هفتپر
۱
آواره ترین ذره ز آوارِ جهانم
گردی ز غباری ز کران تا به کرانم
در خویش فرو ریخته، بر خاک فتاده
بر شانهی خود مردهام و تختِ روانم
۲
آغاز و انجام جهان ناپیداست
در حال ندانیم چه حالی فرداست
فردا که شود حال فراموش کنیم
آن حال که حالِ خود بداند بوداست
۳
سکوتت با من استش بس سخنها
ز قیل و قالِ غرّای زغنها
بگوید روزگارت بس سیاه است
چو زاغانِ نشسته در چمنها
۴
کارم شده هر آینه صحرا بروم
دنبالِ فلک تا خودِ تارا بروم
گفتا که تو بیماری و هذیان گویی
گفتم که بلی ولی مبرا بروم
۵
ای مرغِ زبالهخوارهی دریایی
از اوج هوا سوی زمین میآیی
ای وای که ریزهخوارِ آدم شدهای
آری تو همان شوی که آن جویایی
۶
تو از من عاصی و من از زمانه
که کرده هر دومان جاکن زِ خانه
دو طغیانگر، دو تبعیدی، دو یاغی
که میشورند بر هم عاشقانه
۷
امروز دو ابر گرم بازی بودند
نم نم به طرب به دلنوازی بودند
من خیسِ کنار و بوسشان میرفتم
انگار که محمود و ایازی بودند
نیلوفر شیدمهر
تارنما:
کانال شعرخوانی در یوتیوب:
https://www.youtube.com/channel/UCXxprnzt0dehvDSXjwnBLGQ?view_as=subscriber
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.