراین‌خصوص بسیار بافته است و این نوشته‌ی من این بافته‌ها را… بازهم ازاین‌بابت عذرخواهِ ایشان هستم. حقیقت این است که من نه استعدادی در وارونه‌نویسیِ تاریخ‌ دارم و نه علاقه‌ای. این عرصه را با همه‌ی بزرگیِ آن به متخصصانِ چیره‌دستی مثل ایشان تقدیم می‌کنم.

دو، در این نوشتن این متن تنها یک دغدغه داشتم: بیان حقیقتِ تاریخی‌ای که به تشکیلِ یکی از نهادهایِ مهمِ فرهنگی انجامید. و یک کلمه‌ ازآنچه بیان کرده‌ام نادرست نیست (در ادامه به ادعاهایِ ایشان می‌پردازم).

سه، نوشته‌اند که « شاملو نیز کسی را برای حضور در این نشست‌ها دعوت نکرد.» در هیچ جایِ نوشته‌یِ من چنین چیزی وجود ندارد! من به روشنی گفته‌ام که شاملو از طریق دکتر حق‌شناس به من پیام داد «که از جمعی خبره‌یِ کار دعوت کنم تا در باره‌یِ این نوشته‌یِ ایرج کابلی و پیش‌نهادش بحث کنیم.»

چهار، نوشته‌اند که «من از اعضای موسس این شورا و سردبیر مجله ادینه بودم. گزارش‌های این شورا در مجله ادینه منتشر شده است و این گزارش‌ها نیز سندی است بر دروغگوئی نویسنده این متن.»

با دو بخشِ این مطلب کاملاً موافق هستم. الف: گزارش‌هایِ این «شورا» در مجله‌ی آدینه منتشر می‌شد. و این تصمیمِ شورا بود. ب: و آقای سرکوهی سردبیر (یا اگر حافظه‌ام خطا نکند) دبیرِ تحریریه‌یِ نشریه‌یِ آدینه بود. دبیر تحریریه یا سردبیر بودن هم تأثیر زیادی در خودِ ماجرا نداشت. چون پس از رفتنِ سردبیرِ نخستِ نشریه، آقای سیروس علی‌نژاد، از آدینه ایشان سهم بزرگ و مهمی در اداره‌ی نشریه داشت (به‌همراه زنده‌یاد غلامحسین ذاکری، مدیر مسئول نشریه) و بسیاری از روشنفکران (ازجمله خودِ من) با نشریه همکاری می‌کردیم.

اما، ایشان هرگز عضو شورا نبود (عضو مؤسس بودن پیشکش). همان‌طور که در نوشته‌ام آورده‌ام ایشان در جلسه‌هایِ شورا شرکت می‌کرد تا برای آدینه گزارش تهیه کند و بس! یک‌جا تنها یک‌جا ایشان از «آدینه»ای که خود دبیر تحریریه یا سردبیرش بود سند بیاورد که در آن ذکر شده باشد که عضو شورا بوده است من همه‌ی آن نوشته را برای همیشه به آب می‌سپُرم! اما، نمونه‌هایِ خبرها و گزارش‌هایی‌ای که در خودِ «آدینه»ای (که زیرِ نظرِ خودِ ایشان) منتشر شد که خلاف این ادعای نادرست را نشان می‌دهد فراوان است.

من در اینجا تنها یک سند از نشریه‌ی «آدینه»‌ای که زیرِ نظرِ خودِ ایشان منتشر می‌شد می‌آورم که تا این تهمتِ شرم‌آورِ «دروغگویی» آشکارتر شود (البته سخن من با آنانی است که با معنایِ «شرم» آشنا هستند): «گزارشِ یک‌ساله‌یِ شورایِ بازنگری در شیوه‌ی نگارشِ خطِ فارسی» که با امضایِ من به‌عنوانِ «دبیرِ شورا» در «آدینه» شماره‌ی ۸۴، ۸۵ (آبان ۷۲) منتشر شده است و در آن دو بار نامِ اعضایِ شورا (کریم امامی، محمدرضا باطنی، علی‌محمد حق‌شناس، احمد شاملو، محمد صنعتی، مصطفی عاصی، ایرج کابلی، کاظم کردوانی، هوشنگ گلشیری) به‌روشنی آمده است. و تصور می‌کنم فعلاً همین یک سند کافی باشد.

 بقیه‌یِ سخن‌هایِ ایشان را باید در حدِ همینِ ادعایِ نه‌چندان بامزه‌یِ «عضوِ مؤسسِ» شورا بودن سنجید.

در همین زمینه

شاملو در سه تجربه

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)