انتشار گزینشی سخنان زنی با نام سمیرا مرادپور در قالب ویدئو کوتاهی از جانب علی جوانمردی تحت عنوان “بخشی از اعترافات یکی از اعضای تیم تروریستی وزارت اطلاعات” و توضیحات وی در حاشیه‌ی انتشار این ویدئو به عنوان اطلاع رسانی و گزارش این موضوع در فضای مجازی، یکبار دیگر کلیه‌ی آزادیخواهان و عدالت‌طلبان واقعی و ناظران و تحلیلگران اوضاع سیاسی ایران را به چالشی اساسی و اصولی برای ایفای مسئولیت خویش فراخوانده است، لذا ضمن یادآوری اهمیت خطیر موضوع از منظر حقوقی، علی‌الخصوص به قصد ممانعت از الگوسازی و تکرار آن در آینده و آنالیز داده‌های سیاسی این واقعه برای داشتن تحلیلی درست از اوضاع فعلی که بتواند دستمایه‌ی عمل سیاسی موثر قرار گیرد، این نوشتار ضمن بررسی ابعاد گوناگون این ماجرا، اظهار نظر و اخذ موضع در این باره را وظیفه‌ای عمومی با فوریتی حاد محسوب می‌نماید.

علی جوانمردی با انتشار ویدئو اعترافات سمیرا مرادپور در حساب کاربری رسمی خود در اینستاگرام که از شناخته شده‌ترین تریبونهای سخن پراکنی مشارالیه نیز می‌باشد، در توضیح ویدئوی پخش شده از این فرد مدعیست: “سمیرا مرادپور سردبیر هفته‌نامه‌ی روژمان (ماهنامه‌ی روژمان که جوانمردی به غلط از آن به عنوان هفته‌نامه یاد کرده است) در سنندج به همراه تیمی از اطلاعات سنندج و اطلاعات تهران تلاش کرده‌اند با نزدیک شدن به جوانمردی طرح دستگیری و یا اگر نشد قتل او را عملی سازند که با هوشیاری تیم امنیتی ایشان این عوامل شناسایی و پیش از فرار دستگیر و تخلیه اطلاعاتی شده‌اند و حدود دو ساعت اعترافات ضبط شده این عناصر و تلفنهای ویژه‌ای که داشته‌اند به نهادهای آمریکایی تحویل داده شده” همچنین در توضیحات بعدی طی پست دیگری در همانجا ضمن توصیه به هوشیاری در باره‌ی “سخنان یکی از اعضای تیم سه نفره‌ی واجا” آورده است: “روزنامه‌نگارانی که سمیرا مرادپور نام برده در سنندج تحت تعقیب ماموران اطلاعاتی قرار داشته‌اند و بطور مهندسی شده تلاش کرده‌اند بین آنها تفرقه بیاندازند. از اینرو مواظب هر گونه پاپوش و ترفندی برای ایجاد تفرقه توسط عوامل اداره‌ اطلاعات باشید.”

چنانچه پیداست تا این ساعت یگانه مدرک علی جوانمردی برای اقامه‌ی ادعاهای فوق انتشار ویدئوی ۴:۳۵ دقیقه‌ای از سمیرا مرادپور توسط او می‌باشد که اینک ضمن طرح اشکالات محتوایی، موضوعی و ماهیتی آن به تحلیل ابعاد ادعاهای جوانمردی در این خصوص خواهیم پرداخت :

۱-زمان برداشت ویدئوی مذبور نامعلوم است.

۲-این ویدئوی کوتاه فقط حاوی مشخصات، چهره و اعترافات سمیرا مرادپور بوده و تا کنون هیچ مدرک و دلیلی حتی از اسامی و چهره‌های دو تن دیگر از اعضای تیم سه نفره‌ی اطلاعاتی رژیم ایران که علی جوانمردی در توضیحات خویش ادعا نموده وجود ندارد.

۳-سمیرا مرادپور در اعترافات خویش از دیدار مسئولین اطلاعاتی جهت اخذ دستور کار در طبقه‌ی هفتم ساختمانی واقع در بهاران سنندج و پشت بیمارستان قدس یاد می‌نماید و این در حالیست که وفق معلومات مؤکد واصله، بیمارستان قدس سنندج جزو حریم بهاران این شهر نبوده و منفردا بر روی تپه‌ای واقع شده که اطراف آن تا چند کیلومتر اراضی خالی و فاقد هر گونه ساخت و ساز عمرانیست که در تملک دانشگاه کردستان و علوم پزشکی این استان می‌باشد و مازاد بر این به علت عدم اعطای مجوز طبقات بیش از شش طبقه در بهاران سنندج، قاعدتا کل آن منطقه فاقد هیچ بنای هفت طبقه‌ایست.

۴-مرادپور در این اعترافات اهداف ششگانه‌ی دستگاه‌های اطلاعاتی از گسیل داشتن وی به این ماموریت برون مرزی در قبال دریافت “پنج میلیون تومان وجه نقد” را نزدیک شدن به علی جوانمردی جهت کسب اطلاع از مقاصد نامبرده در باره‌ی ایران، کشف همکاران داخلی و خارجی ایشان، آدرس منزل و محل کار وی، مدل اتومبیلهای مشارالیه و وضعیت تأهل و اسامی فرزندان او ذکر نموده است (بدون در نظر گرفتن مضحک بودن چنین ماموریتی که بیشتر شبیه به تحقیق در باره‌ی یک خواستگار است) در حالی که شخص علی جوانمردی در توضیحات خود به شکلی متناقض و به طرزی بی‌ربط از اظهارات سمیرا مرادپور، ماموریت او را ربودن یا قتل خویش عنوان کرده است.

۵-در بخشی از ویدئوی مورد بحث، سمیرا مرادپور به صورتی بی‌ارتباط با موضوع (ربودن یا قتل جوانمردی به ادعای خود ایشان) و ظاهرا برای توضیح پیشینه‌ی همکاری خویش با نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی، سخن از تلاش عناصر امنیتی رژیم برای کسب اخبار و اطلاعات در مورد تعدادی از روزنامه‌نگاران فعال در سطح استان کردستان به میان می‌آورد که در ادامه‌ی این نوشتار به تحلیل دلیل این قسمت از اظهارات او پرداخته خواهد شد.

۶-علیرغم موشکی بودن تمامی لحظات ویدئوی مورد نظر و روانگردانی تساعدی فضا و محتوای آن بر بیننده، لحظات پایانی آن بیش از پیش در خور چنین تعابیر غریبی است، جایی که جوانمردی از مرادپور می‌پرسد: “وقتی که اومدی فکر نکردی که ما ممکنه از درون خود اطلاعات افرادی باشن بهمون خبر بدن، به این فکر کردی هیچموقع” و مرادپور پاسخ می‌دهد: “هیچوقت” و جوانمردی ادامه می‌دهد: “اونهام بهتون نگفتن” که مرادپور می‌گوید: “نه” و در انتها نیز ضمن اظهار پشیمانی به نحو عجیبی بلافاصله از این پشیمانی هم ابراز تأسف می‌نماید. در نگاه نخست به نظر می‌رسد جوانمردی چنین می‌نمایاند که از منابعی درون نهادهای امنیتی رژیم برخوردار است که خارج از چارچوب سازمانی خود و مسلما به طور پنهانی به او خبررسانی می‌کنند، اما در این صورت چرا بایستی جوانمردی احتمال بدهد مامورین امنیتی که به مرادپور دستور قتل او (به ادعای جوانمردی) را داده‌اند از ارتباطشان با وی به مرادپور چیزی گفته باشند، حتی اگر آنان همانانی باشند که با خود جوانمردی در ارتباطند، چرا باید کمر به قتل او بسته باشند یا اصلا تمام عوامل نهادهای امنیتی رژیم در چارچوب وظایف سازمانی با علی جوانمردی در تماسند و به همین علت هم دلیلی برای اختفای این موضوع از یکدیگر و حتی سمیرا مرادپور نمی‌بینند، اما اصلا چگونه ممکن است سمیرا مرادپور بعد از شنیدن همکاری جوانمردی و سازمانهای اطلاعاتی باز هم بپذیرد به دستور عوامل همان نهادها برای ربودن یا قتل وی (به ادعای جوانمردی) با بودجه‌ی پنج میلیون تومانی به ماموریت برون مرزی اعزام گردد و پرسش اساسی در هر دو صورت کشف هدف از اجرای چنین نمایشی است.

۷-طبق کنوانسیونهای حقوقی بین‌المللی نظیر تبصره‌ی ۷ از بند ۳ ماده‌ی ۱۴ میثاق مدنی و سیاسی و تبصره‌ی ۷ از بند ۲ ماده‌ی ۸ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر “نمی‌توان متهم را وادار به اقرار یا شهادت علیه خود نمود” لذا بارز است که هر گونه اعترافات متهم علیه خود با اجبار یا اکراه، عقلا و قانونا مردود و غیر قابل پذیرش است. (خود دوران بازداشت از مصادیق اجبار می‌باشد) بنا بر این بدیهیست اخذ و انتشار این گونه اعترافات فاقد هیچ گونه اعتباری بوده و بطور حتم در بر دارنده‌ی مصادیق مجرمانه برای فاعل آن (علی جوانمردی و همکارانش) نیز می‌باشد.

۸-باید توجه داشت که قوانین بین‌المللی مندرج در پاراگراف بالاتر مشمول متهمین تحت رسیدگی قانونی در نظامهای پلیسی و قضایی به رسمیت شناخته شده است و طبیعتا دستگیرها و بازداشتهای خودسرانه، آدم‌ربائی و گروگانگیری شامل قوانین، محکومیتها و اجرائیات شدیدتری می‌گردند. به اذعان علی جوانمردی تیم امنیتی وی مبادرت به کشف این دسیسه، شناسایی عوامل، دستگیری و بازداشت تیم اعزامی نهادهای اطلاعاتی (بنا بر ادعای جوانمردی) رژیم حاکم بر ایران کرده و در خلال ویدئوی منتشره به سهولت عیانست که خود جوانمردی هم شخصا دست‌اندرکار اعتراف گیری از سمیرا مرادپور و انتشار این اعترافات بوده، لذا ناگفته پیداست هیچ طرف پلیسی و قضایی فدرال کردستان یا حکومت عراق در این مسیر دخیل نبوده است و کیفیت مذکور به طور قطع این فعل را در زمره‌ی دستگیریها و بازدشتهای غیر قانونی توسط طرفهای غیر رسمی به اغراض سیاسی تبلیغاتی قرار می‌دهد که از لحاظ قوانین بین‌المللی در تخالف آشکار با ماده‌ی ۹ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و ماده‌ی ۹ کنوانسیون جهانی حقوق سیاسی و مدنی قرار دارد، ضمن این که قوانین کیفری کشورهای مختلف جهان منجمله فدرال کردستان و کشور عراق هم به نوبه‌ی خود مملو از مواد قانونی منع و تجویز مجازات چنین اعمالی هستند. اکنون خالی از لطف نخواهد بود یادآوری شود، علی جوانمردی در توضیحات خود ارتکاب این اعمال را مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و ایجاد یک سیستم دموکراتیک و مدرن در ایران قلمداد کرده است.

۹-در حال حاضر هیچ اطلاعی از زمان و نحوه‌ی دستگیری، محل، مدت و کیفیت نگهداری در اسارت و سرنوشت سمیرا مرادپور در دست نیست و تا کنون هیچ گزارشی از دفاعیات نامبرده در تایید یا رد ادعاهای جوانمردی رؤیت نگردیده است و عجیبتر آن که رژیم حاکم بر ایران در این مورد ترک عادت نموده و بجای اعطای تریبون به مرادپور جهت تکذیب ادعاهای آبکی جوانمردی و ایجاد جار و جنجال حول این تکذیبیه، مانع ورود توپ به دروازه‌ی خودی و واریز امتیاز این گل به حساب جوانمردی شود، مبادرت به سکوت نموده و اصلا معلوم نیست چرا شخص سمیرا مرادپور علیرغم یدک کشیدن سابقه‌ی روزنامه‌نگاری، در ایران یا هر کجای دیگر  این جهان (اگر تا کنون جوانمردی و جمهوری اسلامی او را رهسپار جهان دیگر نکرده باشند) اگر باشد، به چه دلیل به مانند رژیم و با علم به این که همگان سکوت را حمل بر رضایت می‌کنند، در این باره ساکت است.

۱۰-ادعای علی جوانمردی مبنی بر انجام این عملیات (واقعی یا تبلیغاتی بودن آن تاثیری بر نتیجه‌ی این فقره ندارد) در قلب اربیل با کیفیتی که شرح آن در بالاتر رفت، رسانه‌ای نمودن این ماجرا از زبان خود او و فی‌امان‌الله بودنش تا این لحظه، ضربه‌ی کمرشکنی به حاکمیت ملی و کلیه‌ی ارکان قانونی، نظارتی و تنفیذی عراق و فدرال کردستان محسوب می‌گردد و این ماجرا بیش از پیش یادآور هرج و مرج روز افزون در آن دیار است و با ادامه‌ی این روند احتمالا بزودی بتوان شاهد ششلول کشی قورباغه‌ها در معابر اربیل بود. به یاد داشته باشید که نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی (اغلب چند ملیتی) تنها نیروهای خارجی می‌باشند که از همان فردای اشغال عراق توسط آمریکا، مجوز انجام همه نوع عملیات و دست‌اندازی در جای جای عراق را از آمریکاییها در جیب دارند (بر خلاف تصریحات و نمایشهای تبلیغاتی)، پس بنا بر این اصل تجربی و عدم مشاهده‌ی هیچگونه نشانه‌ای از پیگرد قانونی و یا حتی مأخذه‌ی سیاسی جوانمردی، قاعدتا بایستی این عملیات (واقعی بوده باشد یا تبلیغاتی) علی جوانمردی را از جمله اقدامات جمهوری اسلامی محسوب نمود.

۱۱-هر کسی با دیدن ویدئوی اعترافات سمیرا مرادپور و ادعاهای علی جوانمردی و صرف حداکثر نیم ساعت وقت برای جستجوی کلید واژگان این موضوع در اینترنت و حرکت بر مدار زمانبندی زنجیره‌ی اخبار و رویدادهای مرتبط با این ماجرا تا بلوغ و تکامل آن، به راحتی قادر به چیدمان صحیح تکه‌های پازل این نمایش که کپی سناریوی فیلم تازه اکران شده‌ی «مرد شش میلیون دلاری، زن پنج میلیون تومانی» (ویدئوی اعترافات سمیرا مرادپور) است، خواهد شد. نخستین رد پرستوسازی از سمیرا مرادپور توسط دستگاه‌های امنیتی رژیم حاکم بر ایران مربوط به انتشار مطلبی منتسب به مرادپور با الصاق تصویر او به تاریخ ۱۳۹۸/۰۲/۰۳ یعنی احتمالا اندکی پیش یا پس از ترک ایران و عزیمت وی به اربیل، با کد خبر: ۱۲۵۲۸۵۸ در تارنمای خبری تحلیلی خبرآنلاین تحت عنوان “سربازان گمنام امام زمان حافظان امنیت و حامیان ولایت هستند” که نگارنده‌ی آن طی سخنان پراکنده و غیر منسجم، صرفا سعی می‌کند در لوای تشریح محاسن سربازان گمنام امام زمان و بر شمردن دستاوردهایشان آن هم برای مردمی که تحت حاکمیت نائب امام زمان این توفیق اجباری را داشته‌اند که سربازان گمنام ایشان را بهتر از هر جنبنده‌‌ی دیگری بشناسند، با نام و چهره‌ی خویش در بوق و کرنا بدمد که من یک فروند پرستو (مردم سربازان گمنام مؤنث را اصطلاحا پرستو و نوع مذکر را کلاغ می‌نامند) هستم، ای جوانمردی چه نشسته‌ای که آمدم. به فاصله‌ی زمانی حدود شش ماه بعد از این مطلب یعنی در ۱۳۹۸/۰۷/۲۲ روح‌الله زم مرشد و همقطار علی جوانمردی طی مراسم تبلیغاتی وسیعی از جانب دستگاه‌های امنیتی رژیم ربوده شد (شما بخوانید فراخوانده شد) و در همان ایام نیز علی جوانمردی بدون هیچ دلیل و مدرکی مدعی گردید تیمی از سوی رژیم برای ربودن یا قتل او فرستاده شده که موفق به انجام ماموریت خود نشده‌اند و متعاقبا در ۱۳۹۸/۰۹/۲۴ یعنی دو ماه و دو روز پس از بازگشت زم به ایران و طرح ادعای جوانمردی، تارنمای «کوردستان و کورد» ارگان رسمی حزب دمکرات کردستان (حدک) طی خبری عجیب که شبیه به آگهی‌های بخش جستجوی گمشدگان جراید است، تحت عنوان «سکوت سازمان اطلاعاتی رژیم در خصوص مفقود شدن یک پرستو» نوشت: “بیش از دو ماه از ناپدید شدن سمیرا مرادپور یکی از عناصر اطلاعاتی رژیم در شهر سنندج می‌گذرد. اداره‌ی اطلاعات رژیم به خانواده‌ی مرادپور گفته‌اند که فرزندشان به ماموریتی برون مرزی اعزام شده است. و اکنون با سپری شدن دو ماه هنوز از سرنوشت او خبری منتشر نشده است.” لازم به یادآوریست حزب دمکرات کردستان (حدک) همان تشکیلاتیست که فقط طی سه سال گذشته وفق بیانات رسمی صادره‌ی حزب تعدادی از کادرهای رسمی و با سابقه‌ی خود را در حملات پراکنده‌ی عوامل جمهوری اسلامی در کردستان عراق از دست داده (نظیر تیر اندازی و قتل قادر قادری و بمب‌گذاری در اتومبیل صلاح رحمانی که منجر به قطع هر دو پای او و کشته شدن پسرش صباح رحمانی و حمله‌ی موشکی به جلسه‌ی مسئولین آن) و این حضرات تا کنون معلوم ننموده‌اند جریان این وقایع از چه قرار بوده، این اهداف چه اولویتی برای رژیم داشته‌اند و چه کسانی و چگونه اقدام به انجام این عملیاتها کرده‌اند، اما می‌بینیم که بر خلاف موارد مذکور و بشکلی بی‌سابقه، این حزب علاو بر شناسایی کامل یک پرستو و اطلاع از مفقود شدن او، رژیم را هم بابت عدم خبررسانی در این موضوع ملامت می‌کند، طوری که گویا مفقود شدن یک پروستوی امنیتی بایستی همان روند گم شدن کبوتر داستان کچل کفترباز را طی کند.

۱۲- ایجاد تصور وجود روزنامه‌نگار آزاد و فعال سیاسی مدنی تحت عبای ولایت فقیه در ایران کنونی، توهمیست که بوقهای تبلیغاتی رژیم، عوامل اپوزیسیون‌نما و کشورهای غربی به قصد ذهنیت سازی و انحراف پتانسیل اعتراضی مردم به مجاری قابل کنترل و قابل بهره‌وری در پیشبرد پروژه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی امنیتی رژیم، خلق کرده و بدان دامن می‌زنند و در این راستا مفهوم روزنامه‌نگاری در قالب میرزا‌ بنویسی مراجع حکومتی و خبرچینان محلی در لوای عنوان فعالان مدنی از نو بازیابی شده و موارد استفاده‌ی وسیعتری از آنان برای رژیم فراهم شده است. هر ناظری با مراجعه به آرشیو رسانه‌های حزب دمکرات کردستان (حدک) و اندکی تحمل فشار بر حافظه، اکثریت قاطع روزنامه‌نگاران نام برده شده توسط سمیرا مرادپور در ویدئو کذایی اعترافات وی را از عوامل مامور به این حزب خواهد یافت.

اینک با تعقیب سیر تسلسلی مهمترین فرازهای آفرینش این داستان و نگاهی نو به سرشت وقایع به خوانشی تازه از ماجرای مورد ادعای علی جوانمردی می‌رسیم که گویای فرآوری یک پرستوی قلابی در مثلث دستگاه‌های اطلاعاتی، حدک و روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی و سپس پیشکش کردن این پرستو به محضر کلاغی کبوترنما برای به منقار کشیدن بوده است.

بدین ترتیب هم نقش جوانمردی در ماموریت بدان گمارده شده حمایت خواهد شد و هم تمهید توسعه‌ی این نقش و ارتقای آن از روزنامه‌نگار مستقل به یک رهبر نیز تدارک دیده شده و نیز ضمن اعتبار بخشیدن به میرزابنویسان برگزیده‌ی سازمانهای اطلاعاتی، یک بار دیگر تصویر استیصال نهادهای امنیتی رژیم از فعالیتهای روزنامه‌نگاران مبارز و فعالان مدنی خستگی‌ناپذیر به هدف ترویج این روشها میان مردم در شرف انفجار در اذهان کاشته خواهد شد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)