جمهوری اسلامی همه شانس ها و کارایی خود را از دست داده است به جز شانس ناکارایی اپوزیسیون را. در واقع بقای جمهوری اسلامی حداقل از دی ماه ١٣٩۶ تا کنون حاصل عدم وجود یک ائتلاف بین نیروهای اپوزیسیون است. نگارنده از ده سال پیش از زمانی که جنبش سبز آخرین نفس هایش را می‌کشید و پس از یک سال و نیم حیات سیاسی در داخل و خارج ایران این جنبش به کما رفت، به طور روزانه فراز و نشیب و نبض حیات جمهوری اسلامی را سنجیده‌ام. در اسفند ١٣٨٩ در حالی که موسوی و کروبی آخرین تقلای هایشان را برای حفظ نیرو در خیابان انجام می‌دادند و به مناسبت حمایت از بهار عربی فراخوان می‌دادند، در تلویزیون بی بی سی از ‘انتخابات مهم سال آینده’ گفته شد! درحالی که خود جمهوری اسلامی هم قید مشروعیت را زده بود و دوران عادی سازی عدم مشروعیت را آغاز کرده بودند، دو چهره مشهور تلویزیون بی بی سی فارسی در آخرین برنامه صفحه دوی سال ١٣٨٩ از اهمیت انتخابات مجلس گفتند که قرار بود در اسفند ١٣٩٠ برگزار شود! همان انتخابات کذایی که خاتمی با خجالت و بی سروصدا رفت در دماوند رای داد.
 
این دعوت به مشارکت در انتخابات، دقیقا اعلان مرگ جنبشی بود که تنها دو سال پیشتر، با اعتراض به انتخابات آغاز شده بود. رهبران معترضین در منزلشان بازداشت شدند و برخلاف ادعای هوادارانشان در ایران قیامت نشد! آنها قبلا در خیابانهای تهران شعار داده بودند که ‘موسوی دستگیر شود، ایران قیامت شود’. بخشی از آنها متاثر از ابر رسانه بی بی سی از انتخابات زمستان ١٣٩٠ با رژیم آشتی کردند. این مراسم آشتی کنان در خرداد ١٣٩٢ و با انتخاب حسن روحانی به اوج خود رسید و تا اردیبهشت ١٣٩۶ با اکراه ادامه یافت. اما از آبان ١٣٩۶ صدای ‘من پشیمانم’ شنیده شد و در دیماه همان سال مشروعیت جمهوری اسلامی دیگر برای همیشه دفن شد. نه جنبش سبز، نه اصلاح طلبها و نه تحول طلبها دیگر نمی‌توانند به داد جمهوری اسلامی برسند. اکنون مانده‌ است که خودش هم در کنار مشروعیتش دفن شود. روند نابودی جمهوری اسلامی از آن دیماه تا این بهمن (٢۵ ماه) از حرکت نایستاده اما ترمزهایش مرتبا در خارج از ایران زده می‌شود، در میان مدعیان سرنگونی جمهوری اسلامی، توسط همانهایی که تکلیفشان با سرنگونی جمهوری اسلامی روشن است اما ظاهرا تکلیفشان با سایر سرنگونی طلبان روشن نیست. آنها نه تنها از هنر ائتلاف و  همکاری و همگرایی بی بهره‌اند که دقیقا نقش جمهوری اسلامی را برای همدیگر ایفا می‌کنند. این تنها شانس جمهوری اسلامی است که بسیار هم روی آن حساب کرده و برایش سرمایه‌گذاری کرده است. حتی نمی‌شود تجسم کرد که مثلا در یک پارک در یک شهر اروپایی سه فرد برانداز که به ترتیب هوادار مجاهدین یا سلطنت طلب یا کمونیست هستند بتوانند بر روی یک نیمکت بنشینند و راجع به آب و هوا با هم گفتگو کنند! آنها تا به هم می‌رسند آن هدف اصلی و مشترک یعنی لزوم سرنگونی جمهوری اسلامی را فراموش می‌کنند. فراموش می‌کنند که میتوانند با حفظ اختلافها، حداقل بر سر سرنگونی جمهوری اسلامی باهم همکاری کنند. این تنها دلیل ماندن نعش متعفن جمهوری اسلامی بر روی خاک ایران است

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)