در بسیاری از نوشته های فارسی مارکسیستی و یا هگلی، دیالکتیک {[خاص، عام]، فرد} با دیالکتیک {[جزء، کل]،فرد} اشتباه شده است. مثلا به جای خاص کلمه جزییت بکار رفته است. حتی استاد سعید رهنما که شخصی بسیار دقیق و با مطالعه است وقتی می خواهد روش اقتصاد سیاسی مارکس را برای خوانندگانش روشن کند نتوانسته است از این خطا دوری گزیند. البته این مسئله صرفا منحصر به فارسی نیست و در ترجمه های انگلیسی نیز اتفاق افتاده است.
 
در فایل پی دی اف مقاله استاد رهنما در سه صفحه ۱۲، ۱۴ و۱۵ عباراتی را انتخاب کرده ام که اساسا معنا و مفهوم را عوض می کند و باعث برداشتی غلط از منظور می شود:
 
صفحه ۱۲
(از کنکرت به جزئی ترین مفهوم) غلط است
درست آن از مشخص به سمت مجرد ( و از خاص به سمت عام به صورتی گام به گام) است
 
صفحه ۱۵
نقطه عزیمت از جزء به کل- غلط است
درست آن اینست نقطه عزیمت از مشخص به مجرد و از خاص به عام.
 
صفحه ۱۴
خواننده ای که مایل به دنبال کردن (نظرات) من باشد، باید بر آن شود که از جزء به سوی کل حرکت کند.- غلط است
 
وقتی دقت کنیم که در این نقطه مهم، مارکس دارد روش پژوهش (تحلیلی) را روشن می کند روشی که نقطه عزیمت آن، فرد (مشخص یا به قول استاد، انسجامی یا منسجم و به کلام بعضی دیگر – انضمامی) است و باید از فرد به سمت عام، حرکت کند در حالیکه استاد دارد از جزء به سمت کل می رود کاملا روشن است که استاد ما دیالکتیک های مختلف را با هم قاطی کرده و روش مارکس را بر اساسی غلط استوار کرده است.
 
در این مورد خاص، عبارت اصلی مارکس این چنین است:
Eine allgemeine Einleitung, die ich hingeworfen hatte, unterdrücke ich, weil mir bei näherem Nachdenken jede Vorwegnahme erst zu eweisender Resultate störend scheint, und der Leser, der mir überhaupt folgen will, sich entschließen muß, von dem einzelnen zum allgemeinen aufzusteigen.
 
که در آن عبارت آخر یعنی
von dem einzelnen zum allgemeinen aufzusteigen
به معنای مفهومی حرکت از فرد به سوی عام هست.
 
البته دو تن از مترجمین به انگلیسی نیز، سه گانه هگل را نفهمیده اند و فکر کرده اند که باید در برابر عام، خاص را قرار دهند:
حرکت از خاص به سمت عام
S.W. Ryazanskaya – 1970
A general introduction, which I had drafted, is omitted, since on further consideration it seems to me confusing to anticipate results which still have to be substantiated, and the reader who really wishes to follow me will have to decide to advance from the particular to the general.
 
N. I. Stone – 1904
I omit a general introduction which I had prepared, as on second thought any anticipation of results that are still to be proven, seemed to me objectionable, and the reader who wishes to follow me at all, must make up his mind to pass from the special to the general.
 
گرچه فقط ترجمه اصلاح شده زیر درست است:
Allen Oakley – 2013
A general introduction, which I had drafted, is omitted, since on further consideration it seems to me confusing to anticipate results which still have to be substantiated, and the reader who really wishes to follow me will have to decide to ascend from the individual to the general.
 
حتا در مترجم های اینترنتی نیز می توان ترجمه مفهومی درستی را دید:
www.deepl.com/translator
ascend from the individual to the general.
 
www.online-translator.com/Default.aspx/Text
climb up from single to the general one.
 
en.pons.com/text-translation
move up from the individual to the general.
 
www.collinsdictionary.com/us/translator
go from the individual to the general Ascend.
 
با وجود این، ترجمه های به انگلیسی حتا اگر از خاص به سمت عام را نتیجه بدهند باز بیراهه نرفته اند ولی ترجمه استاد رهنما یعنی از جزء به سوی کل حرکت کردن خطای فاحشی است و نشانگر اینست که این استاد روش دیالکتیکی نفهمیده است.
 
فهمیدن دیالکتیک هگل پیش فرض فهمیدن دقیق مارکس است و بخش مهمی از تشتت کنونی ریشه در این کژ فهمی ها دارد.
 
در زیر پاراگرافی از مطلب فراروی از فلسفه به روش شناسی انقلابی را در مورد روش دیالکتیک می آورم:
 
روش دیالکتیکی از ترکیب روش های تحلیلی و ترکیبی (که معکوس یکدیگرند و باهم تضاد دیالکتیکی دارند) بدست می آید. روش تحلیلی براساس انتزاع های گام بگام و روش ترکیبی براساس انضمام های گام بگام، قرار دارد. انضمام، معکوس انتزاع است یعنی باهم تضاد دارند و بنابراین دیالکتیک [انتزاع، انضمام] را می سازند. بزرگترین اثر مارکس، کاپیتال، شناخت دیالکتیکی از سرمایه داری، بر اساس روش دیالکتیکی است که اگر نظام سرمایه را کلیت مشخص آغازین و داده ورودی فرآیند شناخت بگیریم، آنگاه کاپیتال، کلیت مشخص اندیشیده است که به عنوان فرآورده شناخت، بهترین مدل تقریبی، ساده شده و اندیشیده این نظام است. شناخت، نوعی بازتاب است که با بازتاب ساده حسی مانند آنچه که از دوربین به دست می آید اساسا متفاوت است زیرا دوربین صرفا بخش هائی از جنبه‌های پدیداری را از طریق ترکیب عدسی های محدب و مقعر، منعکس می کند و معمولا، ذات را حذف می کند اما بازتابی که توسط عدسی های تحلیلی و ترکیبی به دست می آید، ذات را حفظ می کند. عدسی تحلیلی شناخت، در اصل، جهت ساده کردن و صرف نظر کردن از ویژگی های پدیداری و آشفتگی ها و رسیدن به انتزاعاتی ساده ای که عام مشخص (مانند کالا) نامیده می شود و ذات را در خود حفظ کرده است بکار می رود و سپس عدسی ترکیبی شناخت، در حرکت معکوس، پوشش های ضروری و پدیداری را به صورتی انتزاعی به آن می افزاید. بنابراین شناخت دیالکتیکی کاملا متفکّرانه است و برخلاف بازتاب های ساده، خود را به ظواهر و حسیات ساده و تصادفی، محدود نمی کند بلکه با حرکت از پدیدار به ذات و به عکس، دیالکتیک [پدیدار، ذات] را با دیالکتیک های [مشخص، مجرد] (و به عکس [انتزاعی، انضمامی]) و [خاص، عام]، ترکیب می کند. و در این فراروی مشخص آغازین به مشخص اندیشیده، سعی بر حفظ ذات و ویژگی های پدیداری گزینش شده در هر دو است با این تفاوت که یکی واقعی و دیگری انتزاعی و نوعی است.
 
خلاصه: روش دیالکتیکی از ترکیب [روش تحلیلی، روش ترکیبی] و شناخت از (ترکیب) فرایند های [تحلیل، ترکیب] به دست می آید.
 
مقاله آقای سعید رهنما را از اینجا دریافت کنید:  روش شناسی مارکس
 
برای تعریفی دقیق از روش دیالکتیکی به این عنوان های در پیوند زیر مراجعه کنید:
[ب]- دیالکتیک [مشخص، مجرد] و [خاص، عام]
رابطه [ذات، پدیدار] با روش دیالکتیکی و تعریفی دقیقتر از شناخت دیالکتیکی:

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)