فاز ۲

جورجو آگامبن

همان‌طور که قابل پیش‌بینی بود و همان‌گونه که سعی کرده بودیم به کسانی که ترجیح می‌دادند چشم‌ها و گوش‌های‌شان را ببندند یاد‌آوری کنیم، فاز ۲ کذایی، با عنوان بازگشت به حالت عادی، باز هم بدتر از چیزی که تا به حال تجربه کرده‌ایم خواهد بود. در میان قواعدی که در نظر گرفته خواهند شد، دو نکته به طور خاصی نفرت‌انگیز و در تضادی آشکار با اصول قانون اساسی هستند: امکان جا‌به‌جاییِ محدود‌شده بر اساسِ رده‌ی سنی، یعنی اجبار به در خانه ماندن برای کسانی که بیش از هفتاد سال سن دارند؛ و نقشه‌برداری سرولوژیِ اجباری برای تمام مردم. همان‌طور که دقیقا،ً در فراخوانی که این روزها دست به دست و در آن گوش‌زد می‌شود که این تبعیض که در تضاد با قانون اساسی است، زیرا طبقه‌ای از شهروندان درجه دو به وجود می‌آورد، در حالی‌که تمامی شهروندان باید در پیش‌گاه قانون برابر در نظر گرفته شوند؛ و عملاً، با تحمیل از بالا، که هیچ توجیهی ندارد، آزادی شهروندان را سلب می‌کند؛ و خود خطری است که سلامت را تهدید می‌کند به جای این‌که حافظ آن باشد. خبر خودکشی دو سالمند بالای هفتاد سال که دیگر توان ادامه‌ی زندگی در شرایط حصر را نداشتند، شاهدی است بر این مدعا. نقشه‌برداری سرولوژی هم غیرقانونی است، چرا که ماده ۳۲ قانون اساسی تأکید می‌کند هیچ‌کس نمی‌تواند مجبور به معاینه پزشکی شود مگر به فرمان قانون؛ و چون این بار هم، به مانند موارد پیشین، یک لایحه‌ی دولتی است که تعیین‌کننده‌ی تصمیمات است.

همچنین محدودیت‌های مربوط به فاصله‌گذاری و ممنوعیت ملاقات باقی می‌مانند، که به معنای حذف هر گونه امکان فعالیت سیاسی حقیقی است.

باید بدون هیچ تعارفی مخالفت خود را نسبت به مدل جامعه‌ای که بر پایه‌ی فاصله‌گذاری اجتماعی و تحمیل کنترل بی‌حد و مرز بنا می‌شود، ابراز کرد.

 

در باب حقیقت و کذب

همان‌گونه که بدیهی بود، فاز ۲ فرمان حکومتی، تقریباً همان محدودیت‌هایی را بر آزادی‌های مدون در قانون اساسی اعمال خواهد کرد که پیش از این تغییرشان تنها از مجاری قانونی ممکن بود. اما آن‌چه که به همین اندازه مهم است، محدود کردن حقی انسانی است که در هیچ قانون اساسی‌ای قید نشده: حق به حقیقت، نیاز به کلامی حقیقی.

آن‌چه اکنون تجربه می‌کنیم، قبل از آن‌که دست‌کاری بی‌سابقه‌ای در آزادی همگانی باشد، در واقع، عملیات عظیمی با هدف جعل حقیقت است. انسان‌ها، زمانی که داده‌ها و عقاید مطرح‌شده در رسانه‌ها را، بدون هیچ تحقیقی، می‌پذیرند، به محدود کردن آزادی شخصی خود رضایت داده‌اند. مدت‌ها است تبلیغات، ما را به تأثیر‌گذاری هرچه بیشتر گفتمان‌هایی که ادعای واقعی بودن هم نداشتند، عادت داده‌اند. جذب آراء هم دیرزمانی است که به نوعی، با بدیهی انگاشتن این که مسأله‌ی اصلی در نطق‌های انتخاباتی حقیقت نیست، بدون شکل‌گیری باوری عمیق، صورت می‌گیرد. اما چیزی که اکنون پیش چشمان‌‌مان در حال رخ دادن است، اتفاق جدیدی است، دست کم به این خاطر که این بار، حقیقی بودن یا کاذب بودن گفتمانی که منفعلانه پذیرفته می‌شود، شیوه‌ی زندگی ما، سراسر زندگی روزمره‌مان را، در بر گرفته است. از این رو، ضروری است همه تلاش کنند آن‌چه به ایشان پیشنهاد می‌شود را حداقل مورد تحقیق اولیه قرار دهند.

من تنها کسی  نبودم که به این مسأله که داده‌های مربوط به اپیدمی به صورت کلی و بدون هیچ معیار علمی ارائه می‌شوند، توجه کرد. از منظر معرفت‌شناختی، به طور مثال، بدیهی است که اعلام آمار متوفی‌ها بدون مرتبط کردن آن با ارقام مرگ‌و‌میر سالانه در همان دوره و بدون مشخص کردن علت واقعی مرگ، فاقد معنی است. این دقیقاً همان کاری است که بدون آن‌که توجهی به خود جلب کند، هر روز تکرار می‌شود. آن‌چه بر شگفتی می‌افزاید این است که داده‌هایی که امکان وارسی و تحلیل به ما می‌دهند در دسترس هر کس که بخواهد، هستند، و قبلاً هم در همین یادداشت‌ها، به گزارش رئیس سازمان آمار، جان کارلو بلنیجاردو، اشاره کرده بودم که نشان می‌دهد تعداد مرگ‌های ناشی از کووید-۱۹ کمتر از مرگ‌های ناشی از بیماری‌های تنفسی همان دوره در دو سال گذشته است؛ اما تو گویی اصلاً چنین گزارشی وجود ندارد؛ همین‌طور که در نظر گرفته نمی‌شود که بیماری که تست کرونای مثبت داشته و در عین حال بر اثر سکته قلبی یا علت دیگری فوت کرده، هم در شمار این آمار در نظر گرفته می‌شود. چرا حتی هنگامی که جعل، آشکار و مستند می‌شود، باورش می‌کنیم؟ می‌توان گفت جعل، حقیقت تلقی می‌شود زیرا درست مانند سازوکار تبلیغات، پنهان کردن حقیقت در آن موجبِ نگرانی نیست. همان‌گونه که در جنگ جهانی اول اتفاق افتاده بود، جنگ علیه ویروس، فقط می‌تواند دلایلی گمراه‌کننده برای خود بتراشد.

بشر در حال ورود به مرحله‌ای تاریخی است که در آن حقیقت، به لحظه‌ای گذرا در جریانِ پیوسته‌ی جعل نزول یافته است. حقیقت، آن گفتمان جعلی‌ای است که اراده بر آن است که حقیقت انگاشته شود، حتی وقتی کاذب بودن‌اش ثابت می‌شود. اما در این حالت خودِ زبان، به عنوان جایگاه حقیقت، از انسان‌ها مصادره می‌شود. در این جریانِ پیوسته‌ی جعل، اکنون آ‌ن‌ها فقط می‌توانند در سکوت نظاره‌گرِ «واقعیت در مقام حقیقت» باشند. به همین دلیل، برای متوقف کردن این جریانِ پیوسته، همگی باید بدون سازش‌کاری جرأتِ جست‌و‌جوی ارزشمندترین دارایی را داشته باشیم: کلام حقیقی.


 این یادداشت‌ها به ترتیب، ۲۰ و ۲۸ آوریل در Quodlibet به نشانی‌های زیر انتشار یافته‌اند:

https://www.quodlibet.it/giorgio-agamben-fase-2

https://www.quodlibet.it/giorgio-agamben-sul-vero-e-sul-falso

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)