جمهوری اسلامی با ناکارآمدی اقتصادی و سیاسی، بحران مشروعیت و مقبولیت، تحریم، کسری شدید بودجه… مواجه است. با تمامی این احوال اما خامنه ای در آخرین سخنرانی خود گفته؛ ممکن است کسی از «بنده» خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، «باید» به پای صندوق رای بیاید! با توجه به سخن رهبر جمهوری اسلامی می شود نتیجه گرفت که دعوت از شرکت افراد در انتخابات برای حفظ منافع ملی و جغرافیا و ارض ایران نیست، بلکه او آشکارا گفته و می گوید که ثبات و ماندگاری حاکمیت برابر با ماندگاری ایران و حفظ منافع ملی ایران است. در صورتی که اگر به تجربه چهل ساله حکومت و زایش ابربحرانهای کنونی نگاهی بیاندازیم، پاسخ های بسیاری خواهیم یافت که نه تنها عدم مشارکت در انتخابات را موجه می سازد، که عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی را مشروعیت می دهد. هم اینک در جمهوری اسلامی سیاست داخلی بر مدار سرکوب مطالبات جنبش های اجتماعی، و در عرصه خارجی بر رفع تحریمهای مشخصا دولت امریکا که گلوی او را می فشارند، تعریف می شود. و در این میان هیچ راهکار دیگری برای حاکمیت وجود ندارد. 


اهمیت انتخابات برای جمهوری اسلامی در ایران را باید در چنین فضائی مورد توجه قرار داد. در این رابطه نهادهای قدرت نان به نرخ روز می خورند. با رد صلاحیت اصلاح طلبان و تاکید روحانی به رفراندوم یا همه پرسی برای مذاکره با امریکا یا نظارت استصوابی و… که چندین بار تاکنون مطرح شده، شرایط مناسبی فراهم می شود تا جنبش اجتماعی بار دیگر و با آغاز انتخابات اسفندماه، امکان دوباره ای برای ورود به میدان مبارزه بیابد و حاکمیت را گام دیگر به عقب پس زند. اگر همراستا با تسخیر خیابانها،  در بین نیروهای مستقر در نهادهای انتصابی و انتخابی درگیری شدت گیرد، امکان شکاف در بین نیروهای نظامی هم قطعی خواهد بود. یعنی آخرین سنگری که از وقوع جنبش ۹۶ تاکنون توانسته است تا تداوم جمهوری اسلامی را ممکن سازد. در این شرایط وحدت عمل در جامعه مدنی و نهادهای مستقل (صنفی، فرهنگی و سیاسی)، و حضور مبارزاتی می توانند بیشترین عامل شکاف در بالائی های قدرت، خصوصا در میان بازوی نظامی- امنیتی حاکمیت باشند. اما این مهم چگونه ممکن است؟ آیا عدم مشارکت مردم در انتخابات پیش روی مجلس در اسفندماه این شرایط را فراهم خواهد کرد؟ 

هم اینک نظرسنجی های متعددی در داخل و خارج از کشور برای ارزیابی ازمشارکت مردم ایران در «شرکت یا عدم شرکت در انتخابات» نشان از کاهش قابل توجه شرکت مردم در انتخابات دارد (اخبار رسمی شبکه خبر دو نظر سنجی برگزار کرد که در اولی ۱۴۰ هزار نفر شرکت کردند و بیش از ۸۳ درصد و در دومی ۲۰۰ هزار نفر شرکت کردند که بیش از ۷۰ درصد گفته اند که در انتخابات شرکت نمی کنند- کانال تلگرامی اصلاحات). ایندو نظر سنجی که از رسانه های حکومتی است نشان می دهد که بیش از ۷۵% مردم در انتخابات شرکت نخواهند کرد! با توجه به اینکه دومین نظرسنجی بعد از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی انجام شده و میزان همدلی مردم با حاکمیت و سران نظام را بدرستی مشخص می کند. در نظرسنجی ها و رسانه ها و فضای مجازی امکان سنجش مواضع موافقین یا مخالفین و میزان تعداد آن قابل تشخیص است. اما در جامعه ایران دسته سومی نیز وجود دارند که از وزن قابل توجه ای هم برخوردار است و در نظرسنجی ها کمتر مورد توجه قرار می گیرد.

هم اینک بخش قابل توجه ای از جامعه ایران اکثرا سرخورده و بی اعتماد هستند. آنان هم به حاکمیت و هم به نیروهای اجتماعی و مخالف بدبین هستند! علل متعددی عامل این بی اعتمادی است. با اینحال نتیجه آن، عدم حمایت این دسته افراد از موافقین یا مخالفین وضع موجود است. تجربه ثابت می کند که در شرایط مقتضی و البته بسته به میزان حمایت موافقین یا مخالفین از این طیف، آنان بر نتایج تحولات اجتماعی تاثیرگذار می باشند. و متاسفانه در بزنگاههای انتخابات، هسته سخت قدرت معمولا با پروپاگاندا بدنبال جذب آنان در مشارکت بوده که اکثرا موفق به جذب آنان و کسب رای ایشان بوده است. 

این دسته تا آخرین لحظه مقاومت می کنند تا نقشی بر تحولات جامعه ایفا نکنند، اما از آنجاکه تحت تاثیر و وابسته به وضع اجتماعی (طبقاتی، فرهنگی و سیاسی) هستند، و اعتمادی هم به چاره اندیشی و مشورت و اندیشیدن ندارند، در آخرین لحظات تحت تاثیر پروپاگاندا رسانه های رسمی، تصمیم به شرکت در انتخابات می گیرند. این دسته از مردم هم در میان طبقه مرفه و هم در میان طبقات متوسط و هم پائین جامعه بوضوح دیده می شوند. شاید تفاوت نگاه و دلایل آنان را بشود در سه گزاره خلاصه کرد: جهل- نفع- ترس

نیروهای اجتماعی نسبت به دسته سوم یعنی مردمی که رای خاکستری دارند و نقش مهمی می توانند بر توازن قوا بین جامعه و حاکمیت بازی کنند، کمتر شناخت دارد و راهکاری هم برای جذب آنان وجود ندارد. 

سوالات زیادی (نه از رهبر و نهادهای قدرت که) در اذهان مردم و تک تک افرادی که در طی این چهل سال به پای صندوق رای رفته اند، وجود دارد. سوالاتی که اگر مردم ایران کمی از شرایط دنیای امروز و مقایسه آن با فقدان کارآمدی در حکومت ایران مطلع باشند، پاسخهای آن را بدرستی دریافت خواهند کرد. اما در مورد آندسته از مردم که در تردید زندگی می کنند و رای و نظرشان در شرکت یا عدم مشارکت و در تثبیت و مشروعیت بخشی به حاکمیت می تواند تعیین کننده باشد، پرسشگری و پی گیری پاسخها محلی از اعراب ندارد! 

برای شکافتن چرائی ها لازم نیست تا انسانهای مردد و متزلزل در انتخاب هر گزینه ای (غیر از سه گزینه جهل- نفع- ترس)، به دیگران پاسخگو باشند. بهتر آن است که ابتدا آنان در خلوت و در تنهائی با خود و به خود پاسخ دهند. که براستی اگر سکوت آنان در مقابل وضع موجود موجه است و چنانچه از جهل مرکب، منافع طبقاتی- اجتماعی و یا با تغییر وضع امروز ایران، از بدتر شدن اوضاع واهمه و ترس ندارند، پس چه عامل یا عواملی آنان را بر تحمل وضع موجود ترغیب می کند؟ اگر ایندسته از مردم به پاسخ دیگری فرای آن گزاره ها رسیدند، حال به عرصه عمومی بروند و مخالفین خود را مخاطب قرار دهند و پاسخ خود را با آنان در میان بگذارند و از دلایل خود برای ماندن و حمایت از حاکمیت جمهوری اسلامی و یا در عبور از آن مطرح نمایند.  

در این رابطه تمرکز نیروهای اجتماعی بر فعال کردن گسل کنشگری این دسته از مردم در جامعه اهمیت زیادی دارد. زیرا در تحلیل نهائی اگر این نیروها مورد توجه قرار نگیرند، نقشی هم در روند جنبش مطالبه محوری و حتی گذارمحور نخواهند داشت. و در تجربه ثابت می شود که «کنش بی تفاوتی و تردید» آنان بنفع حاکمیت تمام خواهد شد. و شاید تا قبل از انتخابات اسفندماه، با راهکارهائی بشود تا حضور بخشی از آنان در عرصه میدانی و بنفع جنبش های اجتماعی تسحیل گردد. چنین باد  

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)