۱
ویروس کرونا و«علنیَت»

نقش شخصیت فردی یک سیاست مدار واحساس مسئولیت انسانی اودربرخورد بحران های اجتماعی

اشاره ای مختصربه یک نمونه

در پی شیوع بیماری کرونا در آلمان خانم مرکل صدراعظم کشور پس از رایزنی با دولت های ایالتی در تلویزیون ظاهر شد ونظر و سیاست دولت خود را دررابطه با بیماری کوید ۱۹ با شهروندان آلمانی درمیان گذاشت. او بیماری کرونا را بزرگ‌ترین چالش کشورآلمان بعداز جنگ جهانی دوم دانست واعلام کرد: نباید کار به جایی برسد که بیمارستان های ما ظرفیت مبتلایان را نداشته باشند و قربانی این وضعیت شوند.

در ادامه سخنانش گفت: این امر به سادگی اعداد و ارقام در یک آمار انتزاعی نیست، بلکه مسئله بر سرجان پدر یا پدربزرگ، مادر یا مادربزرگ، یا شریک زندگی است. مسئله بر سرجان انسانهاست. همچنان تاکید کرد ما جامعه‌ای هستیم که هر جان و هر انسانی در آن ارزش دارد. او وظفیه دولت خود را حفاظت و حمایت از همه شهروندان دانست وگفت که بدون مشورت با متخصصین ورایزنی با آنها تصمیمی نخواهد گرفت. او از صراحت و علنیَت بعنوان ارکان اساسی یک دمکراسی نام برد و تعهد به آنها را از اولویت های دولت خود دانست. همچنین مبارزه با کرونا را یک وظیفه تاریخی خواند و گفت
: «این مبارزه را تنها می‌توان با هم انجام داد.» این نحوه

برخورد مرکل با بیماری کرونا و در میان گذاشتن راهکارها برای مبارزه با این آفت اجتماعی، یکبار دیگر نشان داد که چه اندازه شخصیت فردی، صداقت و احساس مسئولیت انسانی در اتخاذ سیاست های یک سیاست مدار می تواند نقش جدی داشته باشد. اگرچه در رابطه با همیاری وکمک های مالی و اقتصادی برای اتحادیه ی اروپا در رفع مشکلات ناشی از بیماری کرونا می توان به دولت آلمان وسیاست های مرکل انتقاد جدی داشت اما اتخاذ سیاست های یاد شده وگفتار صادقانه اش در حوزه ی برخورد و مبارزه با اپیدمی ویروس کرونا درسطح ملی و دررابطه با شهروندان آلمانی هم قابل توجه و هم قابل تحسین است.

حال اگر بیاییم سخنان آنگلا مرکل در مقابل شهروندان آلمانی را، با خزعبلات خامنه ای: «بیماری کذایی» وهمچنین سخنان روحانی برای: «عادی جلوه دادن وضعیت همه گیری کرونا در ایران» و اولین عکس العمل ترامپ که : «به خاطر تمهیداتش آمریکا دچار همه گیری ویروس کرونا نشده» باهم مقایسه کنیم، از آن چه نتیجه ای می گیریم؟

درس هایی که ازشیوع بیماری سارس گرفته نشد آیا ازبیماری کرونا گرفته خواهد شد؟

درابتدای شیوع بیماری کرونا دولت چین به خاطر تبعات اقتصادی آن، در سطح جهانی، سعی کرد همانند شیوع برخورد به بیماری سارس، به عدم شفافیت وعلنیَت متوسل شود. اما در همان دو سه هفته ی اول با دیدن خطرات سریع شیوع این ویروس و با فشار و درخواست سازمان بهداشت جهانی به سرعت تغییر سیاست داد وجامعه جهانی و شهروندان خودش را در جریان آمار و ارقام مبتلایان و جان باختگان این بیماری قرار داد و به سرعت دست به کار اقدامات جدی برای معالجه ی بیماران زد و اقدامات فراوانی درجهت پیش گیری از گسترش این بیماری انجام داد. شاید همین اندازه از علنیَت واقدامات پیشگیرانه، اولین درسی بود که حکومت چین و دیگر حاکمان کشورهای جهان، از شیوع گسترده وخطرات واقعی این بیماری، گرفتند.

تاثیرات پسا کرونایی

ابعاد ونوع تاثیرات وتغیرات سیاسی که بیماری کرونا در کشورهای جهان بوجود خواهد آورد فعلا مشخص نیست. تا همین امروز نمی توان با صراحت گفت، آیا عواقب این بیماری توانسته بطور جدی شفافیت و علنیَت سیاسی را به بعضی از حکومت های اقتدارگرا، بسته و غیر شفاف، تحمیل کند؟ آیا می توان گفت بحران اقتصادی ناشی از این بیماری به اتخاذ سیاست های اقتصادی- اجتماعی و سیاسی جامعه محور، خواهد انجامید ویا برعکس به گسترش بیشتر نابرابری های طبقاتی و اجتماعی در آینده، منجر خواهد شد.

آیا دنیای پسا کرونا به گسترش جامعه جهانی وتقویت تصمیمات سازمان ملل وارگان های زیر مجموعه آن همچون سازمان بهداشت جهانی و تبعیت دولت ها از تصمیمات این نها دها خواهد انجامید و یا به عکس به ظهور مجدد ناسیونالیسم که نشانه های این ظهور چندی است در اروپا و آمریکا آغاز شده، شتاب بیشتری خواهد بخشید.

ما نمی دانیم سرنوشت اعتراضات و تجمعات سیاسی، اجتماعات و جلسات فرهنگی- هنری، آموزش و پرورش، مناسبات ومراوات و روابط اجتماعی و خانوادگی درپسا کرونا چگونه خواهند شد. آیا درس آموزی از بیماری کرونا به نجات محیط زیست کمک خواهد کرد ویا ما باید هنوز منتظر پیش بینی های جدید فیلم‌های هالیودی در باره ی فجایع طبیعتی وانسانی باشیم.

آیا در زمان پساکرونا می توانیم شاهد آن باشیم که حداقل بخشی از بودجه های تولید تسلیحات نظامی، برای پروژه های تحقیقاتی و علمی و بهبود سیستم خدمات بهداشتی ودرمانی درکشورهای فقیر وکم درآمد، هزینه می شود.

بر ما معلوم نیست آیا بیماری کرونا بر مراکز بحرانی جهان تاثیر مثبت خواهد گذاشت یا بردامنه و وخامت آنها خواهد افزود؟ آیا حکومت های مسبتد را چنان متزلزل خواهد کرد که در نهایت به سرنگونی آنها منجر شود و یا این بحران را از سر خواهند گذراند؟ آیا تلاش برای غلبه بربیماری کرونا به ایجاد نهادهای مدنی و نقش آنها در تصمیمات سیاسی در این کشورها کمک خواهد کرد؟ آیا درتصمیمات سیاسی اجتماعی و اقتصادی نظرات و توصیه های افراد متخصص و نهادهای علمی و تخصصی در تصمیمات سیاسی وزن بیشتری خواهند یافت و برنقش آنها به عنوان یک پدیده ی ثابت و درازمدت افزوده خواهد شد یا استفاده از نقش آنها کوتاه مدت خواهد بود؟ آیا جهان پسا کرونا را می توان جهان غلبه علم ودانش بر یافته ها و بافته های خرافی در جوامع عقب مانده دانست وشاهد کاسته شدن قدرت ونفوذ آیین های مذهبی و به حاشیه رانده شدن آنها در این جوامع بود؟ برای تمامی این سئوال ها و سئوال های متعدد دیگر نمی توان به صراحت وبا اطمینان جواب های روشن داد. باید صبر کرد و منتظر بود تا بحران این بیماری فرو کش کند آن زمان است که نتایج جدی خودش را نشان خواهد داد و آن زمان شاید بتوانیم به پاسخ سئوال های خود برسیم. اما چیزی که از هم اکنون می توان به آن اشاره کرد این است که همه متخصصین و صاحب نظران مسائل اجتماعی -اقتصادی وسیاسی بر این باورند که جهان بعد از کرونا جهان پیش از کرونا نخواهد بود و این تنها جواب سربسته ایی است که تا کنون با یک مشت حدس وگمان مطرح شده است.

۲

سرمقاله ی دی سایت، ماه آوریل سال ۲۰۰۳

توضیحی کوتاه:

ماتیاس ناس درسرمقاله ی هفته نامه دی سایت در سال ۲۰۰۳ و با عنوان مسری بودن آزادی کوشیده بود از کانال برخورد به مصیبت اجتماعی اپیدیمی بیماری سارس تاثیرات آن را براوضاع سیاسی، اقتصادی اجتماعی چین مورد بررسی قرار دهد او در سرمقاله اش این مسئله را مطرح می کند که اگر فاجعه بیماری سارس همچنان ادامه یابد ممکن است، برای کشوری که تمامی ساختارهای اجتماعی اش تحت سیطره ی قدرت نهادهای حزبی قرار گرفته اند، لاجرم به شکسته شدن این ساختارها منجر شود.

من درهمان سال بخشی از آن مقاله را ترجمه و منتشر کردم به طور تصادفی آن را بازیافتم و تصمیم گرفتم به دلیل هم داستانی وهم مکانی پیدایش ویروس سارس با ویروس کرونا، آن را مجددا منتشر کنم. اگر چه ازدرج این مقاله سال ها گذ شته است ولی گویی هنوز در بر همان پاشنه می چرخد، ولی این بار با خسارات های اقتصادی و اجتماعی وتلفات انسانی وسیع تری.

مسری بودن آزادی

زمانی که برخورد به مسئله ی بیماری سارس جهانی شد و اخبار آن در سراسر جهان در راس خبرها قرار گرفت، دولت چین مجبور گردید که به آن عکس العمل نشان دهد. پنج ماه تمام مقامات مسئول سازمانها و ادارات بهداری چین در این کشور چند میلیاردی به دلیل بورکراسی که بر دولت ومدیریت اجرایی آن حاکم است، در مورد این اپیدمی سکوت اختیار کردند، آن را مخفی ساخته و آن را بی اهمیّت جلوه دادند. امّا عاقبت در یکشنبه عید پاک دولت چین سعی کرد خود را جلو انداخته واین بار ارقامی را اعلام کند که ده برابر ارقامی بود که تاکنون اعلام شده بودند و همچنین شهردار پکن و وزیر بهداری را نیز از کار بر کنار کرد. این در حالی است که پخش شدن این ویروس (احتمالا ً بیشتر توسط توریست ها) انسانهای چهار قاره دیگر را نیز مبتلا ساخته است.

این امر باعث شد بقیه ی اعتبار کمیته مرکزی حزب کمونیست چین نیز چه در داخل و چه در خارج آسیب جدی ببیند. آیا بیماری سارس همانطوری که اکونومیست فرموله می کند می رود که به چرنوبیل چین تبدیل شود؟ شوروی ١٩٨۶ و چین امروز شباهت های مشترک خیلی زیادی، با هم ندارند. زمانی که میخائیل گورباچف زمام قدرت را بدست گرفت، یکسال بعد از آن، حادثه ی نیروگاه اتمی چرنوبیل در شرایطی اتفاق افتاد که کشور شوروی در حالت ورشکستگی کامل بود. امّا برخلاف آن هو ین تآ و رهبر جدید حزب خلق چین به کشورمعجزه ی اقتصادی دوران ما تکیه زده است. از زمان شروع رفرم اقتصادی ١٩٧٩ در آمد نا خالص ملّی رشد ٨ درصدی داشته ودر سه ماهه ی ا ول همین امسال به ٩,٩ رسیده است. هیچ کشوری نتوانسته در سال گذشته به اندازه ی چین پذیرای سرمایه های خارجی گردد، ۵۳ملیارد دلار، که درموازات رشد اقتصادی،رشد خود را نشان می دهد.

پنهان کاری، سکوت کردن، بی خطر جلوه دادن هم،عکس العمل طبیعی مقاما ت شوروی در مورد انفجار نیروگاه اتمی در اوکرائین بود تا، زمانی که گورباچف متوجه گردید که این حادثه چه معنایی برای رفرم اش می تواند داشته باشد.آیا چیزی بهتر ازاین حادثه برای پایه گذاری گلاسنوست او پیدا می شد. همچون چرنوبیل در گذشته، سارس هم می تواند کاتالیزاتور تغییرات سیاسی گردد. البته در چین اقتصاد بازار در حال شکوفایی است، بدون آن که سیستم سیاسی آن اجازه ی نفوذ قوانین رقابت آزاد را در خود بپذیرد. از اختلاف نظر اثری دیده نمی شود. انحصار قدرت همچنان در دست حزب کمونیست است. روح اعتراض و گرفتن تصمیمات راحت نمی توانند رشد کنند. کدام مقام محلی جرات می کند شادی مسرت بخش کادرهای حزبی را در آستانه ی کنگره ی ملی حزب کمونیست با این خبر تباه سازد که در نقطه دور افتاده ای در شمال کشور صد ها انسان دارند بر اثر یک بیماری مرموز تلف می شوند. با یک نگاه حق به جانب می توان نوع تکرار بر کناری گورباچف و پایان شرم آور شوری را در چین یک خیال به حساب آورد. انسان می تواند اقتصاد و جامعه را مدرنیزه کند بدون اینکه در سیاست رفرم ایجاد نماید. انسان می تواند صد هزار نفر دانشجو به غرب بفرستد ولی به آنها در کشورشان اجازه ی ا ستفاده از اینترنت را ندهد. اما این را باید دانست که سرانجام و در نهایت هیچ توسعه ایی بدون دمکراسی وجود ندارد. رشد ثروت زمانی به طغیان و سرکشی منجر خواهد شد، همانطوری که در پرتغال و اسپانیا و در کره ی جنوبی و در تایوان اتفاق افتاد. هیچ کشوری از جهانی شدن به اندازه ی چین سود نبرده است. کشور خلق چین به میز کار اقتصاد جهانی تبدیل شده که به خاطر عضویت اش در سازمان تجارت جهانی مطیع قواعد ظاهری آن گردیده، ولی روح آن هنوز با آن بیگانه است کسی که به بازار آزاد جهان پیوسته است باید جوابگوی مسائلی فراتر از لغو مالیات دوگانه و امضاءی حقوق مولف باشد او نمی تواند خیلی سهل انگارانه جهان را با یک ویروس آلوده سازد و بعنوان مجازات بازار را از دست ندهد. در مقابل چنین خطری باید سریع اخطار داد و تصمیم جدی و فوری برای مبارزه با آن را گرفت و چه چیزی بهتر از این وقتی که به بهانه ی آن ابتدا مبارزه بر علیه جهالت و روحیه ی مطیع بودن و فرمانبرداری در داخل کشور را نیز شروع کرد زیرا، اتخاذ هر سیاست دیگری محکوم به شکست خواهد بود روزنامه های حزبی گزارشی در مورد سارس نمی دهند، با این وجود مقاله های روزنامه های خارجی ترجمه گردیده و بصورت ایمیل واس ام اس و به سراسر کشور فرستاده می شوند علّنییت به جای عدم اطلاعات، اینگونه می تواند کمیته مرکزی حزب خلق چین، اعتماد مردم را بدست آورد. شاید رهبری حزب متو جه این شانس بشود. از زمان دنگ شائوپینگ که مردم چین را فرا خواند»خود را ارتقاء دهید« کشور چین مملو از انرژی شد، ولی چیزی که در شکوفایی دائمی این ارتقا کم است، جرات و شهامت ایستادن در مقابل قدرت کمونیست های حاکم در پکن است. مسری بودن آزادی کمتر از ویروس سارس نیست احتیاج هر روزه به آن سیستم دفاعی انسان را در مقابل تحت فشار بودن و تحمیل قدرت قوی تر می سازد چینی ها دقیقاً ثابت کرده اند که حکومت چگونه می تواند در رابطه با این فاجعه معامله کند، زیرا، حقیقت برای مدت طولانی تحت فشار،پنهان نمی ماند. شاید حقیقت بتواند تحت بیماری سارس قدری راحت تر نفس بکشد، نه فقط در چین.

**********

* سر مقاله ی دی سا یت شماره ی ١٩ ٣٠.۴.٢٠٠٣ نوشته ی ماتیا س ناس

*بیماری سارس (Severe Acute Repiratary Syndrome) بیماری خطرناک تنفسی است (شبیه ذات الریه) که سازمان بهداشت جهانی حدس می زند در نوامبر سال ٢٠٠٢ در ایالت چینی (Guangdong ) گوانگ دونگ دیده شده و از زمان شیوع نیز در بعضی از کشورها مانند کانادا (تورنتو) با تعداد مبتلایان بیشتری، و در بعضی کشورهای دیگر، مانند آمریکا، آلمان، انگلستان، فرانسه، استرالیا، ژاپن، تایوان، ویتنام، فیلیپین و اندونزی، با مبتلایان کمتری دیده شده است. عامل این بیماری خطرناک را در آن زمان محققان علمی دانشگاه فرانکفورت و همچنین انستیتوی روبرت کخ در شهرهامبورگ آلمان طبق تحقیقاتی که درآن زمان انجام دادند، آنرااز خانواده ی کرونا ویروس Coronavieren، که نوع خطرناکی از ویروس سرماخوردگی است تشخیص دادند