اینکه عالی ترین مقام یک کشور، مسئولیت اقداماتی را که در مجموعه تحت مدیریتش اعمال میشود را بپذیرد و خود را در قبال نتایج سیاستها (چه مطلوب و چه نامطلوب) پاسخگو بداند البته رویهای پذیرفته شده در نظامات سیاسی دنیا است. اما آیا چنین انتظاری در مورد کشور خاص ایران هم موجه است؟
پاسخ به این پرسش البته در گرو درک درست ماهیت ساخت قدرت و نوع حکمرانی در ایران است. رهبری نظام جمهوری اسلامی در ضمن “رهبر انقلاب” نیز هست و به این ترتیب از دو سو با توده مردم پیوند برقرار میکند: از وجه اسلامی و دینی بودن انقلاب که مستقیما با اعتقادات توده مردم در ارتباط قرار میگیرد و به این ترتیب رهبری انقلاب، عملا رهبری بخش دینی (حداقل بخش سیاسی این دین) نیز محسوب میشود. سویه دوم مستقیما با وجه “مردمی” بودن انقلاب مرتبط است که رهبر انقلاب رهبر تودههای مستضعف نیز محسوب میشود. به این ترتیب با یک وضعیت خاص و غیرنرمال (و البته نه استثنایی) در ساخت قدرت در ایران مواجه هستیم. عالیترین مقام سیاسی در ایران، همزمان رهبر دینی و همچنین رهبر مردمی نیز هست.
در نتیجه، در ماجراهایی مانند سقوط هواپیمای خط هوایی اکراین، رهبری نه تنها خود را پاسخگو به مردم نمیبیند، بلکه در قامت نماینده و رهبر مردم، مدعی طلب عذرخواهی از مسئولین اجرایی از خودش میشود و انتظار دارد تا پیامهای تسلیت مسئولین خطاب به ایشان منتشر شود. در اندک مواردی هم که سیاستهای دستگاههای تصمیمگیری مطلوب باشد، او در قامت رهبر نظام سیاسی، طالب شکرگذاری مردم و مسئولین از خودش میشود.
اما کارکرد چنین وضعیت غیرنرمالی برای بقای نظام سیاسی چیست؟ در نوشتهای که اندکی قبل از خرداد ۷۶ نوشته بودم به تفصیل راجع به این مسئله بحث کردم. به طور خلاصه میتوان گفت از آنجا که ساخت قدرت در تاریخ طولانی ایران، ساختی در عرض و مقابل طبقات اجتماعی بوده است، شورشهای احتمالی به سرعت گسترش مییافتند و خود را به شکل شورش همگانی علیه نظم سیاسی نشان میدادند. در وضعیتی که بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایجاد شد، آن وضعیت تاریخی دچار تغییر بنیادین شد و اکنون با ابتکار ایجاد نهادی به عنوان مقام رهبری (که همزمان عالیترین مقام سیاسی و رهبری دینی و همچنین رهبری مردمی را در اختیار داشت) نظام و قدرت سیاسی با تودههای مردم در ارتباط قرار گرفت. اگرچه وضعیت جدید توانست مشکل تاریخی نظامهای سیاسی در ایران را حل کند (دولت به مثابه نهادی در برابر جامعه) اما روشن است که خود، تعارضهای بنیادینی را ایجاد کرده است (برای بحث در این مورد به مقاله اشاره شده در بالا رجوع کنید) اکنون آنچه در خیابانهای تهران و شیراز و اصفهان و رشت و شهرهای دیگر شاهد هستیم، از وقوع یک گسل غیرقابل ترمیم بین مردم و کلیت نظام سیاسی حکایت میکند. رهبری نظام هم تاکنون در آن طرف این گسل، یعنی کلیت نظام سیاسی ایستاده است. اگر به هر طریقی این گسل ترمیم نشود، پلاریزاسبون ایجاد شده باعث ترمیم گسلهای ملت-ملت میشود و همزمان گسل دولت-دولت را تقویت میکند. نتیجه روشن این روند در صورت ادامه، اشکالی از خشونت در شکل کودتا و یا غیر آن خواهد بود. بحث در این باره را که کودتای احتمالی در ایران ضرورتا چه اشکالی را میتواند به خود بگیرد را به آینده موکول میکنم.
چرا عذرخواهی نمیکند؟
یکشنبه, 22ام دی, 1398
اضافه شده توسط گیلانی نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.