به مناسبت ستم های جدید جمهوری اسلامی ایران بر بهائیان
۱۳۹۹/۰۲/۴

حضرت عبدالبهاء در لوحی خطاب به بهائیان اسلامبول مورّخ ۷ ذی الحجّه سنۀ ۱۳۳۴ ه. ق. می فرمایند:

«… آن مدینه [اسلامبول یا استانبول] مدّتی مدیده به قدوم مبارک [حضرت بهاءُالله] مشرّف بود و الواح پیاپی نازل و نفوسی که به ساحتِ اَقدس [حضرت بهاءُالله] مشرّف شدند، تلقی بیان مبارک می نمودند. از جمله شخصی شهیر از ایرانیان (۱) بود و مراوده می نمود و این در باطن همدم و همراز سفیر (۲) بود و در امور، محلّ مشورت با او. جَمالِ مبارک [حضرت بهاءُالله] با او مدارا می فرمودند، به روی او نمی آوردند ولی شخصِ مَعهود گمان این می نمود که جَمالِ مبارک واقف به حال پنهان او نیستند. اظهار خلوص می نمود تا روزی فرمودند من پیامی دارم به حضرت سفیر کبیر ابلاغ نما و آن این است، بگو: شما آنچه توانستید در خون ما کوشیدید و به گمانتان می توانید شجرۀ مبارکه را از ریشه براندازید. هیهات هیهات! این شجرۀ مبارکه ثابت است و ریشه اش محکم. ریشه ای که به هیچ تیشه قلع و قمع نشود ولو جمیع ملوک عالم به تمام قوّت قیام نمایند. ملاحظه کنید که من فرید و وحیدم ولی منفرداً جمیع ملل و دول عالم را مقاومت می نمایم. عن قریب این ابرهای تاریک متلاشی گردد و شمس حقیقت به کمال عظمت درخشنده و تابان شود. بلی می توانید مرا شهید کنید و این اعظم موهبتِ اِلهی است، این شجرۀ مبارکه به خون نشو و نما می نماید. حضرت اَعلیٰ [حضرت باب] رُوحُ العالَمین فِداهُ را گمان می کردید که اگر شهید شوند این بنیان برافتد. هزار گلوله بر صَدرِ مُطهّرش زدید، بعد ملاحظه کردید که اَمرُالله [دین بابی/ بهائی] ظهورش بیشتر و نورش تابنده تر گشت تا آن که حال به اسلامبول رسیده. حال گمان می کنید که اگر به خنجر، حنجرِ بهاء را ببرید و خون این جمع بریزید، این نارِ موقدۀ اِلهی خاموش گردد، اَستَغفِرُالله! بلکه کلمه الله بلند تر شود و شمسِ حقیقت بیش تر جلوه نماید و جمیع عن قریب خائِب و خاسِر خواهید شد. آنچه از دستتان برآید، کوتاهی ننمایید. ای آقا میرزا این ظلم و عِناد و ستم و اعتساف در نزد ما مثل آواز پشه می ماند. لهذا اهمیّت به عناد و اِضطهادِ شما نمی دهیم و سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَموُا اَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبوُنَ [و به زودی آنان که ستم کردند خواهند دانست که به کدام جای بازگشت بر می گردند./ سورۀ شعراء، آیۀ ۲۲۷]. ما به اسلامبول وارد شدیم، ابداً اعتنایی نه به شما و نه به دولت عثمانی نمودیم. از همین باید که شما بیدار شوید که اعتماد ما بر قوّت و قدرت الهیّه است نه مادون آن. جمیع ملوک، مَملوکند و شماها غرق در دریایِ زیان و خُسران. عاقبت خواهید دانست ایران ویران گردد و دولت و ملّت به نهایت مشقّت افتد، لکن ما ایران را روشن نمودیم و ایرانیان را عزّت ابدیّه خواستیم. هر چند ایران در بین دُوَل، الان کم نام است ولی این امرِ عظیم [دیانت بهائی] عاقبت اهل ایران را سَروَرِ عالَمِ اِمکان کند. خلاصه از این قبیل فرمایشات به نهایت شدّت فرمودند. آن شخص رفت و دیگر نیامد…» (۳)

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- منظور حاجی میرزا صفا است. دربارۀ وی رجوع شود به «بهاءُالله شمس حقیقت»، صص ۲۵۸- ۲۵۹ و ۲۶۱- ۲۶۲ و ۲۶۴ و ۲۷۳ و ۳۴۶ و ۶۰۳.
۲- حاجی میرزا حسین خان مشیرالدّوله سفیر دولت ایران در استانبول.
۳- مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۳، صص: ۲۰۱-۱۹۹.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)