مقدمه
بعد از اینکه در بلوشوی ۱۳۸۹ صرفا بخاطر انتقام از کاری که در هندوستان ارایه دادم و دکترای تخصصی گرفتم، داماد ما (سید رضا حسینی) را که روحانی و سپاهی بود مسموم کردند و کشتند و بعد شهید اعلام کردندش! من را بخاطر افشاگری در این زمینه تحت فشارهای شیطانی و فاشیستی وصف ناپذیری قرار دادند. بلاخره مجبور به فرار شدم اما در هنگام فرارم به ترکیه بازداشتم کردند و به “تیمارستان آزادی” تهران بردند و …. نام من را سرچ کنید تا به ویدیوی ۱۷ دقیقه ای من که به معرفی “اسلحه آموزشی” من برای براندازی نرم و نامحسوس حکومت های فاسد و استبدادی می پردازد برسید که در هندوستان بر مبنای تیوری های آموزشی سیاسی خودم طراحی و ارایه دادم و همینطور ببینید در تیمارستان با من چه کردند.– از همان زمان “مدام” و “پیوسته” تحت آزار و اذیت جسمی و روحی و روانی و تهدید و ارعاب “سیستماتیک” تر قوه قضاییه بوده ام. و من هم به کتاب و مقاله نوشتن و فعالیت های مدنی ام ادامه داده ام و بارها تاکید کرده ام که خامنه ای و سرداران ش بدانند “من از خون نسل خودم نمی گذرم” – “”باید”” برای تمام جنایت هایشان در حق من و نسل و تبار من پاسخگو باشند. این خواسته ای نیست که بخواهند بخاطر گریز از آن دستشان را به خون من هم آلوده کنند و خودشان را در گرداب خون من گرفتار! دانش آموزان، دانشجویان، همکاران، همقطاران، طرفداران و منتقمان من در داخل خانه ها، ادارات، سازمان ها و بیوت شان هستند!

دادگاه شماره ۱ من!:
چند وقت قبل ویدیویی که راجع به “فساد سیستماتیک و چپاول گسترده مردم” توسط قوه قضاییه در کانال آپارات و وب سایتم گذاشتم که در آن به تشریح مواردی عینی از چپاول “میلیاردی” و آشکار مردم پرداخته بودم. به فاصله کوتاهی بعد از اینکه این نوع ویدیوها را گذاشتم به شدت “مورد ضرب و شتم وحشیانه اراذل و اوباش آتش به اختیارشان” قرار گرفتم که باعث شد پرده های گوشم پاره شد و شنوایی هر دو گوشم تا ۵۰ درصد افت کرد و دندانم و عینکم شکست و کت م پاره شد و سر و صورت و قفسه سینه و بدنم کبود شد و پزشک قانونی هم همه این موارد را تایید کرد. –/ تمام این موارد را از طریق پلیس کلانتری آبکوه مشهد با هزار مکافات به دادگاه انقلاب ارایه دادم. ویدیوی مربوطه را که در وب سایتم هم گذاشته ام تحویل پلیس دادم که ضمیمه پرونده کرد و به دادگاه تحویل داد. در همانجا در حضور افسر پلیس (آقای ابراهیمی) متهم (“محمد سنایی فیض آبادی” که کارمند شهرداری مشهد هست و با توجه به مقالاتی که در اینترنت از او دیدم یک فرد امنیتی است) به من گفت که حاضر است علاوه بر دیه هزینه ترمیم پرده گوش و دندانم را هم بدهد به شرطی که من پرونده را به دادگاه نبرم که من قبول نکردم. من گفتم یا باید ۱۰۰ ملیون بدهد و یا من باید قصاص کنم که ایشان نپذیرفت! بعد از اینکه به خانه رسیدم داماد متهم (مرتضی جاوید) با من تماس گرفت و گفت اگر پرونده را به دادگاه ببرم متضرر می شوم چرا که او قادر است قاضی را بخرد! من اما پرونده را به دادگاه بردم. بعد از ۴ ماه دوندگی نهایتا چند روز قبل اس ام اس زدند که ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ بروم به دادگاه کیفری شعبه ۱۳۴ خیابان امام خمینی مشهد تا قاضی “کیمیایی” حکم نهایی را بدهد و عدالت اسلامی را اجرا کند.

در دادگاه، قاضی در حضور متهم به من گفت می خواهد ۲.۷۰۰.۰۰۰ تومان “دیه” به من بدهد!!!؟ من گفتم حاج آقا من ۲.۷۰۰.۰۰۰ تومان دیه برای تمام آن جراحت هایی که به جسم و روح و روان و “حیثیت” من بواسطه ضرب و شتم ش در انظار عمومی به من وارد کرده است نمی خواهم بلکه می خواهم طبق دستور شرع اسلام در همان مکان خودم “قصاص” کنم. قاضی گفت ممکن است صدمه جدی ای به او بزنی! من گفتم نه، من رزمی کار هستم، حواسم هست و دقت می کنم. قاضی گفت چرا همان موقع او را نزدی!؟ من گفتم چون منظور اربابان او همین بود که من او را بزنم و بعد برای من تشکیل پرونده دهند و …. برای همین او را در آن شرایط نزدم. قاضی گفت نه! من حکم به قصاص نمی دهم، همان ۲.۷۰۰.۰۰۰ تومان را بگیر برو به زندگیت برس و بیش از این سرت را از لاک خودت بیرون نیاور!!؟؟؟ من به قاضی گفتم من به شما یک میلیارد تومان بدهم اجازه می دهی همین ضربات را به شما بزنم و پرده های گوشت را پاره کنم و …. ادامه دادم که از نظر من همان کسانی من را زدند که نسلم را. من سپاه و سرداران ستم پیشه و چپاولگر و خون آشام سپاه را نمی بخشم. آن ۲.۷۰۰.۰۰۰ تومان را بریز به حساب رهبر سرداران سپاه چراکه اگر زیر سایه او نبود این جنایات ضد بشری را بر علیه من و سلامت جسم و روح و روان و نسل و تبار من مرتکب نمی شدند. من راضی هستم! ضمن اینکه حدود یک میلیون تومان هزینه کردم – پول تمبر و پزشک قانونی و … که متهم را به این مرحله رساندم که جنایتش را پذیرفت.

دادگاه شماره ۲ من!:
همانطور که در مقالات متعددم از جمله در مقاله “شمرشان را هم برای زجر کش کردن من بالای سرم آوردند!” تشریح کرده ام قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران دو مزدور خودش را مامور آزار و اذیت و ارعاب و شکنجه من در داخل آپارتمان خودم کرده که کلید آپارتمان من را هم دارند! – یکی را در آپارتمان بالای سرم و دیگری را در آپارتمان روبروی م مستقر کرده اند. (مقالاتم را در اینترنت سرچ کنید و یا در وبلاگم که در آخر این مقاله آمده ببینید) یکبار بعد از اینکه در پاسخ به سوال یکی از دانش آموزانم در مدرسه راهنماییابن سینا ی مشهد مقاله ای نوشتم تحت عنوان “در چگونگی تشخیص و تمییز آیت الله از آیت الشیطان”، آزار و اذیت ها و توحشات این مادون حیوانات ۱۰۰۰ برابر شد که بعد از اینکه حدود ۱۰ بار به پلیس ۱۱۰ زنگ زدم بلاخره افسری به نام “حجت الله شورآبی” را فرستادند. من در حضور این افسر پلیس توحشات شان را تشریح کردم و از جمله گفتم که تا سه شبانه روز اجازه نمی دهند من بخوابم و بعد یک روز دست از سرم بر میدارند و دوباره بربریت هایشان را ادامه می دهند تا جایی که من بشدت احساس می کنم هر لحظه ممکن است از فرط بی خوابی ای که به من تحمیل می کنند سکته قلبی کنم! یکی از این مادون حیوانات پاسخ داد که “پایت را روی دم ما نگذار تا به قصد کشتن “زجر کش” ت نکنیم! با ادامه آزار و اذیت های وحشیانه این آتش به اختیاران عکس شان را در صفحه اینستاگرامم گذاشتم و آنها را به فالور های خودم معرفی کردم که برای همین پلیس فتای مشهد فورا من را خواست و به دادگاه انقلاب معرفی کرد!!!!؟؟؟ من به افسر پلیس گفتم اسیر که نگرفته اید – قرار ما این بود که شما از مظلومان و ضعفا حراست و پاسداری کنید و امنیت را برای آنها به ارمغان بیاورید اما ظاهرا شما نمک گیر قاتلان و چپاولگران شده اید!

دادگاه شماره ۳ من!:
۱۷ ماه قبل از آموزش پرورش مشهد به دیوان عدالت اداری شکایت داده بودم که در مرداد ۱۳۸۸ با دستکاری یکی از بندهای حکم من حدود ۱۲۰ ملیون از من دزدیده بودند که خودشان هم پذیرفتند و حکمم رو اصلاح کردند و گفتند طلب من به “دیون” می رود!؟ طی درخواستی از دادگاه دیوان عدالت اداری خواستم که این پول من به دیون نرود و آن را با خسارت بر مبنای تورم به من برگردانند. البته این را هم به آنها یادآوری کردم که آموزش پرورش مشهد احکام کارگزینی من را از همان زمان تا کنون “دستکاری و جعل” کردند تا خسارت کمتری به من بدهند. چند روز قبل بلاخره بعد از ۱۷ ماه پی گیری های مداوم و انتظاری که داشتم یک اس ام اس از به اصطلاح دیوان عدالت اداری به اصطلاح جمهوری اسلامی ایران برایم آمد! دادگاه جواب داده بود که “خسارت به من تعلق نمی گیرد”!؟ – راجع به درخواست اصلی من برای واریز نکردن این پول من به دیون هم “هیچ پاسخی نداده بودند”!!!؟؟ از آن فرد – کارمند آموزش پرورش مشهد (آقای جمشیدی) هم بخاطر خسارتی که به من زد برای دادن خسارت حدود یک سال قبل شکایت کردم چون این احتمال را میدادم که آموزش پرورش به من خسارت نمی دهد. در آن شکایت نوشتم که این آقای جمشیدی عمدا اینکار را با من کرد – چون به او دستور داده بودند. که هنوز دادگاه پاسخ نداده اند.

دادگاه شماره ۴ من!:
بهمن ۱۳۹۷ بخاطر صحبت ها و مقالات تند و تیزی که بر علیه دین فروشان و غارتگران صندوق ذخیره فرهنگیان و سو استفاده از دانش آموزان بسیجی بعنوان “پرستو” و فروشندگان بهشت (قبر) در حرم امام رضا ع به افراد نزول خوار تا ۷ میلیون تومان داشتم و ارایه دادم من را بازداشت و به تیمارستان “ابن سینا”ی مشهد بردند و بعد از ۱۵ روز شکنجه روحی و روانی بخاطر مقاله ای که آقای سید هاشم خواستار – رییس کانون صنفی معلمان ایران – از شرایط من نوشت من را آزاد کردند. که البته لباسها و کفش و شلوار و … ام را که حدود ۷ میلیون تومان برای عیدم خریده بودم به من ندادند و گفتند کسی آنها را دزدیده است! بعد از پی گیری های فراوان بلاخره حراست تیمارستان مجبور شد تن به خواسته من بدهد. ویدیوی دزدی کردن دزد را به همراه مشخصات و شماره تلفن و آدرس محل کار و سکونت را به پلیس شفای مشهد تحویل دادند و افسر هم بعد از کلی درخواست و رفت و برگشت من این اسناد را به قاضی “مهدی امانی” در اتاق شماره ۶۵ دادگاه انقلاب مشهد ارجاع داد و …بعد از ۱۳ ماه دوندگی و بیش از ۳۰ بار رفت و آمد من به دادگاه، قاضی پاسخ داد که

چون “ممکن است” دزد “نیت دزدی” نداشته “قرار منع تعقیب” برای ایشان صادر شد!!!!!؟؟؟؟؟ من گفتم وسایل من که برد و … چی؟! قاضی پاسخی نداد!…..؟ گفت اعتراض کن!

دادگاه شماره ۵ من!:
۱۵ بهمن ۱۳۹۷ – همان روزی که سید هاشم خواستار – رییس کانون صنفی معلمان ایران – یادداشتی راجع به به تیمارستان بردن من در فضای مجازی منتشر کرد – من را از تیمارستان ابن سینای مشهد آزاد کردند. این یادداشت در فضای مجازی و در وبلاگم در دسترس است. به فاصله کوتاهی بعد از آن بازرسی اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی به سه اتهام “واهی و دروغ” و به حکم دادگاه “سه ماه تابستان” برای من انفصال از خدمت زد و چندرغاز حقوق من را از بیت المال مسلمین، که من بر علیه غارتگران آن افشاگری می کنم ، قطع کرد! که من را در شرایط سختی قرار داد تا جایی که دو دندانم بشدت درد می کرد که توان مداوای آنها را نداشتم و نهایتا چرک حاصل از فساد آنها – به گفته دکتر ابوالحسنی – لثه پایینم و استخوان های فک پایینم را متلاشی کرد! بناچار به دیوان عدالت اداری شکایت کردم که این شکایت را هم در وبلاگم می توانی مطالعه کنید. و دیوان عدالت اداری جمهوری اسلامی ایران این شکایت من را هم نادیده گرفت!!!؟

دادگاه شماره ۶ من!:
با پولی که از پدر بازنشسته ام قرض گرفتم در درمانگاه تخصصی دندانپزشکی حکمت دندان هایم را ترمیم و روکش گذاشتم که به فاصله کوتاهی دندانها آبسه کرد و روکش برای بار دوم شکست!!؟ از دکتر مکبری در دادگاه شکایت کردم و بعد از بیش از یک سال دوندگی و بیش از ۵۰ بار رفت و آمد به دادگاه و دادن بیش از ۸۰۰.۰۰۰ تومان به دادگاه، قاضی او را محکوم کرد و ۱.۸۰۰.۰۰۰ تومان به من داد!؟ و ….

دادگاه شماره ۷ من!:
بیش از یک سال قبل یک شکایت به دیوان عدالت اداری دادم که چرا بعنوان نمونه شیخ مدرسه ما با لیسانس معارف ۶.۰۰۰.۰۰۰ تومان می گیرد و حقوق من با مدرک دکترای تخصصی و ۲۵ سال سابقه تدریس ۳.۴۰۰.۰۰۰ تومان است؟! چرا حقوق من از “همه” همکارانم در تمام مدارسی که تا بحال بوده ام کمتر هست و بوده است؟! که “هنوز” جواب نداده اند….

دادگاه شماره ۸ من!:
“یکی” از آزار و اذیت هایی که این مزدورانشان در آپارتمانم من را می کنند این است که در اولین فرصت بعد از اینکه مقاله ای منتشر می کنم و یا جایی کامنتی می گذارم که خوششان نمی آید (تمام فعالیت های اینترنتی من را هم رصد می کنند) یک ضربه ای به روح، روان جسم و یا محیط زندگی من می زنند و یا چیزی از داخل آپارتمانم می دزدند! در آخرین باری که بعد از انتشار یکی از مقالات انتقادیم پارچه انداختند و سوراخ سنگ توالت من را بند کردند به ۷۰ لوله کش (از نیازمندی های روزنامه خراسان) اس ام اس زدم و مسیله را توضیح دادم و گفتم اگر این مشکل را حل کنند چقدر می گیرند؟ بلاخره بعد از یک ساعت یک نفر جواب داد که ۱۰.۰۰۰ تومان. من از او خواستم و آمد و گرفتگی سوراخ سنگ توالت را باز کرد و بعد گفت “باید” ۲۸۰.۰۰۰ تومان بدهم. چون او را آدم شیاد و زورگیر و بی آبرویی دیدم این پول را به او دادم. بعد از رفتن او به چندین نفر از افرادی که به آنها اس ام اس زده بودم زنگ زدم که تمام آنها گفتند اس ام اس من را دریافت نکرده اند! همانطور که در مقالات متعدد گفته ام تلفن های من شنود می شود و از این آزار و اذیتها و سو استفاده ها بسیار زیاد داشته اند و خسارات بسیار هنگفتی با این نوع کارهایشان به اقتصاد و روح و روان من زده اند. در هر صورت روز بعد، از این فرد لوله کش شکایت دادم و بعد از شش ماه دوندگی و دادن بیش از ۸۰ هزار تومان به دادگاه و … دادگاه آنطرف را محکوم کرد و ۷۰.۰۰۰ توان به من داد! و بقیه اش را گفت می ریزند به حساب قوه قضاییه!؟!

نکته قابل تامل تر!
نکته قابل تامل تر اینکه در تمام رفت و آمدهایی که به دادگاههای مشهد داشته ام و دارم افرادی خاص از مافیای فاسد و ستم پیشه حاکم بر زندگی من و … به من نزدیک می شوند و مستقیم و یا غیر مستقیم به من می گویند اگر به آنها پول بدهم قاضی ها را راضی می کنند به نفع من حکم دهند. البته بعد از اینکه فهمیدند من اهل رشوه دادن برای گرفتن حق خودم نیستم تهدید و ارعاب و حتی تهدید ناموسی می کنند که ادامه ندهم. بویژه این موارد موقعی تشدید شد که من کاندید ورود به مجلس یازدهم شدم و وزارت کشور من را تایید صلاحیت کرد و من در سایتم و در فضای مجازی ویدیویی منتشر کردم که اگر شورای نگهبان تاییدم کند و اجازه دهد مردم مشهد من را به مجلس بفرستند در مجلس چه اهدافی را دنبال می کنم. بی شرمانه و گستاخانه از من خواستند که از کاندیداتوری “انصراف” دهم!؟ و بعد از اینکه من نپذیرفتم مزدورانشان تا سر حد مرگ من و حتی اعضای خانواده ام را آزار و اذیت و شکنجه روحی و روانی و تهدید ناموسی و تهدید به مرگ با کرونا و … کردند!؟؟!!!

نتیجه گیری من:
این نوع سو استفاده ها و اعمال قدرت و ستم پیشگی ها و حق کشی ها – که به به صلیب کشیده شدن اسلام عزیز در اذهان ایرانیان هم انجامیده – بزودی به سرنگونی نظامی که حاصل خون هزاران جوان پاک و شجاع این مرز و بوم است می انجامد. بدرود شیاطین پیغمبر نمای فاشیست چپاولگر.

وب سایت من

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)