- اثر یا متن مورد نقدت را دستکم یک بار هم که شده بخوان.
- مطمئن شو که میخواهی چیزی را بکوبی.
- مطمئن شو که میخواهی تماماش را بکوبی. دنبال موازنه یا حفظ تعادل و میانهروی نباش. سعی نکن زبان تئوریک و فلسفی را با زبان کنایی و بزنبهادری ترکیب کنی تا از این طریق دومی را موجه نشان دهی. لازم نیست در یک جمله واحد از دو ترکیب ’مردک ابله خر‘ و ’مطابق با دیالکتیک هگلیـلاکانی‘ استفاده کنی.
- از موضوع نقد فاصله بگیر. (تصمیم بگیر که آیا میخواهی آن چیز را روی سر خودش خراب کنی یا اینکه به اطراف منفجرش کنی، یا اینکه اصلاً میخواهی بهشیوه خلبانان ژاپنی جنگ دوم عمل کنی و خودت را هم با ابژه نقد بترکانی، که در این صورت به یک راهنمای طولانی مجزا نیاز خواهی داشت.)
- مطمئن شو که آیا بعد از ویرانکردن آن چیز بازهم میخواهی سری به دور و بر آن چیز بزنی یا نه. (توصیه میشود این کار را نکنی. وقتی بمبی در جایی میاندازی، برنگرد تا چند لگد هم برای محکمکاری به اینور و آنورش بزنی.)
- حتیالامکان فارسی (یا هر زبان مورد استفاده دیگر) را نسبتاً قابلفهم بنویس، البته نباید کل متن قابلفهم باشد. (بهکارگیری سجاوندی بیاندازه مهم است: از گیومه درست استفاده کن. چون شک نیست که بهکرات از گیومه استفاده خواهی کرد. دستکم سی تا چهل درصد علائم سجاوندی در یک نقد کوبنده را گیومهها تشکیل میدهند. آنقدر زیاد گیومه به کار نبر که معلوم نشود آیا آنچه داخل گیومه است باقی متنات است یا آنچه بناست داخل گیومه باشد.)
- هرگز از علامت تعجب (!) استفاده نکن. (غیرکوبندهبودن نقد با تعدّد علائم تعجب در متن نقد نسبتی مستقیم دارد. مگر اینکه از اصوات ندا و از این قبیل استفاده کرده باشی، نظیر: ’های!‘، ’هو!‘ ، ’بیسواد!‘، که اصلاً توصیه نمیشود. وقتی چیز عجیب و شاخدرآوری از موضوع نقدت نقل میکنی، لازم نیست تعجبات را با علامت تعجب نشان دهی. اگر نقلقول واقعاً شاخدرآر باشد، آدم خودبهخود تعجب یا چیزی از این دست خواهد کرد.)
- چهره مظلوم و قربانی به خودت نگیر. (وانمود نکن در سمت خیر ایستادهای. باید بتوانی نشان بدهی که دستان تو هم آلوده است، البته بیآنکه دقیقاً جمله ’دستان من هم آلوده است‘ یا، از آن وقیحانهتر، ’البته راقم این سطور خود عاری از خطا و حب و بغض نیست‘ را بنویسی. اصولاً هرگز اشاره نکن که نقدت غرضورزانه نیست.)
- هیچ شور و هیجانی نشان نده، مگر در بهکاربستن طنز. هرگز نباید عصبانی به نظر برسی، باید عصبانی باشی.
- هرگز از خودت دفاع نکن.
- ملات طرف را زیاد نقل و تکرار نکن (و اگر لازم است نقل کنی، جملاتی نسبتاً طولانی و کامل را نقل کن).باید بدون اینکه دستت خیلی به ابژه بخورد، دربوداغوناش کنی، و بههیچوجه این کار را با پا و لگد انجام نده.
- موقع ضربهزدن رجز نخوان. یا میزنی یا نمیزنی. ضربه را با گارد بسته و دهان بسته بزن.
- مشتی از خروار را نشان نده. یا یک مشت، یا یک خروار. ادعا نکن که ’پرداختن به دیگر موارد در این مقال نمیگنجد.‘
- از احساسات (معمولاً مزخرف) خودت حرف نزن. مرتب ’ابراز تأسف‘ نکن، مثلاً، از اینکه ’یکی از مشکلات گریبانگیر جامعه ما…‘.
- هرگز از طرف مورد نقد، پرسشهای استفهامی و کنایی نپرس تا مثلاً تناقضاش را به او بفهمانی. ( خطا یا بلاهت او را درقالب پرسشی سقراطی از خود او نشان نده. چون واقعاً ممکن است جوابی، هرقدر بیمعنا، بدهد و این باعث میشود کل فرآیند عبث نقدنویسی از نو تکرار شود. خیال طرف را راحت کن که چندان حوصله ادامهدادن دعوا را نداری.)
- هرگز از طرف مورد نقد، پرسشهای استفهامی و کنایی نپرس تا مثلاً تناقضاش را به او بفهمانی. ( خطا یا بلاهت او را درقالب پرسشی سقراطی از خود او نشان نده. چون واقعاً ممکن است جوابی، هرقدر بیمعنا، بدهد و این باعث میشود کل فرآیند عبث نقدنویسی از نو تکرار شود. خیال طرف را راحت کن که چندان حوصله ادامهدادن دعوا را نداری.)
- از صفتهای متعدد و اضافات ’خلاقانه‘ پرهیز کن. اصولاً فرضات این باشد که آدم بیمزه و بهاصطلاح لوسی هستی. در جعل تیکه و متلک چندان خلاقیت و پشتکار عجیبی به خرج نده. ولی با این حال اگر حس طنز نداری، سعی کن یک نقد معمولی بنویسی یا صرفاً به برخی اشارات موعظهگرانه بسنده کنی.
- هرگز طرفات را شرمنده نکن. این یگانه اصل اخلاقی نقدنویسی کوبنده است.
- گاهی اوقات واقعاً ضروری است که در همان ابتدای نقد صریحاً به مزخرفبودنِ موضوع نقد اشاره کنی. در دیگر موارد چندان عجله نداشته باش. و وقتی این کار را میکنی، قطعاً متنات بسیار کوتاه، یا اصلاً منتفی، خواهد شد، که ایرادی هم ندارد.
- پیش از همه اینها اول مطمئن شو که موضوع اصولاً به نقدکردن، بالاخص از نوع کوبندهاش، میارزد یا نه. اگر موضوع نقد زیادی ابلهانه، بیمعنا، مبتذل، یا آشغال باشد، شک نکن که کاملاً محتمل است خودِ نقد نیز ابلهانه، بیمعنا، مبتذل، یا آشغال شود.
اکنون برای روشنشدن موارد فوق به بخش بسیار کوتاهی از یک نمونه اخیر از نقدی که میخواهد کوبنده باشد میآوریم؛ شخصی به نام عبدالکریم سروش نقدی نوشته است با عنوان: ’حضور بیرحم تیشه تخریب: سخنی دوستانه با یک روشنفکر ایرانی: مراد فرهادپور‘ (هفتهنامه شهروند، شماره ۶۹). بهزعم راقم این سطور، اگر بنا را بر بیست تز فوق بگذاریم، این نوشته فقط و فقط با تز ۷ و ۱۶ خواناست، و در نقض بالاخص تزهای ۶، ۸، ۹، ۱۰، ۱۴، ۱۷، ۱۸ زیادهروی عجیبی کرده است. بنابر یکی از شبهنظرات قبلی صاحب این قلم، که صاحب رسالهای در الاهیات الترجمه نیز هست، از آنجا که ترجمه تحتاللفظی عبارت یک زبان به زبان دیگر، خاصه انگلیسی معیار، قادر است نکاتی جالبی را درباره متن اصلی نشان دهد و بعضاً حتی معنای (ناموجود) آن را عیان سازد، اجازه دهید همین کار را درخصوص چند سطر از نقد فوق انجام دهیم تا دستگیرمان بشود که احیاناً نویسنده تقلا میکرده است چه چیزی را بیان کند. البته راقم این سطور، باز بنابر تز ۱ و ۲۰، بههیچ رو در موقعیت نقد نوشته شخص مذکور نیست. دراینجا به ترجمه چند عبارت کوتاه بسنده میکنیم (کاری که البته ناقض تز ۱۳ است). نویسنده درجایی مینویسد: گرچه اشاراتم در این سخنان فقط به مراد فرهادپور نیست اما ناچارم از او شروع کنم، چون اوست که به قول جوانها چندی است… و حال جملات کاملاً ’ادیبانه‘ بعدی که قرار است ترجمه تحتاللفظی شوند تا حقیقتاً رمزگشایی گردند: ’به من گیر میدهد‘ و حمله بر من درویش یک لا قبا میآورد و پا در کفش من میکند و خاک در چشم من میزند و تیغ بر چهره من میکشد…
… [he] ’gives me gripe’ and brings assault upon me, this one-cassocked Derwish, and puts his foot in the shoe of mine and pours grit into the eye of mine and draws blade on the face of mine…
برای روشنترشدن قضیه فقط تصور کنید، مثلاً، تری ایگلتون در نیو لفت ریویو از چنین عباراتی در نقدی بر اسلاوی ژیژک استفاده کند.
متن حاضر اثر امید مهرگان است و پیشتر در وبلاگ آرمانکده منتشر شده است. امید مهرگان نویسنده و مترجم جوانی است که در عرصه نقد فرهنگ و فلسفه می نویسد.
در همین زمینه از وبلاگ نگارستان: اخیرا عبد الکریم سروش در نامه ای به مراد فرهادپور –دیگر روشن فکر ایرانی – بر وی خورده آورده و از تخریبهای بی رحم او گلایه کرده است . سروش چنین بیان میکند که” فرهاد پور مدتی است حمله بر من درویش یک قبا می آورد و پا در کفش من میکند و خاک در چشم من میریزد و تیغ بر چهره من میکشد” . اما سروش نیز گویی از گفتمان و ادبیات احمدی نژاد متاثر است و از پاره ای الفاظ استفاده میکند که سابقا تصور حضور چنین کلمات عامیانه ای را در ادبیات وی نمی بردیم – عباراتی مانند” گیر دادن و زیر آب زدن”.
عبدلله لطیف پور نویسنده وبلاگ ساحت نگاه نیز به این موضوع پرداخته است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.