مرگ قاسم سلیمانی و همراهانش در مسیر فرودگاه بغداد زلزلهای بود که پسلرزههایش تا هفتهها و ماهها همچنان ادامه خواهد داشت. تبعات این اتفاق نه فقط در رسانهها، که در زندگی واقعی بخش زیادی از جمعیت خاورمیانه موثر خواهد بود. پیامدهایی که بهطور خاص اعتراضهای مردمی در عراق، ایران و لبنان را هدف میگیرد و از این لحاظ، در میان بخش قابل توجهی از موافقان و مخالفان حکومت ایران بحث هزینهها و فایدههای این مرگ را باز میکند. آیا مرگ قاسم سلیمانی به اندازه زنده بودنش برای حکومت ایران دستآوردهایی دارد؟
من قاسم سلیمانی هستم
صبح جمعه یک درون مدل (RQ-9) خودروی حامل قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را به همراه ماشین دیگر فرماندهان نیروهای سپاه و شبههنظامیان حشدالشعبی را هدف قرار داد. قاسم سلیمانی، چهرهای که بهطور خاص در سالهای اخیر نماد بازوی متحرک جمهوری اسلامی در منطقه بوده است.
مرگ قاسم سلیمانی بیش از هرچیز مرگ حسن شاطر را به یاد میآورد؛ فرماندهای که زمانی همچون سلیمانی عامل مهمی در مسیر سیاستهای تهاجمی جمهوری اسلامی در منطقه تلقی میشد. شاطر در سال ۲۰۱۳ در حالی که به همراه نیروهایش به یاری بشار اسد -که از سوی مخالفانش محاصره شد بود- میرفت، در جاده بیروت و دمشق مورد هدف قرار گرفت. سلیمانی و شاطر هر دو از فرماندههان ارشد سپاه پاسداران بودند و از همرزمان قدیمی در جنگ ایران و عراق.
پس از مرگ شاطر، سلیمانی که به واسطه تجربهاش در افغانستان و عراق از سوی رهبر جمهوری اسلامی بارها مورد تحسین قرار گرفته بود، در اوج جنگهای داخلی سوریه و فشار مخالفان دولت سوریه، دوشادوش بشار اسد حرکت کرد و بزرگتر از پیش شد. به گفته دکستر فلینز از نویسندگان نیویورک تایمز، و نویسنده مقاله «فرمانده در سایه»، جان مگوایر یکی از افسران پیشین سازمان سیا در اوج تنشهای اسد و مخالفانش به او میگوید: «سلیمانی امروز بهتنهایی قدرتمندترین مامور مخفی در خاورمیانه است و با اینحال کسی چیزی از او نشنیده است».
اما بهطور خاص با ظهور داعش، و قدرت گرفتن کردهایی که در شرق سوریه با شبیهنظامیان داعشی میجنگیدند، روابط قدرت در منطقه پیچیدهتر از پیش شد و قاسم سلیمانی با حضور مستمر در متن این کشمکش توانست به سرعت به یکی از اثرگذارترین قدرتهای منطقه تبدیل شود. جنگ بازپسگیری مناطق تحت تصرف داعش شدت گرفت. کردهای سوریه تحت حمایت آمریکا و متحدانش از یکسو، و از سوی دیگر دولت مرکزی سوریه که توسط ایران و روسیه پشتیبانی میشد در نهایت داعش را وادار به عقبنشینی کردند و قاسم سلیمانی که از آن زنده بیرون آمده بود در رسانههای داخلی به عنوان تنها وزنه مهم بازوی متحرک سپاه پاسداران در منطقه معرفی میشد. پس از شاطر، سلیمانی نماینده اصلی جمهوری اسلامی در خصوص حفظ دولت اسد بود. در راستای این هدف شبکه قدرت گستردهای در عراق، لبنان و سوریه توسط او و نیروهایش شکل گرفت. شبکهی قدرتی که قرار بود برای چالش کشیدن نفوذ آمریکا در منطقه به کار بیاید. به روایت فلینز وقتی دیوید پتریوس یکی از ژنرالهای بلندپایه آمریکایی در فرودگاه بغداد از هواپیما پیاده شد، جلال طالبانی رئیس جمهور عراق که به استقبالش رفته بود گوشی تلفن را به دستش داد که پیامی با این مضمون به چشم میخورد: «ژنرال پتریوس عزیز، باید بدانید که من قاسم سلیمانی عامل اصلی سیاستهای ایران در ارتباط با عراق، لبنان، غزه و افغانستان هستم و در واقع سفیر ایران در بغداد، از نیروهای قدس سپاه پاسداران است».
قهرمان همیشه سکوت میکند
مدل شخصیتی سلیمانی قهرمانهای ساکت فیلمهای جان فورد را به یاد میآورد؛ آرام و گوشهنشین است، در مراسمها کمتر توی چشم است و بهجای بلوف عمل میکند. سادهزیست و افتاده است. در وصیتنامهاش که بخشی از آن پس از مرگش منتشر شده، خودش را تنها یک سرباز مینامد و همسرش را از اضافه کردن القاب دنبالهدار بر روی سنگ قبرش برحذر میدارد. در امتداد همین مسیر در بازه زمانی نبرد با داعش، افسانههایی در مورد قاسم سلیمانی بر سرزبانها میافتد؛ داستانهایی که حتی فرماندهان و مقامات امریکایی در زمان بازگو کردن آن ابایی از تمجید و تحسین او ندارند. روایتها میگویند یکجا بند نمیشود و مثل شبحی در منطقه تردد میکند. فرماندهان کشورهای خاورمیانه با تحسین از او یاد میکنند و نامش بهطور مکرر در کلام سیاستمداران غربیای که به منطقه توجه دارند، شنیده میشود.
در زمانی که آشفتگی سوریه میرفت اسد را سرنگون کند و ایران به واسطه تحریمهای هستهای و موشکی در شرایط سخت اقتصادی قرار داشت، هیچ ابایی از تلاشهای آشکار و پنهان برای حمایت دولت مرکزی سوریه از سوی فرماندهان سپاه و حامیان حکومت ایران احساس نمیشد. حفظ اسد در آن سالها از اصلیترین سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی به حساب میآمد و دفاع از آن به سادگی بر زبان سیاستمداران جاری میشد. در سوی دیگر حضور داعش در بخشی از عراق و سوریه دستاویز مناسبی برای حضور فعالانه نیروهای سپاه پاسداران در منطقه را فراهم میکرد. زمانی که گفتمان مقاومت پاسخگوی قانع کردنِ بخشهایی از جامعه نبود، دفاع از تمامیت ارضی با ایدهی جنگ در منطقه خطر را از ایران دور میکند تا حد زیادی راهگشا بود. سلیمانی به راحتی در سه کشور تردد میکرد و تصاویری از حضور او در میان نیروهای امنیتی نزدیک به ایران در عراق، سوریه و لبنان منتشر میشد. پس از رفع شدن خطر داعش، ایران همچنان در عراق حضور دارد و تا همین اواخر نماینده اصلی آن همچنان قاسم سلیمانی معرفی میشد.
چهره کاریزماتیک زبان به سخن میگشاید
اما تصویرِ سلیمانی در افکار عمومی بینقص نماند. خصوصاَ زمانی که زبان به صحبت باز کرد، و کمکم از قهرمان کمحرف فیلمهای وسترن به سخنور ساده و معمولی بدل شد که با هیچکدام از افسانههایی که تا آن زمان نقل میشد شباهتی نداشت. داستانهایی که او را فرد جدی و خونسردی معرفی میکردند که با زبان کنایهای مخالفان قدرتمندش را دست میاندازد. دکستر فلینز در مقالهاش روایت میکند که «در تابستان ۲۰۰۶، در طول جنگ سیوچهار روزه میان اسرائیل و حزبالله لبنان، خشونتها در بغداد کاهش پیدا کرد. یکی از سیاستمداران عراقی به من گفت که وقتی درگیری تمام شد، سلیمانی گویا پیامی برای فرماندهی آمریکایی میفرستد که در آن آمده بوده: «امیدوارم از صلح و آرامشی که در بغداد حاکم بود لذت برده باشید، سرم در بیروت شلوغ بود!»
اما زبان سلیمانی در سخنرانیهایش شباهتی به زبان کنایهدار این داستانها نداشت. اما این مسئله نمیتوانست تاثیری بر سیمای بزرگ شده او در میان طرفدارانش به وجود بیاورد. ضربه مهلک زمانی بود که پچپچههایی از سوی نزدیکان محمود احمدینژاد مبنی بر اهدای بیحساب و کتاب میلیونها دلار ارز از سوی او به بقایی صورت گرفته بود. بقایی در خصوص ناپدید شدن مقدار زیادی ارز محاکمه شد. خودش در زمان دادگاه با تایید ضمنی این روایت ادعا کرد: به فرض محال «درستی این اتهام، بنده مقصرم یا آقای سردار قاسم سلیمانی؟» قاسم سلیمانی در این خصوص سکوت کرد و هیچ فرد دیگری پاسخ قانعکنندهای نداد.
رویداد تکاندهنده
با همه اینها یاد کردن از قاسم سلیمانی به عنوان دومین فرد نیرومند جمهوری اسلامی روایت چندان اغراقآمیزی به نظر نمیرسد. قاسم سلیمانی نه فقط نزد بدنهی جمهوری اسلامی، که در بین خیل عظیمی از جامعه ایران چهرهای شناخته شده و تا حد زیادی محبوب تلقی میشد. تا جایی که چهرههایی چون محمود دولتآبادی و پرویز پرستویی و بسیاری دیگر بهطور مکرر دهان به تمجید از او میگشودند. سلیمانی به مرور به نمادی از امنیت و حفظ تمامیت ارضی بدل شد. این امر نتیجه هدفگزاری سیاستهایی بود که قاسم سلیمانی را به یکی از موفقیتآمیزترین پروژههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی بدل کرد؛ جایی که چپ و راست، متوسط و قوی و ضعیف بهم پیوند میخوردند.
ادبیات «ترس از سوریه شدن ایران» و پیوندش با اقتدار شخصی چون قاسم سلیمانی به سادگی فرو ریختنی نبود و از همین رو بسیاری از چهرههای مخالف حکومت ایران ترجیح میدادند ریسک مقابله با او رو به جان نخرند. از همین رو خبر کشته شدنش در صبح جمعه نه فقط در رسانههای رسمی که نزد افکار عمومی نیز زلزلهای به پا کرد و شکل مواجه و اتخاذ موضع در برابر این اتفاق به اصلیترین مناقشه در نزد مخالفان حکومت ایران بدل شد.
یک معنی این اتفاق فرو ریختن بخش قابل توجهی از اقتدار امنیتی-اطلاعاتی ایران، و از سوی دیگر برای برخی از منتقدین و چهرههای ناسازگار با سیاستهای جمهوری اسلامی نگرانی از خطر جنگ احتمالی بود. گمانهزنیها در رسانهها و شبکههای اجتماعی در این روزها این سوال را پررنگ میکند که سود و زیان این مرگ قاسم سلیمانی برای موافقان و مخالفان حکومت ایران چیست؟ مخالفان سلیمانی را به عنوان یکی از عوامل اصلی سیاستهای سرکوبگرانه حکومت ایران در داخل و منطقه معرفی میکردند. خصوصا پس از اعتراضهای گستردهای که در اواخر سال ۲۰۱۹ به ترتیب در عراق، لبنان و ایران شکل گرفت.
اعتراضهای مردمی در منطقه
اعتراضها در عراق اواخر سال ۲۰۱۹ آغاز شد. در روزهای ابتدایی اکتبر، اولین موج اعتراضها با حرکت جمعیت وسیعی از میدان تحریر شهر بغداد به سوی پلی که به منطقهی تحت حفاظت نیروهای امنیتی به نام «سبز» شناخته میشود آغاز شد و خیلی زود به حومهها و حاشیههای پایتخت و مناطق جنوبی عراق سرایت کرد. حتی وعدههای عبدالمهدی در خصوص اصلاح برخی از سیاستهای دولت مانع ادامه اعتراضها نشد. پس از آن، با تحریک پارلمان توسط آیت الله سیستانی برای عدم حمایت از دولت، نخستوزیر استعفا داد. اما نه این اقدام، و نه برخورد خشونتبار نیروهای امنیتی که به باور بسیاری تحت حمایت و هدایت ایران بودند، باعث کاهش خشم مردم معترض نشد. شعارها و نشانهها بهطور کلی گویای این بود که بخش عمدهای عصبانیت جمعیتها به سوی حکومت ایران و حضور موثر آن در صحنه سیاسی عراق است. در همین راستا در کمتر از دو ماه، کنسولگری ایران در نجف سه بار مورد حمله تجمعکنندگان قرار گرفت.
در اوج تجمعهای مردمی و برخورد سفت و سخت نیروهای امنیتی، روزنامه هاآراتض چاپ اسرائیل گزارش از سفر سلیمانی به عراق خبر میدهد. به نقل از این گزارش او در دیداری با مقامات امنیتی میگوید: «ما در ایران میدانیم چگونه با اعتراضها رو به رو شویم».
در اواخر ماه اکتبر آشکار است که مقامات امنیتی در ایران از رویدادهای عراق راضی نیستند. از سوی دیگر در میانههای اکتبر، اعتراضهای مردمی در لبنان به قانون مالیاتی جدید خبر از وقوع اتفاقهای تازهای در منطقه میداد که مستقیم و غیر مستقیم حضور مداخلهگرانه حکومت ایران در منطقه را به چالش میکشیدند. هرچند که اعتراضها در لبنان به وسعت عراق نبود، با اینحال مقامات ایران به هر دو به عنوان «توطئههای دشمنان» مینگریستند.
کمی بعد، در ماه نوامبر، رجبطبیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در خلال اعلام نارضایتیاش از واکنش نه چندان مطبوع مقامات ایرانی به ورود نیروهای نظامی ترکیه به مناطق کردنشین سوریه، بهطور آشکار از احتمال اینکه «اعتراضات عراق به ایران گسترش پیدا کند» سخن گفت. سخنی که به هر دلیلی که گفته شد، چندی بعد به واقعیت بدل شد.
در آخرین روزهای آبان ماه دولت ایران در اقدامی غافلگیرکننده قیمت بنزین را ۳۰۰ درصد افزایش داد. اقدامی که منجر به یکی از فراگیرترین اعتراضهای چهار دهه اخیر علیه حکومت ایران شد. شدت سرکوب معترضین حتی از عراق هم فراتر رفت. سازمان عفو بینالملل در آخرین برآورد خود کشته شدن بیش از ۳۰۴ نفر از معترضین را خبر میدهد و خبرگزاری رویترز تعداد کشتهشدهها را ۱۵۰۰ نفر میداند. مقامات ایرانی تنها به انکار این گمانهزنیها بسنده کردند و از اعلام دقیق تعداد کشتهشدهها طفره میروند. به هر روی تصاویر و روایت شاهدان عینی بهطور روشن از خشونت شدید نیروهای امنیتی بر علیه معترضان پرده میگوید.
گسترده شدن اعتراضها در ایران، عراق و لبنان، هرچند به بهانههای مختلف، نزد کارشناسان دارای وجوه اشتراکی بسیاری بود؛ سیاستهای تهاجمی ایران یکی از مهمترین حلقههای متصلکننده جمعیتها بوده است. سیاستهایی که در سختترین شرایط اقتصادی تغییر نمیکند و نمود آن در شعارها و گفتههای جمعیتهای معترض به خوبی دیده میشود.
سرکوب معترضین در ماههای آخر سال ۲۰۱۹ فشار کمسابقهای را از به روی جمهوری اسلامی به وجود آورد. فشاری که به طور مشخص در روزهای اخیر جای خود را به زلزله ناشی از کشته شدن قاسم سلیمانی داده است. به نظر میرسد مرگ قاسم سلیمانی توانسته است حداقل در کوتاه مدت از تبعات و هزینههای سرکوب اعتراضهای منطقه، چه در داخل و چه در خارج از مرزهای ایران کم کند.
هزینهها و فایدههای یک مرگ
صبح شنبه، شهرهای ایران با تصاویر قاسم سلیمانی جلد شدند. رسانههای چاپی، رسانههای آنلاین به طور کامل در خدمت پوشش تصاویر و گفتههایی در ستایش قاسم سلیمانی بودند. صدا و سیمای ایران در کنار پوششهای اختصاصی، گزارشهای پیدرپیای در خصوص واکنشهای خودجوش مردمی و خصوصا سلبریتیهای ورزشی و هنری منتشر میکند. واکنشهایی که طیف وسیعی از سلبریتیهای ورزشی و هنری را شامل میشود به طوری که به ندرت میشد چهرهای یا رسانهای را یافت که در برابر واکنشی در برابر کشته شدن قاسم سلیمانی نداده باشد.
هرچند در شبکههای اجتماعی بهطور خاص در توئیتر، جدلهایی له یا علیه سوگواری برای این مرگ درگرفت، با اینحال مرگ قاسم سلیمانی در رسانههای رسمی نه شکافی در گروههای اجتماعی، که به مفری برای تلاش نیروهای حامی جمهوری اسلامی برای بسیج مردمی حول منافع ملی بدل شد. قاسم سلیمانی که تا پیش از این اسطوره استحکام و نمادی از قدرت بود، به یکباره چهره مظلومیت و فداکاری در راستای حفظ منافع ملی تبدیل گشت. مظلومیتی که با ارجاع به اسطورهها و تاریخ پیشیناش، همیشه روی دیگر سکه اقتدار بوده است. به عبارت دیگر یکی از القاب مورد علاقه قاسم سلیمانی که اولینبار از سوی علی خامنهای به کار رفت، «شهید زنده»، حالا محقق شده است و چهره کاریزماتیک صدمهناپذیر به سرعت به چهره مظلوم و صدمهدیده تبدیل میشود.
شکی نیست که شوک مرگ بازوی متحرک جمهوری اسلامی صدمه قابل توجهی به سیاستهای تهاجمی و فعالانه جمهوری اسلامی در منطقه زده است. شخصی که حضورش به معنی پیوند شبکه قدرت مستحکمی در عراق، لبنان و سوریه بود. از سوی دیگر این ضربه به معنای فرو ریختن بخشی از اقتدار و تسلط اطلاعاتی مورد ادعای جمهوری اسلامی نیز هست. اما شاید برای بسیاری مهمترین هزینه متصور برای حکومت ایران آزمون سخت «چگونه واکنش نشان دادن» به این مرگ باشد. آزمونی که تمامی گزینههایش هزینهبر است. چنانچه انتقام سخت محقق شود، بدون شک پاسخ تندی خواهد گرفت؛ پدر مقتدر و صدمهناپذیر در مقابل فرزندانش سیلی سخت خورده است و ناچار است برای حفظ اقتدارش آن را پاسخ دهد. اما چگونه؟
و خونبهای مرگ قاسم سلیمانی
با توجه به همه هزینهها آیا میتوان مرگ «شهید زنده» را منفعتی نامنتظره برای حکومت ایران خواند؟
پارلمان عراق در روز یکشنبه به خروج نیروهای خارجی از عراق رای داد. اتفاقی که خوشبینترین مقامات جمهوری اسلامی بدست آوردن آن را پیشبینی نمیکردند. هر چند دونالد ترامپ، دولت عراق را در صورت اجرای این قانون به تحریمهای شدید تهدید کرده است، اما به نظر میرسد اجرای این قانون توسط دولت عراق به نوعی توفیق اجباری برای دونالد ترامپ بدل شود.
هرچند مقامات امنیتی ایران گزینه مقابله نظامی در برابر این رویداد حتمی میخوانند، با این حال به نظر میرسد خروج نیروهای امریکا از منطقه به تنهایی دستآورد کافی در برابر مرگ قاسم سلیمانی باشد. سلیمانی و نیروهای تحت امرش در زمان زنده بودنش به عنوان تهدید دائمی در برابر نیروها ارتش آمریکا و اسرائیل بهکار گرفته میشد و حالا مرگش هم توانسته است یکی از مهمترین خواستههای حکومت ایران را رقم بزند.
مزایای مرگ سلیمانی این روزها در شهرها و خیابان به صورتی عینی و ملموس قابل مشاهده است. تنها ظرف کمتر از ۴۸ ساعت پس از مرگ سلیمانی بیشتر از ده خیابان و مجموعه به نام او تغییر کرده است؛ بخش شرقی بزرگراه رسالت تهران، آزادراه تهران-ساوه، پایانه مرزی مهران، میدان سرداران شهید اراک، ورزشگاه بنیان دیزل تبریز، ایستگاه قطار برقی هشتگرد، آزاد راه پردیس تهران و …. در روزهای یکشنبه و دوشنبه در شهرهای مشهد و تهران خیل عظیمی از جمعیت در مراسم سلیمانی شرکت کردند. این گردهمایی وسیع در مراسم یادبود فرمانده سپاه پاسداران ایران بدون شک یکی از بزرگترین همراهی مردمی در چهار دهه اخیر به حساب میآید.
فایدههای مرگ قاسم سلیمانی برای حکومت ایران انسان را به پذیرفتنِ به تئوریهای توطئهباور تحریک میکند؛ اعتراضهای مردمی در سه کشور ایران، عراق و لبنان بیش از حد تصور تحت تاثیر این مرگ قرار گرفتهاند تا جایی که برخی آن را حداقل برای مقطعی پایانی بر پرونده اعراضهای مردمی در منطقه میدانند. تنشها و نگرانی جمعیای که در اثر بالا رفتن تنش میان ایران و آمریکا در منطقه برجسته شده است، فشارهای داخلی و بینالمللی در خصوص برخورد سرکوبگرانه در عراق و ایران را به حاشیه میبرد. عبارت «وضعیت جنگی» که پس از خروج آمریکا از برجام ورد زبان دولت حسن روحانی است، حالا بدون تحقق جنگ فیزیکی برقرار است. طولانی شدن این وضعیت و تعلیق عمل «انتقام سخت» یکی دیگر از کارهای تازه حکومت ایران است که ممکن است تا مدت زیادی بتواند آن را در برابر سرکوب اعتراضهای آبان ماه، و اعتراضهایی که در آینده ممکن است به کار بگیرد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.