زنان زنده بگور کارگر در ایران

 

اگر بازار کار در ایران یک بازار فریبنده برای کسب سود از قبل استثمار کارگر ارزان باشد، اساس سودآوری آن نمیتواند بر بهره کشی وحشیانه از زنان طبقه کارگر استوار نباشد. تازه ترین آمار سال ۱۳۹۲ بازار کار سند گویای این حکم است. نگاهی اجمالی به کار و بیکاری زنان در ایران، نقش نهاد خانواده و هنر دولت و طبقه سرمایه برای بهره کشی از نیروی کار زنان طبقه کارگر هدف این نوشته است.

تبعیض جنسی و آپارتاید جنسی علیه زنان و نتایج آن بر کسی پوشیده نیست. چنبره‌ای از ارتجاعی ترین قوانین و کثیف ترین فرهنگ مرد سالارانه شالوده جامعه‌ای را ساخته است که در آن بظاهر کسی دختران خود را زیر خاک دفن نمیکند، آنها زنده‌اند اما اینبار تمام ارزشهای انسانی و حرمت و کرامت‌شان، به گور سپرده میشود. آنها زنده‌اند اما به گورستان پایه‌ای ترین ارزشهای انسانی خویش چشم باز میکنند. جامعه ایران با دشمنی با زن شناخته میشود. این درست است. اما باید اضافه کرد که در بستر یک جامعه سرمایه دارانه و تا مغز استخوان کاپیتالیستی، ایران به میدان بهره کشی جهنمی نیروی کار زنان نیز تبدیل شده است. ایران گورستان حقوق طبیعی کارگران زن نیز هست. اینجا دیگر زنان حتی به اندازه نیمه مردان بحساب نمیایند. اینجا زنان هیچ‌اند. در آن جامعه که هر روز و هر ساعت حقوق قانونی و رسمی کارگر مرد در زندگی واقعی و در چهارچوب تولید در مقابل چرتکه سودآوری هر سرمایه دار دبنگوز به پشیزی بی ارزش نزول میکند، تکلیف زنان کارگر ناگفته روشن است. ایران سرزمین بهره کشی گسترده از زنان کارگر است در عین اینکه کار و استثمار این زنان انکار میشود.
در آن جامعه قرار بر این گذاشته شده است که مردان خانواده پاسدار حقوق و ارزشهای زنان خود باشند. در همان جامعه سالهاست زنان خانواده‌های کارگری به تنها مامن تسلی مردان سرشکسته، فاقد غرور و سترون از امید تبدیل شده‌اند. مردان کارگر نان آور خانواده، دیگر تا حد زیادی یک افسانه است. در حالیکه بحران و سود جویی سرمایه در سیکل معیوب فقر و بیکاری و سرکوب، میلیونها تن از مردان طبقه کارگر را به ورطه اعتیاد میراند، این زنان طبقه کارگر هستند که در مقابل تباهی سد سکندر بسته‌اند. در ایران ۲. ۵ میلیون خانواده رسما با سرپرستی مادران ثبت شده است. ارتش زنان طبقه کارگر ایران یک موجودیت قائم بذات، آماده بکار، در دسترس، با تحصیلات و کفایت، و بسیار ارزانتر از مردان این طبقه خود را نمایان ساخته است. این ارتش کار موجودیت دارد و باید برسمیت شناخته شود. قبل از هر چیز کارگران مرد طبقه باید این واقعیت را بپذیرند و برای تحمیل حقوق مساوی همه اعضای طبقه، زن یا مرد، دست به مبارزه بزنند.

بازار کار مردانه و نهاد خانواده

بازار کار ایران یک بازار کار مردانه شناخته میشود. این برداشت عمومی است. برای این برداشت، شواهد بسیاری را میتوان سراغ گرفت. خود دولت و سرمایه در ایران نیروی زیادی را صرف اشاعه این برداشت میکند. اما در دنیای واقعی وضعیت بازار کار و نقش زنان بشدت در حال تغییر است.
جدولهای اداره آمار نشان دهنده آنستکه چگونه زنان از همان سنین نوجوانی از محیطهای کاری بیرون رانده میشوند. مطابق همین آمارها علارغم برخورداری از سواد (۹۷. ۵ درصد) و برخورداری از تحصیلات عالی و دانشگاهی (۲۰ ٪) شانس بسیار محدودی برای ورود به بازار کار به آنها داده میشود. مطابق نتایج به دست آمده، در سال ۱۳۹۲، نرخ مشارکت اقتصادی در جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر در کل کشور ۳۷. ۶ درصد بوده است. این شاخص در بین مردان ۶۳. ۰ درصد و در بین زنان ۱۲. ۴ درصد محاسبه شده است. همچنین نتایج نشان می‌دهد، اگر معیار مشارکت اقتصادی را از سن ۱۵ سالگی محسوب کنیم این شاخص برای مردان ۶۳. ۰ درصد و در بین زنان ۱۳. ۴ درصد خواهد بود.
از اینجا به بعد سراغ سرنوشت این زنان (۶۳ درصد) را باید در جدولهای دیگر اداره آمار گرفت. بنا به آمار جدول شماره هفت این زنان سر از خانه داری درمیاورند و از اینجا ببعد از جمعیت فعال از نظر کاری خارج میشوند. نقش خانواده و زنان خانه دار در استثمار طبقه کارگر یک پدیده کاملا شناخته شده است. سرمایه در ایران بطریق اولی بر آن استوار است اما در عین حال بهره برداری از آنرا به ابعاد بسیار گسترده‌ای رسانده است.
گفته میشود قوانین اسلامی در ایران زنان را به “گوشه” خانه میراند. امروز، این یک دروغ مغرضانه است. در ایران زنان را به صف نان، صف تن فروشی، کلفتی، کار تولیدی میگمارند. خانواده بنا به تعریف در جامعه سرمایه داری محملی برای کار مجانی زن در نگهداری و بازتولید نیروی کار (مرد) است. در مورد زنان طبقه کارگر، این حداقل وظایف روزانه است. و در عین حال، این تصویر بشدت ناقص و بشدت معوج است. سایه سرمایه زنان طبقه کارگر ایران را یک لحظه تنها نمیگذارد. خانه و خانواده بیش از هر چیز به محل کار شباهت پیدا کرده است و تسمه نقاله‌های متعددی کار را مستقیما به زندگی گره میزند.
دستمزدهای نازل، شرایط دشوار کار، سوانح و فرسودگی ناشی از محیط کار و بعلاوه عواقب مخرب روانی ناشی از فضای ترس و رقابت بار زنان خانواده‌های کارگری را از مرز تحمل انسانی فرسنگها فراتر برده است. با محاسبه دستمزدها و قیمت‌ها تامین خوراک سر سفره فقط میتواند یک معجزه باشد. این امر هر روزه زن در یک خانواده کارگری است که همزمان علاوه بر تر و خشک کردن کودکان، باید تیمار دار شوهر از کار افتاده خود نیز باشد. مزخرف میگویند که صرفه جویی یک هنر است، این یک کار فرساینده است. از زنان خانواده‌های کارگری باید پرسید. مزخرف میگویند روزی را خدا میرساند. مزخرف میگویند که دستمزد کار کارگری برکت دارد. از فرسودگی و وصله و پینه و ساعتهای انتظار و سرگردانی زن خانواده بدنبال اجناس ارزانتر برای خدا مایه میگذارند.
در انتهای زودرس، افسوس که برای بخت برگشتگان کارگر معجزه‌ای در کار نیست. بازار گرم فروش کلیه تنها و تنها بر دوش خانواده‌های کارگری استوار است. تعجبی ندارد که بخش اصلی فروشندگان را زنان این خانواده‌ها تشکیل میدهند چرا که از سر “خوش شانسی” کلیه‌هایشان از استنشاق سموم محیط کار در امان مانده است! خیلی زود همه این “چاره جویی ها” و تدابیر به انتها میرسد و باید بدنبال کار رفت. در بیرون خانه “انتخاب”هایی متعدد در انتظار زنان طبقه کارگر نشسته است. کار کودکان یکی از آنهاست. تن فروشی بررسی مستقل خود را میطلبد و همزمان یک بازار کار بزرگ برای زنان خانه دار غیر قابل چشم پوشی است.
با دسته بندی ۸۵ درصد زنان در قالب “خانه دار” و خارج از جمعیت فعال، این زنان در یک چرخش، در بسیاری از عرصه‌های اجتماعی و سیاسی رسما محو میشوند. نقش شوهر در سرپرستی زن و نقض حقوق پایه‌ای در نگهداری فرزند، معاشرت، سفر تا زندگی روزمره در سیطره قوانین اسلامی؛ اینجا ابعاد تازه تری بخود میگیرند. کار مجانی خانه مشمول هیچگونه معیاری و قانون و مقرراتی خارج است. زن خانه دار برای کاری که مستقیما در خدمت سرمایه دار انجام میدهد از هیج درآمد و یا پاداشی برخوردار نمیگردد. هیج گونه بیمه‌ای جسم و روحش را حافظ نیست. حتی اگر کتری آب جوش آشپزخانه از هستی ساقطش کند.
روی کاغذ در بهترین حالت عبارت پردازی او یک عدد از آن اعضای خانواده پنج نفره کارگری است (که اگر دولت کرامت بخرج دهد، اگر شورای نگهبان مصلحت بداند و اگر کارفرما پول پارو کند) قرار است سهم خوراک و پوشاک این زن در دستمزد کافی شوهرش پدیدار گردد. بیمه او در گرو کار و در گرو هفت خوان بیمه درمانی وعده داده شده به همسری است که خود او زنده و مرده‌اش برای کارفرما و صاحبان جامعه‌اش فاقد ارزش است.
این خانه، این زن، این وضعیت اجتماعی بوی پول میدهد. مظهر بهره کشی است. و سرمایه دار ایرانی در کنار هر خانه چمباتمه زده است. بازار کار تولید خانگی در ایران یک بازار واقعی و تعریف شده و با سودهای کلان است. قطعات الکترونیکی، مواد خوراکی تا بسته بندی پوشاک بدون کوچکترین هزینه برای کارفرما تولید میگردد. تولیدی که نه قرارداد لازم دارد، نه بیمه، نه استخدام، نه اخراج.
آیا کلمه دیگری بجز زنده بگور میتواند بازگو کننده این شرایط باشد؟

افسون “شوهر” برای سرمایه

اگر شوهر، مرد خانواده مُرد تکلیف چیست؟ نقش خانواده کارگری و اسارت زن در این چهارچوب برای سرمایه، بسیار ضروری است تا دریافت چرا سایه “شوهر” هرگز زن را ترک نمیکند. در ایران در صورت ناپدید شدن شوهر، این موسسات دولتی با کمال میل (و اجبار) این نقش را برای زنان ایفا میکنند. مطابق آمار منتشره در جدول ۷ درصد زنان بالای ده سال بدون همسر بر اثر فوت هستند. همچنین مطابق همین سرشماری، سال ۱۳۹۲ تعداد ۲۲ میلیون و ۵۱۸ هزار و ۳۴ خانوار معمولی ساکن و گروهی در کشور برآورد شده است که ۱۹ میلیون و ۷۷۷ هزار و ۶۸۱ دارای سرپرست مرد و ۲ میلیون و ۷۴۰ هزار و ۳۵۲ خانوار دارای سرپرست زن بوده‌اند. حتی اگر تعداد زنان کارفرما و دسته بندی‌های احتمالی دیگر را در نظر بگیریم، بیش از یک میلیون زن سرپرست خانواده را در جمعیت غیر فعال جای گرفته‌اند. رد پای این زنان را در بنگاههای دیگر، از جمله بهزیستی، کمیته امداد گرفت. زنان بیوه، زنان مطلقه، زنان سرپرست خانواده از جمله دسته بندی‌های سرپرستی زنان تنها است.
بوی تعفن تحقیر علیه کل جامعه و نه فقط زنان قربانی را یک لحظه ندیده بگیرید، اینرا هم در نظر بیاورید که هیچگاه کمک مالی به این خانواده‌ها در جریان نبوده است. آنوقت تازه به هویت این نهادها بعنوان موسسات تولیدی میرسید که بر روی کار ارزان این خانواده‌ها استوار شده است. اساس این تقسیم بندی‌ها به این دلیل ساده است که حتی پس از مرگ کارگر کسی خیال داعیه تامین زندگی، بازنشستگی کافی را بخود راه ندهد. مساله اینستکه زن خانواده کماکان در همان شرایط قبلی هم به سهم خود و هم برای کودکانش گرده کش منافع سرمایه و دولتش باشد.

زنان در محیط کار

زنان در محیطهای کار بطور همزمان وارد چند کارزار میگردند. تبعیضات جنسی رسمی علیه زنان در ترکیب با اخلاقیات و فرهنگ مردسالارانه و فضای مذهبی اسلامی علی الخصوص در محل کار، جایی که اثری از شوهر یا پدر نیست؛ موقعیت بسیار شکننده‌ای را به زنان تحمیل میکند. در بازار کار ایران که در آن قانون جنگل حکمران است، بازاری که پیدا کردن یک شغل و دست و پنجه نرم کردن با فرمایشات کارفرما دائما در جریان است و دست آخر، گرفتن دستمزدها با کرام الکاتبین میباشد، برای یک زن کارگر که باید از طریق شوهرش نمایندگی گردد، امر بسیار دشواری از آب درمیاید.
بیکاری عرصه گویایی برای کل این موقعیت است. در آمار منتشر شده در ارائه نرخ بیکاری و توزیع آن بر حسب جنسیت آمده است که نرخ کلی بیکاری ۱۰. ۴ درصد است که برای مردان ۸. ۶ درصد و رقم مربوط به زنان به ۱۹. ۸ درصد میرسد. در جدولهای دیگر شواهد زیادی بر تبعیض آشکار بر علیه زنان از جمله مدت کوتاه اشتغال را میتوان سراغ گرفت. اما مورد بیمه بیکاری را باید “شاهکار” سرمایه داری ایران نام نهاد.
آمار منتشره بر شمول ۳. ۵ درصدی بیمه بیکاری برای کارگران بیکار دلالت دارد. این را تنها به حساب بیشرمی دولت میتوان نوشت. در ادامه همین سرفصل در جدول ۳۶ سیاه بر سفید مندرج است که در سراسر کشور از میان ۱۱۹۳۷۳ نفر زن بیکار ثبت شده تنها ۲۰۰۹ نفر از بیمه بیکاری بهره مند شده‌اند
.

آینده

 

به این وضعیت پایان داد. بررسی دقیق تر از موقعیت طبقه کارگر در ایران بسیار حیاتی است. اما همه شواهد و تجربیات روزانه برای هیچ کدام از ما جای تردید باز نمیگذارد که طبقه کارگر آماج یک حمله سخیف سرمایه است که تقدسی جز سود و سود بیشتر در امر خود قائل نیست. کیست که از ضرورت اتحاد کارگر نگوید؟ مهمتر از هر چیز دیگر در این اتحاد به میدان آوردن زنان کارگر است. باید موقعیت کارگران زن را برسمیت شناخت و باید برای آنها در صفوف مبارزه، در میدانهای تصمیگیری جا باز کرد. بیمه بیکاری برای همه افراد بیکار چه زن و چه مرد، و افزایش فوری دستمزدها شایسته زندگی کل اهم پرچمهایی است که میتواند نقطه شروع تغییر وضعیت ناگوار فوری گردد.
طبقه کارگر باید به هیبت مردانه‌ای که به او تحمیل شده، خاتمه دهد.

مصطفی اسدپور
مندرج در شماره هفتم نشریه علیه بیکاری
۱۹ فروردین ۱۳۹۴

 

در سال ۱۳۹۲، نرخ مشارکت اقتصادی در جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر در کل کشور ۳۷. ۶ درصد بوده است. این شاخص در بین مردان ۶۳. ۰ درصد و در بین زنان ۱۲. ۴ درصد محاسبه شده است. همچنین نتایج نشان می‌دهد، اگر معیار مشارکت اقتصادی را از سن ۱۵ سالگی محسوب کنیم این شاخص برای مردان مردان ۶۳. ۰ درصد و در بین زنان ۱۳. ۴ درصد خواهد بود.

نرخ کلی بیکاری ۱۰. ۴ درصد است که برای مردان ۸. ۶ درصد و رقم مربوط به زنان به ۱۹. ۸ درصد میرسد.

جدول شماره ۱۵: توزیع نسبی برآورد بیکاران قبلا شاغل در ۵ سال گذشته بر حسب استفاده یا عدم استفاده از بیمه بیکاری.
بنا به این آمار تنها ۳. ۵ درصد از کل جمعیت رسما بیکار (معادل ۱. ۱۹ میلیو نفر) از بیمه بیکاری برخوردار شده‌اند.

بنا به جدول شماره ۳۶ تنها ۲۰۰۹ نفر زن کارگر در فاصله پنج ساله قبل از سال ۱۳۹۲ از بیمه بیکاری برخوردار شده‌اند.

بنا به آمار جدول شماره هفت اداره آمار ۶۴ ٪ از زنان سر از خانه داری درمیاورند.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)