ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، اصرار دارد که ویروس کرونا را چینی بنامد و تقصیر چین بیندازد!؟ علی خامنه ای، رهبرِ جمهوری اسلامی، نیز آمریکا را متهم به تولید این ویروس می کند. این دو موضوع نه تعجب آورند و نه غیرعادی، زیرا شخصیت های خود شیفته (ترامپ) و خودکامه (خامنه ای) روش شان فرافکنی و تمرکز زدائی است. یعنی رَد گم کردن و تمرکز را از رویِ کمبودهایِ حکومت برداشتن و دیگران را متهم کردن است. ترامپ در کمال نادانی و بی توجهی به تمام علائم موجود و گوشزدهای سازمان بهداشتی آمریکا و اعلان خطرِ مقامات امنیتی، مشغول اتهام زنی به رقبای انتخاباتی و شعار دادن بود؛ تا کار از کار گذشت و چندین ایالت در آمریکا، مبتلا شدند.

خامنه ای مانند همطرازش ترامپ، ولی رویِ موجی متفاوت، در خواب خرگوشی و در توهم “حریم حفاظت فرشتگان بهشتی” بود و رجزخوانی می کرد که ویروسی که چین را بزانو درآورده، نه می تواند کوچکترین غلطی در جمهوری اسلامی بکند و نه صدمه ای بزند. سرچشمه ی این نگرشِ کودکانه، پدیده ی تقدیر و سرنوشت در فرهنگ فرسوده ی سنتی – خرافاتی است، و متعلق به دوران جاهلیت می باشد. با حرفهای پوچ، و ژست های بیهوده، نه می توان با ویروس کرونا مبارزه کرد و نه مردم را در مقابل این بیماری حفاظت نمود. دیدیم که توهمِ حَرَم و موهومات حفاظت فرشتگان، چگونه بود و تا بامروز نزدیک به پنجاه هزار ایرانی را مبتلا و قربانی کرده است. 

بشدت نگران هم میهنانمان هستم، زیرا ویروس کرونا، تنها تندرستی آنان را هدف قرار نداده و آسیب پذیر نکرده، بل که اوضاع مالی شان را نیز بشدت تحت شعاع قرار داده است. فاجعه ی کرونا در زمانی اتفاق افتاده که وضع مالیِ اکثریت بزرگی از مردم مان، بسیار آسیب پذیر و شکننده می باشد و به موئی و تلنگری بسته است!؟ از سویِ دیگر، کشورمان تحت سلطه ی حکومتی است فاسد و دروغگو  که هیچ ارزشی برای جان و مال مردم قائل نیست و ارجحیت هایش غیرایرانی می باشد. نه شعور کشورداری دارد و نه لیاقت برنامه ریزی؛ رژیمی است که با دروغ پردازی، آمارهایِ ساختگی و فرافکنی و متهم ساختن دیگران، میخواهد تمرکز را از روی نادانی و بی برنامگی و بی لیاقتیِ حکومت بردارد.

رژیم فرقه ایِ فقاهتی که مدعیِ جانشینی پیامبر و مشروعیت الهی است، مردمِ بی پناه را به حال خود رها کرده، و انگار نه انگار که در قبال آنان کوچکترین مسئولیتی دارد! ریشه ی این نگرش در چیست و از کجا آب میخورد؟ 

حکومت ها بصورت کلی، یا خداسالار هستند و یا مردمسالار؛ یعنی یا مدعیِ مشروعیت الهی هستند و یا منتخب مردم. حکومت خداسالار، چون مدعی مشروعیت الهی است، نه نیازی به مردم دارد، نه ارزش و اهمیتی برایشان قائل است و نه مسئولیتی نسبت به آنان حس می کند. زمانی که احمدی نژادِ نادان، مردم را “خس و خاشاک” خطاب کرد را بخاطر دارید؟ رژیم شاهنشاهی نیز چون مدعی مشروعیت الهی بود، دید و رفتارش با مردم، تفاوت چندانی با رژیم فقاهتی ندشت.

پس از کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق، زمانی که او و هیئت دولت در دادگاه نظامی محاکمه می شدند؛ تظاهرات گسترده ی مردم، حکومت که فاقدِ پایگاه مردمی بود، به وحشت افتاده بود.  “سرلشگر نادر باتمانقلیچ، رئیس ستاد ارتش، در اجتماع افسران در دانشکده افسری نهضت مقاومت را مورد حمله قرار داد و گفت: “اگر قرار باشد، که ما چهارده میلیون را بکشیم، می کشیم، تا بر یک میلیون نفر حکومت کنیم.”  (۱)  

می رسیم به حکومت مردمسالار – یکی از وظائفِ پایه ای حکومت مردمسالار – نگهداری از امنیت اقتصادی کشور و امنیت مالی ملت است. در این راستا، دولت آمریکا در مجلس سنا، مشغول بررسی لایحه ای است که سه بخش اصلی دارد. نخست کمک چند صد میلیارد دلاری به شرکت های بزرگ برای حفاظت اقتصادی؛ دوم کمک چند صد میلیارد دلاری به شرکت های متوسط و کسب و کار های کوچک، برای هر دو: اقتصاد کشور و امنیت مالی مردم؛ و سوم ارسال دو چک ۱۲۰۰ دلاری طی دو ماه به خانواده های متوسط، کارمندان، و کارگران. این سه حرکت در ضمنی صورت می گیرد که بانک مرکزی آمریکا، با تزریق یک تریلیون دلار اعتبار به بانک ها، به مردم می گوید اقتصاد کشور با ثبات و توانمند است و از اعتبار کامل برخوردار می باشد.

در آغاز اشاره شد به ماجرای ویروس کرونا، با کمال تأسف باید اقرار کرد: ویروسی که ما، ایرانیان، را درمانده و جامعه مان را عقب مانده و فرهنگمان را آسیب پذیر کرده: “ویروس ولایت فقیه” است. “هر گاه در جامعه ای آزادی نباشد و مردم تسلیم جامعه ی روحانیت باشند و عقل خودشان را در امور مدنیت به کار نبرند، شبیه اسبهای آسیابند که هر روز در دایره ی معینه گردش می نمایند، و در وقت خود جو و کاه می خورند، و آب می نوشند، و می خوابند، و بیدار می شوند و همان گردش دیروزی را تکرار می کنند.” (۲)   

جامعه برای شکوفائی نیاز به حرکت و پویائی دارد، نیاز به تغییر و تحول و دگرگونی دارد. دگرگونی جامعه در گروی دگرگونی افراد آن است. تغییر و تحول بخودی خود بوجود نمیآید و نیاز به کنشگران و نُخبگانی دارد که با آگاهی و شناخت، راهنمائی و راهگشائی کنند. عشقی می نویسد: “اگر ساعت را کوک نکنید از کار می افتد! جامعه نیز برای بهتر و مرتب بودن نیاز به تحول دارد.”  (۳) 

منظور از مثال آمریکا، این نیست که سیستم آمریکا بی عیب و اشکال است و یا حکومت مردمسالار کامل است، ولی همه چیز نسبی است. در مقایسه آمریکا با ایران، و یا حکومت مردمسالار با حکومت خداسالار، کدام انسان عاقل و بالغی رژیم فقاهتی و حکومت ملاها را انتخاب می کند؟ در اینجاست که باید بدانیم چه می خواهیم، راهِ مان را انتخاب کنیم، و با باور به توانائی مان برای تعیین سرنوشت خودمان و میهن مان، گام برداریم.

رهائی مردم و نجات ایران،  

در گروی انتخاب آگاهانه و هوشمندانه مان می باشد.

امیرحسین لادن

چهارم فروردین ۱۳۹۹ 

ahladan@outlook.com

(۱) تاریخ بیست سالۀ ایران ، حسین مکی 

(۲) اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده   

(۳) کلیات میرزاده ی عشقی، علی اکبر مشیری 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)