بعد از مدت‌ها که همه ایران یا شاید خاورمیانه مشغولیت عجیبی بابت ترور فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی و تبعات ناشی از آن، پیداکرده بود، بیانیه فعالان «حقوق بشری، سیاسی و مدنی »در حمایت از امضاء کنندگان « بیانیه ۱۴ نفر» منتشر شد.

طی این مدت، خبرهای مربوط به اپوزیسیون رژیم و فعالیت‌های اعتراض‌آمیز مردمی که از اواخر سال ۹۶ تا اکنون برجسته شده بود، کاملاً به حاشیه رفت. و تصور می‌شد انتشار بیانیه اخیر بتواند همانند سابق موج عظیمی علیه حاکمیت ایجاد کند، اما چنین نشد!

اول این‌که اتفاقی که باعث از بین رفتن یکی از مهم‌ترین عناصر رژیم در منطقه شد، آن‌قدر برجستگی دارد که می‌تواند تا مدت‌ها سرمنشأ اخبار و اتفاقات جدی بشود. بیهوده نیست اگر ادعا کنیم ترور سلیمانی، تاریخ را به قبل ترور و بعدازآن تبدیل کرده. بنابراین انتشار چنین بیانیه‌هایی نمی‌تواند منشأ اثر شود.

دوم این‌که این بازی تکراری، بازیگرانی مشابه بازی‌های قبلی دارد. بازیگرانی که داعیه‌دار رهبری مردم هستند آن‌قدر ازلحاظ شخصیتی و درک سیاسی پائین هستند که توانایی ایجاد یک نسیم را هم ندارند، چه رسد به این‌که موج سازی کنند.

در اوج اعتراضات مردمی و در برهه‌ای که همه گروه های مخالف خارج از کشور از این فعالان نه‌چندان شناخته‌شده حمایت رسانه‌ای می‌کردند، مردم بی‌توجه به این اقدامات، خودشان با پای خودشان – نه با بیانیه‌های بی‌اثر – به خیابان می‌آمدند و فریادشان را بر سر حکومت خالی می‌کردند.

امروز، که ژنرال سلیمانی به دستور مستقیم رئیس‌جمهور آمریکا ترور می‌شود، میدان را به عرصه رویارویی چهره به چهره حکومت‌ها تبدیل کرده. دیگر نوچه‌ها و مزدوران هر دو حکومت نیستند که نیابتاً باهم سرشاخ شده‌اند، بلکه خود ارباب‌ها باهم گلاویز شده‌اند.

در این بازی بزرگان، ورود کودکانه بازیگران، مانند این است که نوچه‌ای اربابش را از نزاع باج.ا کنار بکشد و خودش به جنگ آن‌ها برود! مضحک نیست؟

 

رها جنیدی

۲۹/۱۰/۱۳۹۸

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)