از قیام دکابریست ها ۱۸۲۵ تا پایان عصر وحشت استالین ۱۹۵۳

قسمت پنجم؛ ظهور مارکسیسم در روسیه، (گئورگی پلخانوف اولین مارکسیسم روس، ۱۸۸۰ – ۱۸۹۷)

“لنین و هواداران بلشویک وی تحت تاثیر اندیشه های ضد سرمایه داری توخالی نیچه، خواهان استقرار سوسیالیسم در روسیه عقب مانده شده اند. هنوز شهرها و روستاهای روسیه در شبکه ای بازرگانی-مالی-صنعتی تنیده نشده اند. شبکۀ جاده ای مناسب و خط آهن برای رساندن مواد اولیه به کارخانه ها و کالاها به بازارها در شهرهای گوناگون وجود ندارد، با اینهمه لنین روسیه را کشوری سرمایه داری، آنهم سرمایه داری پیشرفته، ارزیابی می کند و حتی در دوران انقلاب ۱۹۰۵ روسیه را کشوری امپریالیستی می دانست. این چه جور امپریالیسمی است که فقط یک خط آهن از پترزبورگ به مسکو دارد؟ کدام کشور امپریالیستی هنوز در کشمکش با بقایای فئودالیسم و مشکلات مسالۀ ارضی است؟ کدام کشور امپریالیستی بدون اُلیگارشی مالی و بانکهای غول آسا می تواند وجود داشته باشد؟ این چگونه «امپریالیسمی» است، که هنوز مرحلۀ بورژوا-دمکراتیک را از سر نگذرانده، هنوز در چنبره ای از روابط فئودالی گیر کرده.” (گئورگی پلخانوف،۱۹۱۲)

سیاست ترور گروه های انقلابی نیهیلیست و آنارشیست، زمینه ساز شکل‎گیری سازمان پلیس مخفی مخوفی(Okhrana) در روسیه شد که روند تحولات سیاسی آینده روسیه را برای چندین دهه، حتی پس از سقوط حکومت تزار تحت تاثیر خود قرار داد. پس از ترور تزار الکساندر دوم، پلیس مخفی تزار به مدت ۱۳ سال هر نشانه ای از توطئه و اعتراض را با خشن ترین شکل ممکن سرکوب کرد. در این ایام اکثر سازمان های انقلابی در شرایطی شناسایی و نابود شدند که فقر و قحطی رو به گسترش بود و این سرکوب ها بر خشم طبقات روشنفکر می افزود. در سال ۱۸۸۷ برادر بزرگتر لنین، به جرم عضویت در یک سازمان مخفی بازداشت و پس از چند هفته اعدام شد. این اعدام تاثیر روحی عمیقی بر روی لنین جوان گذاشت و سرنوشت او را با دنیای سیاست و مبارزه انقلابی گره زد، لنین بعدها اعلام کرد: بعد از این اعدام قسم خوردم که تا پای جان برای سرنگونی این حکومت مستبد مبارزه کنم.

افزایش سرکوب ها باعث شد چهره های مطرح جنبش های سیاسی غیر مسلح نیز مجبور به ترک روسیه شوند. یکی از این چهره های سیاسی که به سرعت در اروپا شهرت یافت گئورگی پلخانوف (۱۸۵۷ـ۱۹۱۸) بود. پلخانوف در سال ۱۸۷۴ مبارزه خود را با یک سازمان پوپولیستی به نام زمین و آزادی آغاز کرد که اکثریت اعضای آن از سوسیالیست های اسلاوگرایی بودند که دست به بازاندیشی و اصلاح عقاید خود زده بودند.

این سازمان در دوره ای که انجمن های انقلابی، سیاست ترور و مبارزه مخفی را در دستور کار قرار داده بودند اقدام به سازمان دهی نخستین تظاهرات سیاسی علیه استبداد در روسیه نمود که در سال ۱۸۷۶ در مقابل کلیسای بزرگ سن پترزبورگ برگزار شد، تظاهراتی که برای نخستین بار کارگران در آن حضور پیدا کردند. پلخانوف جوان به سرعت به یکی از نظریه پردازان جنبش مردگرای روسیه تبدل شد که معتقد بودند راه گذار به سوسیالیسم از راه یک انقلاب دهقانی عبور می کند، انقلابی که کارگران هم می توانند به آن به پیوندند.

پلخانوف، در نهایت سال ۱۸۸۰ در پی افزایش سرکوب ها به اروپا مهاجرت کرد، آشنایی شخصی اش با فردیش انگلس و حضورش در جنبش های کارگری، تاثیری جدی بر او گذاشت و شروع به تجدید نظر در اندیشه های خود کرد. چنان جذب آثار مارکس شد که پس از چند سال به یکی از شارحان اصلی اندیشه های مارکس و انگلس تبدیل شد، دفاعیات او از مارکس در مقابل تجدیدنظرطلبان شهرت فراوانی برای او به همراه آورد.او پس از باکونین، دومین شخصیت روس بود که در بین انقلابیون اروپا به شهرت وسیعی دست یافت.

پلخانوف از سال ۱۸۸۲ شروع به ترجمه آثار مارکس و انگلس به زبان روسی کرد و مجموعه مقالاتی در مورد مارکسیسم منتشر کرد. پلخانوف اولین روسی بود که خود را مارکسیست خواند و آثارش به سرعت در روسیه فراگیر شد او معتقد بود انقلاب بدون داشتن یک نظریه انقلابی ممکن نیست وعلت شکست اکثر جنبش های انقلابی روسیه در این است که فاقد نظریه ای بودند که بتواند وضعیت جهان و روسیه را به درستی تبیین کند و نقشه راهی شود برای انقلابیون جوان.

کتاب ها و مقالات پلخانوف نسل جدید روشنفکران روس را تحت تاثیر اندیشه های مارکس قرار داد. در سال ۱۸۹۸ او به کمک یک جوان انقلابی ۲۸ ساله به نام ولادیمیر ایلیچ اولیانوف ملقب به لنین، حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه را بر مبنای آموزه های مارکس و انگلس بنا نهاد که، اولین حزب انقلابی مارکسیست روسیه بود. اما اختلاف او با لنین و انشقاق حزب در سال ۱۹۰۳ باعث شد که او در جبهه مخالفین لنین و بلشویک ها قرار بگیرد و طنز تاریخ اینگونه رقم بخورد که اولین مارکسیست و شارح اندیشه های مارکس در روسیه، مخالف سرسخت اولین انقلاب مارکسیستی شود. یک سال بعد از انقلاب اکتبر، پلخانوف در۶۱ سالگی در فنلاند از دنیا رفت و علی رغم مخالفتی که با لنین و بلشویک ها داشت به دلیل جایگاه والایش در بین انقلابیون مارکسیست همواره از او به احترام یاد می‎شود.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)