تهران: انتشارات نگاه. چاپ دوم اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۲۱ص + پیوست
۳۰۰۰۰۰ریال
هنوز چند ماهی به بهمن ۵۷ مانده بود که کتابهای “جلد˚سفید” در گوشه کنار شهر پدیدار شد. بیشتر این کتابها روزگاری گرفتار تیغ سانسور شده بود. از آن میان، شبی پس از خواندن کتاب در ویتنام از ترس لرزیدم و خوابی آشفته دیدم. نه حروف چینی و صحافی کتاب در ترازی شایسته بود، نه زبان فارسیاش هموار. پاره نخست کتاب درباره دخالت نظامی حکومت آمریکا در ویتنام و تباه کردن زندگی مردم آن سرزمین به بهانه مواجهه با خطر کمونیسم بود و پاره دوم درباره زد و خوردهای خونین ساواک با گروهی صف شکن آزاده و شگردهای به حرف کشیدن آنها در محبس؛ آکنده از خشمی شوم، تلخ و اندوه بار. این نخستین آشنائی من با راه و رسم این تیره از زنان و مردان، یعنی فدائیان خلق بود.
*
پرویز ثابتی-مدیر امنیت داخلی ساواک-در خاطرات شفاهیاش، پس از شرح تفصیلی “ضربت” (در دامگه حادثه، ۲۰۱۲ میلادی، شرکت کتاب، آمریکا صص. ۲۴۸-۲۵۳) و موفقیت عملیات امنیتیاش، در اردیبهشت ۱۳۵۵، در سرکوب حمید اشرف و همراهانش و نابود کردن سران فدائیان در قرارگاه مهرآباد جنوبی، از اشرف همچو “فردی بسیار شجاع و ورزیده” یاد کرده و محمدرضا شاه پهلوی را شخصی آگاه به همه ماجراها، از آغاز تا پایان. پیداست که ثابتی پروندههای محرمانه امنیتی را به او گزارش میداده و محتملا دستور میگرفته. به گفته او، اعلیحضرت در هر گزارش سراغ زنده و مرده اشرف را میگرفته است. گویی هیچ یک از آن دو هنوز خبر نداشت که “آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت، بردی نمیکنند حریفان نرد او”.
*
اشرف، به رغم زندگی کوتاه سی سالهاش، به یاری توانائی هائی ویژه ذهنی و جسمانی، عمری دراز کرد؛ گفتهاند بیشتر کسانی که وارد یک همچو مبارزهای مرگبار میشدند بیش از چند ماهی زنده نمیماندند، ولی او، از آغاز ماجرا در نیمه نخست دهه چهل خورشیدی تا شب خونین زندگیاش که سرانجام به دام افتاد و خاک، یعنی بیش از یک دهه، شاهد درجه اول زندگی ملتهب همکیشان فدائیاش بود. از آن جمله، ماجرای قیام سیاهکل.
*
در شهریور ۱۳۴۹، اشرف و هم فکرانش، پس از مطالعه و شناسائی مقصد و بررسی نقشههای فنی صفحات غرب گیلان و آزمایشهای کوه-جنگل نوردی در محیطهای مشابه و تعلیمات نظامی و فراهم کردن اسلحه و مهمات، به این نتیجه رسیدند که به رغم ضعفها و کمبود تجربهشان روز پیکار فرا رسیده؛ جنگ در جنگل سیاهکل با قوای نظامی حکومت شاه. ماجرائی که پس از چند ماه تلاش پردامنه، در شرایطی بسیار دشوار و توانفرسا، در نیمه زمستان همان سال، در آن اقلیم، به فراز و فرود رسید.
اشرف، به عنوان نیروی پشتیبانی و همراه و یاور گروه، در آمد و شد میان شهر و کوه و جنگل، با آگاهی به جزئیات کار، تصویری جامع و گسترده از آغاز تا شکست عملیات و دلایل آن را در این سند سازمانی -“حماسه سیاهکل”-گزارش نموده که در حقیقت کارنامه یکی از فصلهای تاریخ احزاب سیاسی ایران است.
*
در بهار ۴۹، در بازگشت صفائی فراهانی و صفاری از فلسطین، با اسلحه و مهمات، پس از شناسائی خطوط مواصلاتی گیلان غربی و تکمیل نقشهها و چند برنامه جنگل شناسی در منطقه، کار دسته جنگل، در اواخر تابستان، به فرماندهی صفائی فراهانی، شروع شد.
در این هنگام، یک رشته گفت و گو با گروهی دیگر به سردستگی مسعود احمدزاده، درباره چگونگی آغاز مبارزه، ادامه داشت؛ او خواستار اولویت جنگ شهری بود و شروع عملیات در مناطق روستائی و جنگلی را نادرست میدانست.
سرانجام، دسته جنگل، با تدارک سه دستگاه خودرو و تهیه خواربار و برنامه ریزی برای انبار و ذخیره کردن و نحوه استتار و چگونگی علامت گذاری برای بازیابی، به سمت رشت راهی شد.
قرار این بود که، به تدریج، افرادی تازه نفس، در منطقه جنگلی کوهستان، به گروه ملحق شوند. در این بین، گروه مسعود احمدزاده با دسته جنگل به توافق رسید و قوای جنگل تقویت شد.
در نیمه دی ماه، به هنگام پیش روی دسته در کوهستان و جنگلهای پوشیده از برف، در سرمائی طاقت فرسا، یکی از افراد گروه در تهران، در پی اتفاقی تصادفی و پیش بینی نشده، به دام ساواک افتاد و زیر فشار بازجوئی سرنخ داد و هویت اکثریت گروه شهر، جز اشرف و دو نفر دیگر، بر دایره ریخت. این سرآغاز برنامه ریزی ساواک برای دستگیری گروه شهر بود. بدین ترتیب، شبکه ارتباطی شهر و جنگل آسیب دید. علاوه بر این، با به دام افتادن یکی دیگر از نفرات، ساواک از عملیات گروه جنگل باخبر شد.
مجموعه این اشتباهها، و نیز تاخیر در توافق با گروه احمدزاده که به تاخیر در شروع عملیات انجامید و به دنبال آن ضربههای ساواک، را اشرف ناشی از “بیماری کودکی جنبش و بی تجربگی” و ارزیابی غلط از واکنش پلیس برشمرده است.
با شروع دستگیری گروه شهر، یعنی پشتیبانان گروه جنگل، اشرف، در ۱۶بهمن، برای آخرین بار، با رفقایش در بلندیهای سیاهکل دیدار کرد.
قرار این بود تا در سیاهکل، پس از حمله به پاسگاه و الحاق گروهی از شهر و مسلح شدن با سلاحهای مصادره شده، مسیر را به تدریج به طرف شرق، به سمت مازندران، ادامه دهند. بدین ترتیب، میخواستند با ضربههای پی در پی به قوای نظامی شاه، از غرب تا شرق، از گیلان تا مازندران، “پیام تبلیغ مسلحانه پیشگامان انقلاب ایران” را به مردم برسانند و با جلب اعتماد اهالی، در این اقلیم مستقر شوند، ولی فرهودی، نیروی کهنه کار الحاقی از گروه احمدزاده به دسته جنگل، از آینده این عملیات در بیم و تردید بود.
در ۱۹ بهمن ۴۹، حمله به پاسگاه آغاز شد، ولی صفائی فراهانی در ارزیابی از واکنش قوای نظامی که تصور میکرد، پس از حمله و تسلیم و اشغال و مصادره سلاحهای پاسگاه و پخش اعلامیه، فقط ژاندارمری سیاهکل است که به مصاف دسته جنگل میرود، در اشتباه بود.
در این میان، روستائیان، بی خبر از همه جا، در شگفت از حرکت دسته مسلح جنگل، با شنیدن خبر حمله به پاسگاه، به کمک ژاندارمری و ساواک رفتند.
پس از تشکیل “ستاد فرماندهی در سیاهکل” و آمدن هنگ ژاندارمری گیلان، در سیاهکل و لاهیجان حکومت نظامی اعلام شد و علاوه بر گشت هلیکوپترهای نظامی، با ایجاد پستهای کنترل و بازرسی و محاصره منطقه، حلقه را بر دسته جنگل تنگ تر کردند.
سرانجام، پس از ده روز جنگ شبانه روزی با ارتش شاه و ساواک، به علاوه گرسنگی و تشنگی و بی خوابی، بازماندگان دسته جنگل اسیر شدند.
در اواخر اسفند، ۱۳ تن از دسته جنگل را، به حکم رئیس دادرسی ارتش، سرلشکر فرسیو، تیرباران کردند و بازماندگان گروه شهر، چند هفته بعد، با کشتن او تلافی کردند.
*
پیکار فدائیان پاکباخته با حکومت خودکامه پهلوی در تاریخ دو قرن گذشته در ایران امری بی سابقه نبوده است. شاید خواندن گفتاری کوتاه به قلم بهار، درباره قیامی دیگر، در این جا بی مناسبت نباشد:
“این بود شرح مختصری از وقایع تلخ و بیهودهای که، بمانند نمونههای دیگر خود در گذشته، جوانانی احساساتی، آزاده و میهن دوست را به کام مرگ زودرس فرستاد و جز لرزشی کوتاه بر سطح گنداب سیاست ایران در آن عصر، اثری دیگر برجای نگذاشت. ولی همه وقایع این دوران و دیگر وقایع در درازمدت باعث ورشکستگی دولتهائی شد که سعی کافی در برخورد با خواستها و نیازهای مردم نکردند.
سرزمین ایران از اواخر حکومت محمدشاه قاجار دستخوش التهابات اجتماعی بسیار بوده است. قیام باب، قیام تنباکو، انقلاب مشروطه، قیام گیلان، تبریز و خراسان، نهضت ملی کردن صنعت نفت که به قیامی همه جانبه علیه بریتانیا، آمریکا و محمدرضا شاه انجامید، و در پایان این راه، انقلاب بزرگ سال ۱۳۵۷، نشان دهنده بیش از یکصد و چهل سال ناآرامی و خیزشهای مردمی در کشور مااست، که اغلب آنها به شکست انجامید، یا به انحراف کشیده شد، زیرا ملت ما میدانسته است که چه چیزهائی را نمیخواهد، ولی نمیدانسته است که چه چیزهائی را واقعا باید بخواهد، و هنوز نیاموخته بوده است که باید خردگرائی را بنیان کارهای خویش قرار دهد و دستخوش تصمیم گیریهای مبتنی بر اطلاعات ناقص و احساسات نگردد.
این خود قیام و انقلاب و شور نیست که نجاتبخش است، این آگاهی، خرد و تصمیم گیریهای عقلائی و بعدی مردم و رهبران انقلاب است که میتواند انقلاب را به سازندگی و کشور را به تحول عمیق برساند، امری که امید میرود این بار انجام پذیرد. ” (درباره قیام ژاندارمری خراسان به رهبری کلنل محمد تقی خان پسیان. به کوشش مهرداد بهار. انتشارات معین. تهران. ۱۳۶۹. مقدمه. ص۳۴)
***
پیش از این، انوش صالحی در تالیفی درازدامن و تفصیلی با عنوان اسم شب، سیاهکل (جنبش چریکهای فدائی خلق از آغاز تا اسفند ۱۳۴۹) از “دوستی” یاد کرده بود که نسخهای نایاب از حماسه سیاهکل را در اختیار وی گذاشته است (ص. -۱۰انتشارات نگاه-۱۳۹۶). به گفته او، که چند سالی است در قلمرو نهضتهای چپ ایران معاصر کندوکاو میکند، از حمید اشرف سه نوشته برجا مانده که این گزارش یکی از آن هاست. پیش از این، در آغاز انقلاب بهمن ۵۷، دو اثر دیگر اشرف یعنی تحلیل یک سال تجربه مبارزه چریکی در کوه و شهر و جمعبندی سه ساله منتشر شده بود. (حماسه سیاهکل-یک اشاره کوتاه-صص۹-۱۰) و فرخ نگهدار –از فدائیان نخستین و هم رزم اشرف- علاوه بر نسخه تایپی حماسه سیاهکل که پیش از این به دست صالحی رسیده بود، او را از وجود نسخه دست نوشته این اثر آگاه کرد و رونوشتی از آن را در اختیار وی گذاشت. بدین ترتیب صالحی این گزارش سازمانی را پس از تطبیق این دو نسخه آماده انتشار نمود (همان جا).
این کتاب، علاوه بر مشاهدات و گزارش تحلیلی اشرف (از صفحه یازده تا ۱۱۶)، شامل دو ضمیمه، هر دو به قلم صالحی، و تصویر چند ورق تایپی و دستخط است.
صالحی، در ضمیمه نخست با عنوان درباره حماسه سیاهکل اثر حمید اشرف، پس از اشاره به کسانی از مسلک چپ و برخی از بازماندگان فدائی که “این نوشته را نه از آن اشرف بلکه محصول تلاش دوایر رسمی داخل کشور دانستند” (ص. ۱۲۲) میگوید “این نوشته بهمراه تعدادی از نوشتههای مصطفی شعاعیان [از سران برجسته چپ در سالهای پیش از انقلاب] از درون کیف یا چمدانی که به امانت در نزد یکی از یاران مصطفی شعاعیان، یعنی غلامرضا فروتن فومنی از “جبهه دموکراتیک خلق”، باقی مانده بود در نخستین روزهای پس از انقلاب به دست آنها میرسد و نسخه تایپی از آن تا سال ۱۳۶۳ در میان آثار منتشر نشده شعاعیان باقی میماند… تا این که در سال ۱۳۶۳ بازتکثیر و منتشر شد” (همان). و میافزاید که اهمیت این سند بدین خاطر است که اشرف “از نزدیک در جریان جزئیات ماهها و روزهای قبل از رخداد سیاهکل بوده است. ” (ص. ۱۲۴)
در ضمیمه دوم، با عنوان حماسه سیاهکل یک روایت ناتمام، به گفته صالحی “حمید اشرف آگاهانه و با احساس مسئولیت در برابر واقعه سیاهکل بیش از هر چیز به بازسازی فضائی کمک میکند که چگونه عدهای بدون کمترین تجربهای از پی انجام کاری هستند که در فضای سیاسی وقت نشدنی جلوه میکرد. (صص. ۱۳۶ و ۱۳۷) و “با نگارش حماسه سیاهکل اثری بدیع از روند رویدادهای اولیه جنبش مسلحانه به یادگار گذاشته است. ” (ص. ۱۷۹)
مولف در بحث از برخی تردیدها و داوریها و انتقادها نسبت به این سند سازمانی، با نگاه امروزی درباره رویدادی که درست نیم قرن پیش رخ داده، میگوید” همه چیز از نگاه امروزی توضیح داده میشود و حمید اشرف نیست تا توضیح بدهد که این اشتباه و دهها اشتباه دیگر در طول سالیان مبارزاتی به چه دلیل اتفاق افتاده است. در این که حمید اشرف در حوزه میدانی و عملیاتی مبارزی زبده و کارکشته بود و به همین دلیل توانست از دست ماموران فرار کند شکی نیست. اما اینکه همین آدم دچار هیچ اشتباهی نشود تنها با معیارهای حماسی رفقایش قابل توجیه است… حمید اشرف با پنج سال و چند ماه زیست مخفی در آن شرایط ایران فرد زبدهای محسوب میشد. ولی بری از اشتباه نبود. اشتباهها در مسیر آن مبارزه اجتناب ناپذیر بود. اگر منتقدی… از این سطور به این نتیجه برسد که این داستانسرائی میتواند آن حمید اشرف افسانهای را در ذهن دیگران مغشوش جلوه کند برای من چنین نیست بلکه روایتی است که تنها از دشواریهای این شیوه مبارزه در آن سالها حکایت دارد. شرایطی محیطی، امنیتی، مردم رویگردان از سیاست… ولی آن اتفاق به رغم همه این اشتباهها و آن فضای ناساز به وقوع میپیوند. تاریخ برای من بازخوانی این فضاست… ” (صص. ۲۱۳-۲۱۴)
*
نسخه ویراسته (اول بهمن ۹۸)
فهرست مطالب کتاب به ترتیب زیر است:
۱-مقدمه ناشر،
۲-یک اشاره کوتاه[به قلم انوش صالحی]،
۳-حماسه سیاهکل[به قلم حمید اشرف]: در اردوگاه رفتار رفقا چگونه بود؟، ملاقات با رفیق صفایی، پائیز ۴۸، شهریور۴۹ حرکت دسته جنگل، ملاقات در ارتفاعات امامزاده ابراهیم، قرار بعدی در جاده جنگلی اسالم-خلخال، نیمه اول آذر در جنگل، بیست و یکم آذر ۴۹-ملاقاتی در حوالی ساری، نیمه اول دی ماه در عباس آباد بهشهر، دهه دوم دی ماه در گلوگاه، در نهارخوران گرگان، علت اصلی دستگیریها چه بود، آخرین ارتباط گیری با دسته جنگل، طرح عملیات حمله به پاسگاه، جریان حمله به پاسگاه، عکس العمل دشمن، دو هفته بعد،
۴-درباره حماسه سیاهکل اثر حمید اشرف[به قلم انوش صالحی]،
۵-حماسه سیاهکل یک روایت ناتمام[به قلم انوش صالحی]: الف-درباره ماهیت کلی حماسه سیاهکل و روند انتشار آن. ب-ایرادهای مطرح شده بر حمید اشرف به عنوان نویسنده این اثر،
۶-پیوستها.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.