شاعران بزرگ و خلاق، با آثارشان بن‌بست‌ها را می‌شکنند، پیچیدگی‌ها را به سادگی بدل می‌کنند و دوگانگی‌های آشتی‌ناپذیر را به‌هم می‌پیوندند.

به نظر من همین ویژگی‌ها، یعنی نقش آثار شاعر در بن‌بست‌شکنی و گره‌گشایی و حل دوگانگی‌ها، از معیارهای مهم ارزیابی و نقد کارنامه شعری اوست.

من بر آنم که شعر سیمین بهبهانی، نقش موثری در گره‌گشایی و پاسخگویی به مجادلات بی‌پایان محافل ادبی داشته است.

یکی مثلا اینکه دوران غزل سر آمده است و غزل نمی‌تواند بیانگر مسائل زندگی انسان امروز باشد.

سیمین با غزل‌های انسانی و اجتماعی‌اش نشان داد که این ادعا چقدر بی‌بنیان است.

یکی دیگر اینکه زبان شعر امروز همان زبان خبررسانی، نوشتاری، رسانه‌ای، اداری و گفتاری است و استفاده از قابلیت‌های صرفی، نحوی و معنایی زبان متون قدیمی به کار شعر امروز نمی‌آید.

در شعر سیمین، احاطه او به توانایی‌ گونه‌های متنوع زبان فارسی فضایی را ایجاد کرده است که خواننده شعر را با خود به دوردست تاریخی زبان فارسی می‌برد و در عین حال از کوچه‌ها و خیابان‌های زبان امروز گذر می‌دهد، بی‌هیچ احساسی از غرابت و دوگانگی. یک ادعای دیگر این است که شعر موزون عروضی به ویژه در قالب‌های سنتی با سطرهای متساوی و جای مشخص قافیه، زبان و اندیشه شاعر را محدود می‌کند.

شعرهای سیمین را می‌خوانیم و با گستره اندیشه و نگاه و تنوع زبان مواجه می‌شویم آن هم بی‌هیچ تکلفی، پس به آن ادعای واهی پوزخند می‌زنیم.

یکی دیگر این ادعا که عشق در شعر کهن، عشق آسمانی بوده و عشق در شعر امروز عشق زمینی است. آن عشق الهی بوده و این عشق انسانی است. آن عشق روحانی بوده و این عشق جسمانی است.

دلایل بطلان این ادعای برساخته البته در همان متون شعر کهن هم هست، در شعر عطار، مولانا، سعدی، حافظ و نظامی. اما در شعر سیمین که از نگاه زنانه به عشق روایت می‌کند، یگانگی عشق و انسان و یگانگی جسم و جان در پرتو تابنده عشق چندان نمایان است که جایی برای خط‌کش‌ها و جدول‌بندی‌های ساده باب طبع کتاب‌های درسی و آزمون‌های چهار گزینه‌ای باقی نمی‌گذارد.

یک ادعای به ظاهر فنی و بلاغی این است که ظرفیت وزن‌های عروضی در شعر گذشتگان به تمامی پر شده و شعر عروضی از نظر تنوع اوزان به بن‌بست و تکرار رسیده است.

تکاپوی شکوهمند سیمین در ابداع وزن‌های بدیع و سازگاری وزن با زبان گفتار نوشتار امروز، چشم‌اندازی گسترده در برابر دوستداران موسیقی حاصل از ایقاعات عروضی خلق کرده است و نیز مجالی فراخ برای پژوهشگران علم عروض تا قابلیت‌های آشکار و نهان عروض فارسی را دریابند و تحلیل کنند. مدعای دیگر این است که تحولات حاصل از شعر و اندیشه نیما، شعر را از قید تساوی مصاریع رها ساخت. بسیارند کسانی که از رهاوردهای نیما در شعر امروز، چیزی جز کوتاه و بلند شدن سطرها را نمی‌شناسند.

سروده‌های سیمین به ویژه غزل‌ها و چهارپاره‌های او نشان می‌دهد که تساوی مصراع و قافیه‌بندی سنتی در شعر، مانع تحقق رهاوردهای فکری و بلاغی نیما در شعر نیست.

بر آنچه نوشتم این دو نکته را بیفزایم که سخن گفتن از گره‌گشایی‌ها و بن‌بست‌شکنی‌ها در شعر سیمین، به معنای نادیده گرفتن کاستی‌های شعر او نیست که به هر حال:

قبا‌گر حریر است و‌گر پرنیان
به ناچار حشوش بود در میان

و نکته دوم اینکه یکی از نشانه‌های شاعران بزرگ آن است که نظریه‌پردازان راستین و دروغین را ناگزیر می‌کنند که در آنچه گفته‌اند، تامل کنند و اگر اهل تعصب نیستند، به تجدیدنظر و نوسازی نظریه‌ها و داعیه‌ها بپردازند.

 

 اعتماد

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)