از منظر تحلیل جمعیتی، در حال حاضر کودکان یک سوم جمعیت ایران را تشکیل میدهند؛ یعنی کودکان ایرانی نزدیک به بیست و شش میلیون از جمعیت کل کشور را به خود اختصاص دادهاند. چنین عدد چشمگیری میانگین سنی جامعهی ایران را به ۲۷ سال رسانده تا ایران نیز در زمرهی کشورهای جوان جهان قرار بگیرد. دیگر کشورهای خاورمیانه نیز وضعیتی مشابه با ایران را تجربه میکنند. این کشورها بافت جمعیتی جوانی دارند و در مواردی، چون غزه و افغانستان، میانگین سنی آنها زیر هجده سال است که از این رو میتوان این سرزمینها را سرزمینهای کودکان نامید. با این حال، و با وجود آنکه، کودکان در بافت جمعیتی این کشورها از جمله گروههای اجتماعی هستند که دست بالا را دارند، ولی به علت شرایط عموماً بحرانی کشورهای منطقه، وضعیت کودکان چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
جدای از آنکه به طور کلی کودکان در یک دورهی سنی ویژه قرار دارند که به توجه همزمان بزرگسالان به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فردیشان نیازمند هستند، شرایط خاص تاریخی ایران نیز ضرورت توجه به وضعیت کودکان را بیش از پیش گوشزد میکند. قرار گرفتن ایران در منطقهای که یکی ازعمدهترین تهدیدهای آن رشد و تسلط بنیادگرایی مذهبی است، از جمله شرایط خاص تاریخی مد نظر به شمار میرود. همسایگی ایران با پاکستان، به عنوان کانون اصلی آموزش ایدئولوژیک و نظامی تروریستهای بنیادگرای منطقه، و همینطور افغانستان، به عنوان سرزمینی قربانی بیکفایتی و خشونت عریان تروریستها، تصویر مورد نظر را شفافتر میکند. اگرچه در ابتدای قرن بیست و یکم کلکسیون جنگهای افغانستان به بهانهی مبارزه با تروریسم کاملتر شد، ولی ستیزهجویان طالبان همچنان از نفوذ قابل ملاحظهای در این کشور برخوردارند و از جمله اقدامات منظم آنها قاچاق کودکان افغانستان به پاکستان است تا در مدارس دینی طالبان از آنها بمبهایی متحرک بسازند.
جهان بینی مبتنی بر جهاد بنیادگرایان حیات انسان را کلیتی یک پارچه به حساب میآورد که یا در جهاد است و یا در تدارک جهاد و از این رو تمایزی میان کودکی و بزرگسالی قائل نیستند؛ به همان اندازهای که تکلیف بزرگسالان جهاد در راه دین است، کودکان هم این وظیفه را به عهده دارند. به غیر از مثالی که در ارتباط با آموزش ایدئولوژیک و نظامی کودکان توسط طالبان ذکر شد، حماس و حزب الله لبنان هم از کودکان در درگیریهای مسلحانه و عملیاتهای تروریستی استفاده میکنند.
کودکان سوریه هم در جریان جنگ داخلی این کشور وضعیتی مشابه دارند. سال گذشته “بان کی مون” – دبیر کل سازمان ملل – به مناسبت روز جهانی مبارزه با استثمار کودکان، طی گزارشی اعلام کرد:” نیروهای دولت سوریه برای اولین بار در لیست ۵۲ کشور و گروههای مسلحی قرار گرفتهاند که کودکان را کشته، مورد تعرض جنسی قرار داده و یا از آنها در درگیریهای مسلحانه استفاده میکنند.” عملکرد نیروهای مخالف بشار اسد هم غیر از این نیست: آنها هم کودکان را به میدان جنگ میفرستند یا به اشکال مختلف مورد سوءاستفاده قرار میدهند. دقت در اقدامی که چندی پیش تندروان مذهبی تونس تحت عنوان “جهادالنکاح” تئوریزه کردند و زنان مطلقهی تونسی را دعوت به حضور در سوریه نمودند تا نیازهای جنسی جهادگرانی که بر ضد نیروهای دولتی میجنگند را برطرف نمایند، تا حدودی بخشهای پنهان روابط گروههای مخالف بشر اسد را روشن میکند. از آنجایی که بر طبق قوانین فقهیِ اسلام دختران از سن نه سالگی بالغ شده، و در کنار آمادگی برای به جا آوردن فرایض دینی، برای ازدواج هم آمادگی خواهند داشت، باید این سؤال معنادار را در افکار عمومی مطرح کرد که چند درصد از زنان مطلقهی تونسی، که به حضور در سوریه دعوت شدهاند، همچنان در سن کودکی به سر میبرند؟
بنیاد گرایی شیعی در ایران، طی سی و چهار سال، به تناسب از کودکان در جهت تثبیت ایدئولوژی خود سود برده است. جذب کودکان در نهادهای نظامی و شبه نظامی، مثل سپاه و بسیج، چه به منظور حضور در جبهههای جنگ در دوران جنگ هشت سالهی با عراق و چه بعد از آن و برای سرکوب مخالفان داخلی، از آشکارترین وجوه اقدامات دستگاه سیاسی ایران در این زمینه به شمار میرود. در سطحی دیگر میتوان تدریس آموزش دفاعی در مدارس کشور را نیز بهانهای برای آموزش راه و رسم جهاد فی سبیل الله به کودکان دانست.
با وجود اینها باید موضوع را از زاویهای دیگر نیز دید؛ نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی مهمترین پارامتر در ایجاد زمینههای مناسب برای پیوستن کودکان به نیروهای بنیادگرای منطقه است. نابرابری اقتصادی لاجرم به نابرابریهای دیگری ختم میشود: کودکان فقیر همزمان از حق تحصیل و آموزش نیز محروم هستند؛ هر کودک آموزش ندیدهی فقیری در واقع بمبی ساعتی به حساب میآید که با احتساب هیجانات دوران بلوغ و نوجوانی، میتواند از بهترین و وفادارترین نیروهای بنیادگرایان تروریست باشد. منابع خبری لبنان اخیراً گزارش دادهاند که نیروهای وفادار به «شیخ احمد الاسیر» – شیخ سلفی جنوب لبنان – جمعیتی نزدیک به دوهزار نفر را برای جهاد با نیروهای دولتی سوریه آموزش دادهاند که میانگین سنی این جمعیت شانزده سال است. اگر زمانی امکان بررسیهای دقیقی در پایگاه طبقاتی جهادگران شیخ سلفی به وجود بیاید مشخص خواهد شد که، به احتمال زیاد، اکثریت قاطع این نوجوانان با محرومیتهای جدی اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکردهاند.
کودکان ایران، فقر و نابرابری
با نگاهی هرچند گذرا میتوان وضعیت حقوق کودکان در ایران را مجموعهای از نقض گستردهی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فردی آنها توصیف کرد. سیاستهای تشویق زاد و ولد در سالهای جنگ میان ایران و عراق جمعیت کودکان ایران را با رشد چشمگیری همراه ساخت. از آنجا که پایگاه اجتماعی دستگاه سیاسی ایران را از همان ابتدا روستاییان و بخشهای وسیعی از حاشیه نشینان شهرها تشکیل میداد، عمدهترین گروههای هدف برنامههای تشویق زاد و ولد سالهای جنگ نیز روستاییان و حاشیه نشینان بودند. با تغییر مسیر ناگهانی سیاستهای اقتصادی حکومت ایران بعد از جنگ و اجرای برنامههایی دست راستی چون خصوصی سازیهای گسترده، و به تبع آن کمرنگ شدن حمایتهای دولتی، فشاری مضاعف بر روستاییان، حاشیه نشینها و طبقات محروم شهری وارد آمد. خانوادههای این گروهها و طبقات اجتماعی که در دوران جنگ، به واسطهی تشویق زاد و ولد از سوی حکومت، پر جمعیتتر شده بودند حال که هم حمایتهای دولتی را یک به یک از دست میدادند و هم با تورم افسارگسیختهای رو به رو بودند، مجبور شدند تا کودکانشان را به میدان فعالیتهای اقتصادی بفرستند. در واقع مجموع سیاستهای دولت سازندگی بر نابرابریهای اقتصادی دامن زد و بخشهای گستردهای از کودکان طبقات محروم از حق آموزش، بهداشت و سلامت محروم شدند و به ناحق به کار کردن پرداختند.
دولت اصلاحات هرچند شعار توسعهی سیاسی را انتخاب کرده بود اما بیتوجه به این حقیقت که توسعهی سیاسی جامعه بدون گسترش عدالت اجتماعی امکان پذیر نیست، همان سیاستهای اقتصادی دولت سازندگی را دنبال کرد. عمق و گسترش بحرانهای اجتماعی در دههی هشتاد را باید نتیجهی مستقیم فقر و نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی دانست. طبق سر شماری سال ۱۳۸۵ ایران سه و نیم میلیون کودک محروم از تحصیل داشت. به طور قطع این سه و نیم میلیون کودک به علت سوء مدیریتهای سال ۸۴ به بعد از تحصیل محروم نشده بودند، بلکه صورت مسئله رنگ و بویی تاریخیتر داشت. از سوی دیگر محرومیت از تحصیل، که مستقیماً در نابرابریهای اقتصادی ریشه دارد، خود زمینهساز درگیری کودکان با دیگر آسیبهای اجتماعی را فراهم میآورد.
دولت “مهر ورزی و عدالت” بر خلاف وعدههایی که میداد و همچنان هم میدهد، نه تنها به نابرابریهای موجود توجهی نشان نداد، بلکه در تشدید نابرابریها از دولتهای قبلی هم پیشی گرفت. طبق آخرین گزارشهای منتشر شده از مجموع ازدواجهای ثبت شده در حد فاصل سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ ، دویست و یک هزار و دویست ازدواج مربوط به کودکان زیر پانزده سال بوده است. همچنین چهار هزار از طلاقهای ثبت شده در همین بازهی زمانی به دختران زیر ۱۴ سال تعلق دارد. فعالین حقوق کودک بر این باورند که یکی از اصلیترین عوامل ازدواج و طلاق کودکان در فقر و بیسوادی ریشه دارد. “شکوفان” دختری روستایی که در یازده سالگی ازدواج کرده و یک سال و نیم از طلاقش میگذرد به خبرنگار رادیو زمانه میگوید:” پدرم و عمویم اختلاف داشتند. پدرم باید پول زیادی بابت قرض به عمویم میداد، اما نداشت. من را جای قرضشان دادند به پسرعمویم.”
تحریمها پارامتری مهم در تشدید نابرابری
حال، در سالهای ابتدایی دههی نود، شاید بتوان مهمترین پارامتر تأثیرگذار بر وضعیت کودکان در ایران را، تحریمهای اقتصادی به شمار آورد؛ از یک سو غرب بیتوجه به تأثیرهای وحشت آور تحریمهای اقتصادی بر مردم ایران و از سویی دیگر دستگاه سیاسی حاکم با سیاستهای استقبالی از تحریمها وضعیت دشوار کودکان ایران را دشوارتر نمودهاند. در واقع – همان طور که به صورت اجمالی اشاره شد – تا پیش از تحریمها اصلیترین قربانیان نابرابریهای اقتصادی در ایران روستاییان، حاشیه نشینان و طبقات محروم شهری بودند، اما با هر چه نمایانتر شدن تأثیرات سوء تحریمهای اقتصادی در جامعهی ایران و فقیرتر شدن طبقهی متوسط، شرایط مساعدی برای درگیر شدن کودکان این طبقه با آسیبهای اجتماعی به وجود میآید.
طبقات متوسط ایران تا پیش از این به علت برخورداری از ثبات اقتصادی، توان نسبی کنترل فرزندان خود و پذیرش مسئولیت تربیت آنها را مستقل از فرهنگ رسمی داشتند. از همین رو کودکان این طبقه در فاصلهای نسبتاً امن با آسیبهای اجتماعی قرار میگرفتند و در صورت درگیر شدن با این آسیبها نیز خانوادههایشان از آنها پشتیبانی میکردند. در شرایط فعلی باید با صراحت بر این مهم پافشاری کرد که تداوم وضعیت قبلی برای طبقات متوسط اگر نه غیر ممکن اما بسیار دشوار به نظر میرسد؛ هرچه کودکانهتر شدن سن آسیبهای اجتماعی نیز این نکته را تأیید میکند. در حال حاضر سن اعتیاد به سیزده سالگی و فحشا به چهارده سالگی کاهش یافته و معنای مستتر در این واقعیت اجتماعی چیزی جز افزوده شدن کودکان طبقات متوسط به جمع کودکان درگیر با آسیبهای اجتماعی نیست. در اینجا شایان ذکر است که دختران یا پسران زیر هجده سال طبقات متوسط لزوماً به علت نیازهای اولیهی زندگی – مثل مسکن و خوراک – به فحشا گرایش پیدا نمیکنند، بلکه احساس فقر و نابرابری آنها را در این مسیر قرار میدهد.
زمانی که دستگاه سیاسی ایران از دور زدن تحریمها حرف میزند، همزمان از فربهتر شدن و تقویت موقعیت لایههایی از جامعه صحبت میکند که میتوان نام واسطهها و دلالان را بر آنها گذاشت. گروه اخیر که در واقع طبقهی جدیدی را نیز تشکیل دادهاند، سبک زندگی کاملاً متفاوتی با اکثریت بخشهای جامعه دارند. وارد کردن اتوموبیل پورشهی چند میلیاردی و جولان دادن در خیابانهای پایتخت، تنها بخش کوچکی از سبک زندگی این طبقهی تازه به دوران رسیده و مصرف کننده را آشکار میسازد. در چنین شرایطی بخشهایی از نوجوانان، اگرچه خورد و خوراک و پوشاکشان تأمین باشد، در مقابل بریز و بپاش آقازادههای دلالان احساس فقر میکنند. نقطهی آغاز گرایش این نوجوانان به فحشا همینجاست. دختران یا پسران نوجوانی که بدون هیچ آموزش و پشتوانهای در انبوه برنامههای سرگرم کنندهی رسانهها غرق شدهاند و سبک زندگی خوانندهها و هنرپیشههای سرشناس را به عنوان سبک زندگی معیار میپذیرند، به راحتی برای به دست آوردن یک کالای جدید مصرفی – مثل کفش و لباس مارک دار، آی پد و … – یا حتی شراکت موقت در سبک زندگی طبقات دارا، به تن فروشی قانع میشوند.
مخلص کلام آنکه ضرورت مطالعهی جامعهی ایران، و در مقیاسی وسیعتر منطقهی خاورمیانه، از دریچهی وضعیت کودکان نه تنها یکی از ضرورتهای حقوق بشر محسوب میشود، بلکه توانایی نقد وضعیت موجود را داراست؛ نقدی بنیادی که از یک سو بر ضد بنیادگرایان، تروریستها و دستگاههای سیاسی مرتجع منطقه و ایدههای آنها مقاومت میکند و از جانب دیگر به منظور برون رفت از چنین وضعیتی سویههای منفی اقدامات غرب را- مثل اعمال تحریمها، جنگ و دستورالعملهایی اقتصادی که نابرابریها را تولید و بازتولید میکنند – نمیپذیرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.