برای علی نگهبان که به دور از مام میهن به سوگ همسرش نشسته است.

۱-
توکه رفتی
به تماشای آئینه نشستم
که مبادا!….
آئینه درگوشه‌ی چشمان آئینه گی‌اش
پنهان‌ات کرده باشد

۲-
بعدازتو
زندگی مرا به هیچ کجا نمی‌برد
بجزحسرت به پرواز پرندگان

۳-
بعدازتو
فقط آسمانی
برایم جامانده
آسمانی مدام ابری و بارانی

۴-
هرگزفکرنمی کردم
که مرگ
پری دریایی‌ام را
ازپنجره‌ی غربت‌ام بگیرد

۵-
بعدازتو
من با گنجشکها
دوست خواهم شد
که شاید این بار
به من حسودی‌ات شود و
با آوازهایمان
به خانه‌ی تنهایی‌ام
بازگردی

۶-
رفتن‌ات
آسمان گلگون وآفتابی‌ام را
نیز…
ابری وبارانی کرد

۷-
تو رفتی
چون می‌دانستی
من بعدازتو
جای رفتن‌ات را
پیاده می‌گریم

۸-
کاش می‌توانستم:
بعدازتو
جهان را چون تکه کاغذی
بی مصرف
مچا له‌اش می‌کردم و
ودرجوی خیابان می‌انداختم

۹-
بهاررا
ازمن گرفته‌اند
ازاین روست…
که هیچ بوی عطری
به تنم نمی‌نشیند

۱۰-
آنقدر!
آنقدر!
خسته‌ام اززندگی
می‌خواهم باقی عمرم را
درپرواز با پرندگان بگذرانم

۱۱-
دریغا!
وقتی که رفتی
همه چیزم را باخود بردی
به جزتنهایی‌ام را

۱۲-
تمام شب
به خیال تو خوابیدم
صبح که بیدارشدم
تنها پرپروانه بود
که ازبالشم
هی فرومی ریخت

۱۳-
همیشه ازپروازمی ترسیدم
اما ازآن روز که تو
کوچ کرده‌ای
مدام به پروازمی اندیشم

۱۴-
کاش!
تورا
زیرپلکهایم می‌خواباندم
وهرگزبیدارت نمی‌کردم
اگرمی دانستم:
سرانجام روزی می‌روی

۱۵-
همیشه می‌گفتم:
وای به روزی که
نگاهت ته بکشد
وجهانم در
تاریکی فرورود

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)