۱-
جهان !
به پایان زندگی
رسیده است
مگرنمی بینید….
که جام اش
ازگناه لبریز شده است
واین پیرفرتوت
چه دردآور
مرگ را
تهوع می کند

۲-
غم خودرا
با بهار
درمیان گداشتم
باغچه و
درخت و
گنجشک همگی
به حجم شکوفه های باغ
گریستند و
گفتند:
ما نیزدلتنگ
لبخند انسانهاییم
وچه زیبا
لبخندهایشان را
درنگاه بهاری مان
مدفون کردیم

۳-
شهرخالی
خیابان خالی
کوچه خالی
تنها ازدحام کووید۱۹است
که آهسته وآرام
بدون هیچ شتابی
تخم مرگ را
در ریه هایمان
درنفس نفس هایمان می کارد
وچه آسان
عزیزترین هارا
ازما می گیرد

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)