چندی قبل استاد طاهری، در سخنی گفته بود، در سال ۵۷ ملت- دولت ایران فرو ریخت، و باید دوباره برپا شود. در آن زمان طی مقاله ای نوشتم، ایران در سال ۵۷ فاقد ملت- دولت بوده و علت اصلی فروپاشی نظام شاهنشاهی عدم ملت- دولت در ایران بوده و دلایل امر را برشمردم.

اخیرا ایشان در سخنان جدیدی گفته اند ” تنها دوره ‌ای که ایران تبدیل به ملت-دولت شده بود زمان رضاشاه بزرگ است. رضا شاه روحت شاد یعنی می‌خواهیم ایران تبدیل شود به یک ملت-دولت، نه به عنوان محملی برای یک قبیله، ما ایرانی می‌خواهیم که همه ایرانیان در آن باشند.”

افکار، گفتار، کردار، و روابط انسان ها در جامعه بشری شامل دو بخش طبیعی و قراردادی است، شاخه طبیعی مقوله ای است که در تمام دوران های زندگی همراه بشر بوده و هست، اما شاخه قراردادی، با تکامل انسان و ضرورت های پیش آمده در جامعه، تهیه، تدوین، و تبدیل به قسمتی از زندگی بشر شده است. بعنوان مثال، روابط جنسی طبیعی، و تشکیل خانواده قراردادی است.

یکی از مفاهیم ساخت بشر ملت- دولت است. آنچه ضرورت رسیدن به  ملت- دولت را فراهم کرد، رشد سرمایه داری در اروپا بود، هویت سرمایه داری بر چند اصل بنا شده بود. کوشش در بدست آوردن حداکثر سود در کسب و کار، با استفاده از افزایش بهره وری در تولید به کمک بهره گیری از تکنولوژی ، پرداخت مزد کمتر ، و تقسیم کار بهتر، تبدیل کشاورزان روستا نشین به کارگران شهر نشین، تامین مواد اولیه و فروش کالاهای ساخت خود در اقصاء نقاط جهان، و استفاده از قدرت حکومت خود در پیشی گرفتن از رقبا در سایر ممالک جهان.

تامین شرایط مذکور مستلزم ، امنیت ، مرزهای تحت کنترل، و ایجاد راه های زمینی و دریایی بود. دستیابی به اهداف مربوطه تنها از طریق تشکیل دولت مرکزی قوی که دارای ارتش یکپارچه، مرزهای مشخص تحت کنترل، و احداث راه های مواصلاتی زمینی و ساخت کشتی های بزرگ حمل کالا داشت بر می آمد.

ممالک اروپایی پس از سی سال جنگ در یک گردهمایی با حضور نمایندگان ۳۵ مملکت در سال ۱۶۴۸ در وستفالی به بحث و مذاکره در ارتباط با تبیین شرایط جدیدی برآمدند تا بتواند مطالبات سرمایه داری حریص و عجول را تامین کند.

حاصل جلسات تهیه معاهده ای بود، که شرایط جدیدی برای بازی سیاسی در اروپا شامل موارد زیر تعیین می کرد.

  1. هر واحد سیاسی بجای مملکت کشور نامیده می شود.
  2. امضاء کنندگان معاهده پذیرفتند، سرزمین هایی که در آن لحظه در اختیار هر مملکت بود، بعنوان محدوده سرزمینی کشور مربوطه به رسمیت شناخته شود.
  3. مردمی که داخل محدوده سرزمینی هر کشوری زندگی می کنند، فارغ از جنسیت، سن، زبان، رنگ، نژاد، قومیت، و دین، ملت نامیده شده و هریک از آحاد ملت شهروند آن کشور محسوب می شوند.
  4. حکومت موجود در هر کشور،:
  • حق حاکمیت تام نسبت به منابع رو، زیر، و بالای سرزمین خود دارد.
  • تنها مرجع در محدوده سرزمینی خود است که می تواند برای دفاع از مرزها، و استقرار امنیت داخلی متوسل به قوه قهریه شود.
  1. هیچ کشوری حق دخالت در امور کشور دیگری را ندارد.
  2. اگر کشوری بخشی از محدوده سرزمینی کشور دیگری را تصرف کند، سرزمین تصرف شده، اشغالی نامیده شده، و افراد مستقر در آن شهروند کشور خود باقی می مانند.
  3. در صورت حمله نظامی یک کشور به کشور دیگر، کشور مورد حمله می تواند برای دفاع از خود هر اقدامی را که لازم باشد اتخاذ کند.
  4. تعهدات بین المللی هر کشور مستقل از حکومت مستقر در آن کشور بوده و در صورت تغییر رژیم یا تعویض حاکمان تعهدات کشور پابرجا خواهد بود.
  5. سه مقوله، ملت، سرزمین، و دولت مفهوم ملت- دولت هر کشوری را در بر می گیرد.

اروپائیان با ساختن مفهوم ملت- دولت، نظام حکمرانی بشر را ارتقاء داده، و مناسبات جدیدی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی جایگزین موارد پیشین شد.

استقرار رژیم جدید، قابلیت و توانایی های تازه ای می آفرید که در گذشته قابل تصور نبود، از میان برداشتن حکومت های محلی و یک پارچه کردن حکمرانی در کشور، تهیه و تدارک ارتش ملی، کنترل مرزها در واردات و صادرات کالاها و اخذ تعرفه های گمرکی، و برقراری امنیت شهرها، روستاها، و راه های مواصلاتی از جمله مزایای سیستم ملت- دولت بود. مردم در کشورهای مدرن، شهروندانی در کنار وظایف و مسئولیت ها ، صاحب حق و حقوقی بودند و هویت هر انسان تنها بر مبنای وابستگی شهروندی او رسمیت داشت و بقیه مشخصات از قبیل جنسیت، دین، نژاد، و غیره در روابط میان مردم با یکدیگر ، حکومت با مردم، و مردم با حکومت محلی از اعراب نداشتند. و هر شهروند به هر کجای جهان که سفر می کرد با هویت تعلق شهروندی کشور خودش شناخته می شد.

اروپا تحت شکل بندی سیاسی جدید توانست شرایط مناسب برای رشد سرمایه داری در قاره قدیم را مهیا کند، گسترش سرمایه داری و به تبع آن تولید کالا بصورت انبوه، نیاز به گشایش بازارهای جدید برای فروش و تامین مواد اولیه تولید را برجسته کرد. دولت کشورهای اروپایی بمنظور رفع تنگنای اقتصاد و باز کردن مسیر فعالیت کسب و کار ، با استفاده از زور ارتش به اشغال سرزمین های جدید و محدوده هایی که فاقد حکومت بودند اقدام و اداره آنها را به بخش غیر نظامی دولت واگذار کرد، و در ممالکی که از گذشته دارای حکومت بودند، در صدد ساخت حکومت یک پارچه و مرکزی برآمد.

حکومت مناطق اشغالی تحت نام آباد کردن سرزمین های عقب افتاده، و دولت استعماری راسا توسط عناصر اشغالگر اداره می شد. و در مناطقی که از گذشته صاحب حکومت به سبک قدیم بودند، راهکار تشویق حکومت ها به تشکیل ارتش ملی، و کنترل مرزها را در دستور کار قرار دادند. از جمله ممالکی که تاسیس حکومت مرکزی قدرتمند مورد توجه قرار گرفت ایران بود. حمایت و تشویق ایرانیان در برپایی حکومت یک پارچه ، به قدرت گیری دولت صفویه انجامید. دولتی که باید بازار خوبی برای فروش و تامین مواد اولیه باشد و در عین حال در مقابل امپراطوری عثمانی در نگاه به شرق سد غیرقابل نفوذی بسازد.

حاصل سیاست اروپاییان، در ایران تاسیس حکومتی بود که با وجود اینکه رهبران آن به مذهب سنی گرایش داشتند، حکومت شیعه اثنی عشری مستقر شد و چون فاقد علمای کافی در مذهب شیعه بودند، مجبور به واردات عالم دینی شیعه از لبنان گردیدند.

البته خواننده هوشیار می داند، حکومت هایی مشابه صفویه ، در قالب ملت- دولت نمی گنجند، و نوع خاصی از دولت مرکری قدرتمند استبدادی هستند.

اداره ایران از صفویه تا سلطنت ناصرالدین شاه قاجار کم و بیش ادامه داشت تا در این دوره عده ای از جوانان ایرانی برای کسب علم و تکنولوژی روز عازم اروپا شدند و شاه ایران هم به تشویق سپهسالار در دو نوبت به قاره قدیم سفر کرد، افزایش وزن تحصیل کردگان اروپا در ایران و نظر مساعد شاه، قشر با سواد و فرهیخته ای از ایرانیان بوجود آمد، که دل در گرو نظام مدرن داشتند. و برای اولین بار بود که عده ای از ایرانیان جدا از روحانیت با سواد و صاحب تحلیل و تحقیق می شدند، چرا که تا آن زمان، سواد و دانش اعم از خواندن و نوشتن، مطالعه علوم، و فلسفه به روحانیت تعلق داشت، و به زبان دیگر، طبقه فرهیخته ایران، روحانیون بودند.

بیش از یکصد سال پیش، تحصیل کردگان دانشگاهی ایرانی با مسافرت به اروپا و مشاهده تفاوت عمیق در شرایط  زندگی مادی و معنوی مردم، و نحوه اداره کشور بین ایران و دول پیشرفته به فکر تحول در ایران افتادند.

هدف نخبگان تاسیس و تشکیل ملت- دولت از ممالک محروسه ایران بود. در عمل دستیابی به هدف مذکور با سه مانع بزرگ روبرو بود، حکومت مستقر، روحانیت شیعه، و مردم . روشنفکران در شناسائی مانع اصلی و فرعی و اثرگذاری هر یک از سه عامل ذکر شده دچار خطای محاسباتی بزرگی شدند، و آن قرار دادن حکومت و روحانیت در صدر بود. و براساس این ارزیابی ، عمده توان خود را در همراه کردن هیات حاکمه و مراجع دینی گذاشتند، و رشد افکار مدرن در عامه مردم را  در سطح پائین تری دیدند.

در این ارتباط بمنظور اجرائی کردن هرچه زودتر پروژه مدرنیزاسیون، و تاسیس دولت مدرن، امتیازات بزرگی به حکومت  و روحانیت داده شد که حاصل آن استقرار نظام مشروطه سلطنتی، با شرط و شروط هائی بود، که پایه های کشور مدرن در ارتقاء فرهنگ عمومی جامعه مدنی را ضعیف و ناتوان می کرد.

شاه در مشروطه، بعنوان فرمانده کل قوای نظامی باقی ماند، در حالیکه طبق قانون اساسی، مسئولیتی نداشت و به کسی پاسخگو نبود، به خواست روحانیت، مجلس که باید جایگاه نمایندگان طبقات مختلف مردم برای چانه زنی و جدل با یکدیگر باشد، به مجلس شورا (مشورتی) تبدیل شد، و بالاخره برای دلخوشی مردم عادی بر در مجلس نوشتند، عدل مظفر.

در دوره پانزده ساله از پیروزی انقلاب مشروطیت تا کودتای ۱۲۹۹، آنچه بر مملکت حاکم بود، هرج و مرج و از هم گسیختگی امور بود، و به همین دلیل ورود رضا شاه به عرصه سیاست با تعطیلی دکان مشروطیت و چماقی در دست، مردم نفس راحتی کشیدند و از خیر و شر حکومت مشروطه گذشتند.

رضا شاه در مدت ۱۶ سال سلطنت هیچگاه وقعی به مجلس و هیات دولت نگذاشت و هر آنچه که می پنداشت درست است در کشور پیاده کرد. اولین عمل، گسترش ساختار دولت با استقرار وزارتخانه های متعدد، و دولتی کردن بعضی از اقلام از جمله قند و شکر، گندم، و دخانیات. و دومین تغییر بزرگ، آرایش مردم، شهرها، و تامین تدارک ارتش قدرتمند مرکزی بود. او بعلت فقدان دانش مدرن، تصور می کرد نوسازی کشور در ظواهر است نه در تغییر جهان بینی مردم.

لذا پذیرش وجود کشور ملت- دولت در دوره سلطنت رضا شاه، از آن وصله هائی هست که به او نمی چسبد.

ابهام و عدم تبیین شاخص های اساسی در حاکمیت کامل مردم بر سرنوشت خود و کشور، ایران به چرخه های آشفتگی- استبداد مبتلا شد، در یکصد سال گذشته، روشنفکران کشور، در میدان مبارزه با قدرت ماورای قانون هیات حاکمه و مراجع مذهبی بازی کرده اند و از نیرو اصلی جامعه ، مردم غافل شده اند.

تغییرات تکنولوزی، ارتباطات، رشد سواد مردم ، و در ۱۵ سال گذشته حضور فضای مجازی در جهان، موجب رشد چشمگیر مردم در شناخت حقوق فردی و اجتماعی خود شان شده است، بالاخص در چهل سال گذشته مقابله جمهوری اسلامی با بعضی از مظاهر غربی و پیاده سازی قوانین و مقرراتی که متعلق به قرن ها پیش ، تعارض نسل جوان کشور با حکومت را افزایش داده و اضافه شدن مصائب مالی، بیکاری، درآمد کم، و فشارهای اجتماعی طبقات فرودست را به اعتراضات و شورش های کور وادار کرده، که برون داد آنها کشتار، ضرب و جرح، دستگیری و عمیق تر شدن شکاف حاکمیت با نسل جوان کشور بوده است.

با وجود افزایش آگاهی جوانان نسبت به گذشته، نسل جدید فاقد آرمان های ایدئولوژیکی و به تبع آن سیاسی است، و حتی شورش های کور در میان حاشیه نشینان فاقد زیر ساخت سیاسی و برای رسیدن به نظام خاصی می باشد، و عمدتا بر مبنای فشارهای اقتصادی و اجتماعی است که به آنان وارد می شود. در واقع سیستم موجود جهانی به جوانان می آموزد که بدنبال خواسته های فوری و لذایذ زندگی باشند. نگاه به جهان از زاویه زندگی در لحظه، از ستانده های غربی است، مردم در غرب علیرغم آگاهی به حقوق فردی و اجتماعی خود، کوشش در رسیدن به آنرا به احزاب واگذار کرده، و  این رویکرد موجب پرداختن بخش کوچکی از مردم به امور سیاسی در قالب احزاب شده است. متاسفانه در ایران بی علاقگی نسل جوان به سیاست بوجود آمده، در حالی که کشور فاقد سیستم حزبی و رقابت احزاب با یکدیگر و رسانه های آزاد است.

آنچه در ایران در مدار تغییر و تحول است، عدم تمایل مردم به نظام جمهوری اسلامی بعلت آمیختن ایدئولوژی و کشورداری با یکدیگر و خواست زمام داران حکومت بر اجرای قوانین شرع ، و هزینه کردن منابع کشور برای مقاصد عقیدتی در خارج است.

به زبان دیگر اگر رژیم جمهوری اسلامی به یک نظام عرفی تغییر کند بطوریکه از اجرای قوانین شرعی کوتاه آمده، و در امور سایر کشورها از طریق نیروهای نیابتی خود عقب نشینی کند و رفاه نسبی برای مردم فراهم نماید، می تواند به حاکمیت خود ادامه بدهد، این پروژه ای بود که هاشمی رفسنجانی نظر به انجام آن داشت، که بعلت مخالفت روحانیت سنتی با شکست روبرو شد.

دلیل نتیجه گیری بالا، ابراز مطالبه مردم در راه پیمایی ها، اعتصابات، سخنان میان خود بصورت علنی ، و حتی رسانه هایی که تمایلات اصلاح طلبانه دارند است. می توان در ارتباط با بدیلی فکر کرد که جمهوری اسلامی برای ماندگاری تحت نام دیگری و با تغییراتی در قوانین و مقررات برای آینده در نظر گرفته است، از جمله حذف ولایت فقیه از قانون اساسی و عدم اجرای بعضی از قوانین شرع بمنظور فراهم آوردن شرایطی که نسل جدید بتواند با آن به سازش برسد و برای نسل گذشته هم قابل قبول باشد. تحولی مشابه در اتحاد جماهیر شوروی در زمان فروپاشی دیده شد، بدین ترتیب که پس از فرو ریختن رژیم سوسیالیستی همان کسانی که در آن حکومت از صاحب منصبان حزب کمونیست بودند، مجددا در سیستم جدید در راس قدرت قرار گرفتند و اکنون بعد از گذشت سی سال از محو شوروی همان افراد به حکومت ادامه داده اند.

تحلیل ارائه شده چشم انداز مطلوبی برای آینده ترسیم نمی کند، چرا که حرکت در مسیر کنونی به دو نتیجه ختم خواهد شد، نوسازی جمهوری اسلامی، قرار گرفتن شخص یا جریان پوپولیستی که بتواند با وعده های شیرین و نشان دادن در باغ سبز با همراهی مردم قدرت را به چنگ آورده و یک حکومت عرفی مشابه دوره پهلوی ها مستقر نماید.

ممکن است عده ای نتایج تحلیل عنوان شده را بدبینانه تصور می کنند، لذا برای روشن شدن این گروه یادآوری می شود که تشکیل ملت- دولت اتفاقی نیست و برای رسیدن به نقطه انعقاد چنین نظامی پیش نیازهای فراوانی مورد نیاز است. و در یک کلمه تحول یک جامعه سنتی به مدرن یک فرآیند است نه یک حادثه.

چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی با تمام فراز و نشیب ها به مردم آموخته که کدام ویژگی های یک نظام حکومتی برای آینده ایران نمی تواند مورد پذیرش مردم باشد، و بطور کلی می دانند که چه نمی خواهند، اما آنچه را که باید برای حاکمیت آتی ایران  بطور روشن بخواهند از جمله،  مشخصات، ویژگی ها، و شاخص های ارزیابی را نمی دانند.

اقدامات جمهوری اسلامی بعد از انقلاب ۵۷  تا کنون، سرشار از ناکامی و شکست در عرصه کشور داری عرفی است، نظامی که بنیانگذار آن، در ابتدای ورود به کشور وعده های بزرگی از مادی تا معنوی به مردم داد، بطوریکه طبقات و اقشار مختلف ، هر یک بر حسب نیاز یا آرزوهای خود ، دنیای بهتری برای آینده می دیدند.

فعالیت هیات حاکمه جدید با اعدام فرماندهان نظامی در همان روزهای اول استقرار با این عذر که احتمال کودتای  ارتش وجود دارد، شروع شد. و با تحکیم بیشتر حکومت بجای کاهش خشونت ، سرکوب گسترده تر و فراگیر تر شد و جریان هایی سیاسی که علیرغم تفاوت ایدئولوژی از جمهوری اسلامی حمایت می کردند، مورد هجوم حکومت قرار گرفتند.

سرکوب مخالفان حکومت و موافقان با ایدئولوژی متفاوت ، آغاز راهی پر تلاطم و مملو از مخاطره بود، از جمله کشیده شدن به جنگی که عامل شروع آن آماده پایان جنگ بود و جمهوری اسلامی مصر بر ادامه، اشغال سفارت آمریکا با بهانه کودکانه که منازعات و صدمات آن تا این زمان ادامه دارد، اصرار بر اجرای احکامی از اسلام که در زمان حاضر در قواعد و مقررات جهانی غیرقابل پذیرش هستند، ترور مخالفان در خارج از کشور، بمب گذاری در محل اسکان نظامیان و یهودیان، تشکیل نیروهای نظامی نیابتی در سایر کشورها همراه با آموزش نفرات، تامین اسلحه، و منابع مالی آنها. اعمال بالا برای خواننده سطور این توهم را پیش می آورد که با یک حکومت انقلابی روبروست، که ضمن عدم قبول قوانین و مقررات بین المللی در پی تغییر جهان در مسیر جهان بینی رژیم است.

آنچه می تواند توهم انقلابی بودن جمهوری اسلامی را منتفی کند، فساد گسترده مالی کارگزاران ارشد و حتی دون پایه حکومت در حوزه های مالی، اداری، فحشاء ، و توزیع مواد مخدر است.

مردم حامی برپایی جمهوری اسلامی در این مرحله به جایی رسیدند، که ضرورت اصلاح نظام را در دستور کار قرار دادند، و کوشش کردند که از طریق مسالمت آمیز و صندوق رای مطالبه خود را به سران نظام برسانند، پیام ارسالی با وجود اینکه منضم به آرای بالای مردم بود با پاسخ منفی هسته اصلی قدرت روبرو شد. واکنش جمهوری اسلامی، به افزایش حرارت اعلام خواسته از طرف مردم در سال های ۷۸ و ۸۸ انجامید که با مشت آهنین نظام روبرو شد.

شرایط سخت زندگی برای عموم مردم در کنار ظهور قشری فربه مالی که با استفاده از هر ابزاری به مردم فخر فروخته و خود را پارچه جدا بافته می پنداشتند، به شورش کور مردم محروم در سال های ۹۶ و ۹۸ منجر که با قتل عام مردم متوقف شد.

وقایع سال ۹۸ طشت رسوایی جمهوری اسلامی را در داخل و خارج کشور از بام به زمین انداخت، و به مردم اثبات کرد، نظام جمهوری اسلامی به شکل موجود غیرقابل اصلاح است و باید در آن تغییرات عمیق و ساختاری اعمال شود، و مصمم شدند تا شتری را که خود به پشت بام برده اند، به پائین بیاورند و آنچه نزد ملت مورد توجه نیست، ویژگی های رژیم جانشین جمهوری اسلامی است.

اپوزیسیون خارج از کشور در مدت چهل سال حکومت جمهوری اسلامی به خوبی توانست اقدامات نظام را در داخل و خارج کشور پایش و افشاء کند و این خود کمک بزرگی در معرفی جمهوری اسلامی با چهره بدون نقاب به مردم داخل و جهانیان بوده است. اما از سوی دیگر در معرفی حکومت جایگزین سهل انگاری شده، و با پرداختن به بحث های آکادمیک و بکارگیری اصطلاحات خارجی که درک آنها برای مردم مقدور نیست، نتوانسته تصویر روشن و بدون پیرایه از نظام پسا جمهوری اسلامی برای مردم ترسیم کند، و این اکنون ماموریت مبرم تحصیل کردگان داخل و خارج ایران است.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)