برای صفحه آخرین مطالب

در سه دهه گذشته ما شاهد پی ریزی سیستمی در بازار جهانی با ایدئولوژی نئو لیبرال و با پروژهِ آزادسازی اقتصادِ بازار بین المللی و به تبع آن در جستجوی ایجاد رقابت در سطح اقتصاد ملی بوده ایم . در طی این دوره، دو میلیارد انسان ، اکثرا از کشورهائی که در آنها پائین ترین دستمزد ها رایج است ، وارد بازار کار می شوند و موجب پائین نگاهداشته شدن دستمزد ها در کشورهای صنعتی می گردند .

از این پس دولت ها کوشیدند اقتصاد خود را بیش از پیش رقابتی و بازار کارشان را انعطاف پذیر سازند . فرانسه و ایتالیا جزء آخرین ها بودند که از این سیاست پیروی کردند . این دولتها علیرغم پائین نگاهداشتن دستمزد ها و ایجاد کار نا پایدار، در مقابل، چیزی جز گفتن اینکه ر فورم، ایجاد کار خواهد کرد، پیشنهاد نکردند . در عین حال، تکنولوژی های اطلاع رسانی و استفاده از آدم واره ها، ونیز جا بجا ئی موسسات تولیدی به مناطق اشتغال ارزان، دست صاحبان سرمایه را برای حفظ دستمزد ها ی ارزان و بهره وری از سود بیشتر باز گذاشت .

در آیا لات متحده آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس و در سایر کشورها، از سه دهه به اینطرف دستمزد ها ثابت مانده است . در این راستا سهم درآمد حاصله از کار، کاستی داشته و برعکس، آنچه را که نصیب سرمایه میشده فزونی گرفته است . لیکن منافعی را که از این طریق نصیب صاحبان سرمایه و نخبگان صاحب منصب میگردد، حاصله از رانت ( بهره ) خواری است . ما وارد عصر کاپیتالیسم رانتی شده ایم . کارگران دیگر بهره ای از ثمره رشد اقتصادی نمیبرند . دستمزد ها ی واقعی به ایستایی خود ادامه خواهند داد . در کشورهائی چون انگلیس و یا اسپانیا رشد اشتغال با پائین آمدن مزد متوسط همراه بوده است زیرا عمدتا مشاغل جدید از دستمزدهای کمتری برخوردارند و به موازات آن ساختار جهانی جدیدی از طبقه ظاهر میشود که در راس آن ، ما می توانیم توانگر سالاری میلیارد ر ها ئی را با دستیاری نخبگان ( اِلیت ) که بخش عمده درآمد شان را سرمایه تامین می کند، ببینیم. در این ارتباط چند زیر مجموعه وجود دارد : نخست حقوق بگیر ان با کار ثابت که تعدادشان زیاد نیست، کار تمام وقت دارند و با اطمینان کامل به کارشان ادامه می دهند و سرانجام از بازنشستگی خوبی بهره مندند . در کنار آنها می توان حرفه های تخصصی را که غالبا با تکنولوژی سر و کار داشته و در رده اقتصاد جمعی قرار میگیرند، دید . در پائین ترین رده ها، پرولتاریای فرسوده ، دولت حامی مردم، احزابِ سوسیالیست و نیز سندیکا هائی را که توسط این گروه و برای دفاع از آن بنا شده اند می بینیم که دیگر وزنه سیاسی به حساب نمی آیند .

حقوق گم شده

در زیر مجموعه های پرولتاریا، طبقه نوپایی ظاهر میشود : پرولتاریای ناپایدار . آنها ئی که به این دسته می پیوندند، طبقه ای را میسازند که پی در پی به کارهای کوچک و یا به دوره های کار آموزی با قرارداد های کوتاه مدت و یا صفر ساعت اشتغال دارند و سرانجام شانس زیادی برای حرفه ای شدن در کاری و یا اشتغال پا برجا در موسسه ای ندارند . این پدیده تحت پلاتفورمِ شرکت هائی چون اُوبر و یا هاندی، اقتصاد «دیده بانی» را اشاعه داده اند . در حالی که امازون، میکانیکال تورک و یا آپ ورک و دیگر بازارها با سیستم پلاتفورم های اینترنتی، معدن ایجاد مشاغل فراوانی شده اند که دستمزد ها را به پائین هول میدهند .

این خیل عظیم جویندگان کار باید ساعتها از وقت خود را بطور رایگان در جستجوی کار و ماندن جلوی اوردیناتور و یا در صف های طویل ادارات کار جوئی و کمک یابی صرف نمایند . علاوه بر این، حتی پس از اشتغال در این سری از مشاغل ناپایدار، آنها از مزایای قانونی به مثابه داشتن مرخصی سالیانه و یا مرخصی های استعلاجی با حفظ حقوق، محرومند و غالبا به سختی دخل شان جوابگوی خرج شان می شود .

برای اولین بار در تاریخ، میلیون ها نفر که از شهروند ان هستند، از حقوق اولیه چون کمک هزینه های دولتی که هر کس باید تحت این عنوان از آن بهره مند شود ، محرومند و ناچارا به جمع گدایان می پیوندد .

تعداد حقوق بگیران بی ثبات در همه جا رو به رشد است . ولی خود این پدیده به سه دسته تقسیم می شود : نخستین گروه را گار گران پیر و فرسوده ای میسازند که تمایل دارند به راست های افراطی ی پوپولیست گوش تیز کنند که توانسته اند از حَربه ترس این جماعت و احساس نا امنی شان بهره فراوان برند . دسته دوم را مهاجران و اقلیت های خارجی تشکیل میدهند . و بالاخره در دسته سوم ، افراد و گروه های تحصیل کرده و جوان هستند که از دانشگاه ها فارغ التحصیل شده اند و می بینند رویا ئی را که به آنها فروخته اند، دری را به رویشان باز نمی کند. این گروه در جستجوی آرمان شهر شان، آرزومندند که سیاست مداران پیشرفته ای بر سر کار آیند که همان آرمان هائی را که حزب های پیرِ سوسیال دموکرات به آنها فروخته اند ، دوباره نفروشند .

دسته اول به دونالد ترومپ در آمریکا، مارین لوپن در فرانسه و اوکیپ و راست محافظه کار در انگلیس رای می دهند . دسته دوم خود را فاقد قدرت و تلخ احساس می کنند . دسته سوم از احزاب کلاسیک دوری جسته و به تازگی به طرف شخصیت هائی چون سندرز در آمریکا و رمی کور بین در انگلستان بسیج شده اند .

با عدم بهبود وضع نا ایمنی های کاری و نابرابری های اجتماعی برآمده از بازار کار، لغزش و گرایش به طرف سیاست های عامیانه پسند و پوپولیسم در فرانسه و سایر کشورهای اروپائی بیش از پیش فزونی خواهد گرفت . حقوق بگیران ِ بی ثبات، مضطرب، بی هدف و خشمگین هستند . اگر دست کم، امنیت حداقل اقتصادی که به نظر من میتواند به شکل یک درآمد پایه ای همگانی باشد، به این خلایق داده نشود، ما مستقیم به سوی یک سیاست دوزخی ره می سپا ر یم .

گی استاندینگ*

ترجمه : علی شبان

***

* استاد دانشگاه های انگلیس و نویسنده آثاری چون طبقه نوپای خطرناک و عضو فعال سازمان بین المللی کار که تحقیقات زیادی روی عدم امنیت کاری انجام داده است . مقاله ی پیش رو در شماره ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ در روزنامه لوموند به چاپ رسیده است .

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)