صبح چهارشنبه ۶ دی ماه ۹۶ «ویدا موحد» بر سکویی در تقاطع خیابان انقلاب و وصال شیرازی قرار گرفت و با در دست داشتن شال بسته شدهای بر چوب، علیه اعمال ۴۰ سال حجاب اجباریْ اعتراض کرد.
این حرکت، آغازگر سلسله اعتراضاتی شد که با نام کلی «دختران انقلاب» از آن یاد میشود. زنان دیگری در روز ۹ بهمن ۱۳۹۶ سلسله اعتراضاتی را با همان شیوه در نقاط مختلف تهران و دیگر شهرها برپا کردند.
اعتراض علیه حجاب اجباری و نابرابری ساختاری، در «پررنگترین عاملیت خود» یادآور تظاهرات شش روزهی چند هزار نفری زنان در ۱۷ اسفند ۵۷ است. ناصر مهاجر در کتاب تولدی دیگر در اینباره نوشته است: «تلویزیون ملی که حالا به دست حاکمیت جدید اداره میشد، در برابر جنبش چند ده هزار نفره در روز پنجشنبه و جمعه ۱۷ و ۱۸ اسفند سکوت کرد. روز شنبه ۱۹ اسفند و پس از راهپیمایی هزاران نفری زنان به سوی کاخ دادگستری و گردهمایی ۸ هزار نفری زنان برابریخواهْ درون دادگستری، صدا و سیما فیلمی را با مونتاژ ناشیانه و موذیانهای پخش کرد. فیلمی که تلاش کند جنبش اعتراضی زنان را با رهبری سلطنتطلبان جا بزند»!
تظاهرات هزاران نفری زنان با حملهی وحوش ارتجاعی حاکمیت روی کار آمده و چماقداران خط امام به شدت سرکوب شد.
طی دو سال گذشته، پروندهسازیهای امنیتی جهت اعتراض علیه «مورد مشخص حجاب اجباری» با ردیف سالیان حبس، تهدید و وثیقههای نجومی همراه بوده است.
تظاهرات ۲۳ اردیبهشتماه سال جاری علیه حضور گشت ارشاد و حجاب اجباری در دانشگاه تهران یکی از درخشانترین سویههای مترقی اعتراضات دانشجویان بوده است. اعتراضِ فراجنسیتی این حضور گسترده و اعلام برائت از اپوزیسیون راستِ مصادرهگر با شعار «علینژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد»، این بار حاکمیت را نه با اعتراضاتی وابسته به خوانشی تماما راست که با یک آگاهی درونْ طبقاتی و مسلط به فریاد برابریطلب مواجه کرد.
بدنهی اپوزیسیون راست و سخنگویان آنان هم جز مقابله و اعلام خشم چیزی در آستین نداشتند.
⚪️ در این میان، آیا می توان این سوال را مطرح کرد که چرا اعتراض علیه حجاب اجباری تنها با مرکزیت تهران و چند شهر بزرگ همراه شد؟
مبارزات زنان دامنهی کثیری از مطالبات را در بر میگیرد که حجاب اجباری نیز یکی از موارد آنان است.
اما نکتهی حائز اهمیت این است که میتوانْ ملغیسازی قوانین تبعیضآمیز را از جبر و محدودیت جغرافیایی و همپا با آن ضرورت و تشکلیابی «حضور مستقل تمامی زنان» در عرصههای اجتماعی و به ویژه «جوامع کارگری» آغاز کرد.
نگاهی کوتاه به تنوع پوششی زنان غیر کارمند در شهرهای غربی، شمال شرقی/غربی، سیستان و بلوچستان، اعراب خوزستان و کردستان، به مثابه چراغ هدایتگری است که توجه ما را از صور ظاهری پوشش به عینیتِ امر نرمالیزه شدهی «تبعیض» و سرکوبهای نهان/عیان معطوف میدارد.
عدم تکثیر خوانش اعتراضی علیه حجاب اجباری در دیگر شهرها و تمرکز اجرایی آن در تهران، نه به دلیل رضایت جمعی زنان غیرمرکز نشینْ بلکه به واسطهی انباشت مصیبتها و تبعیضهای ساختاری در جغرافیای زیستی آنان است.
اگر زنان به واسطهی آگاهی در شهرهای بزرگتر به درستی و روشنی از حق پوشش اختیاری سخن میگویند، زنان حاشیهرانده و متکثر در شهرهای کوچک و جمعیت روستایی با محرومیت از تحصیل، رواج فراگیر کودک همسری و حذف فیزیکی ذیل «قتلهای ناموسی» زیست خود را از بدو تولد تا لحظهی مرگ میگذرانند.
در این بین، ذکر این نکته از اساس حیاتی است که جمهوری اسلامی شاکلهای گسترده از تمامی سطوح تبعیض و ارتجاع است! اعتراضات برحق علیه حجاب اجباری، چه به واسطهی حضور دختران انقلاب و چه فریاد برابریطلب در دانشگاه، نمایانگر عمق تحمیق ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در بسط قوانین ارتجاعی علیه زنان است.
طی روزهای گذشته، اعتراضات خونین آبان ۹۸ با گستردگی و کشتاری وسیع به پیش رفت، مراسم چهلم جانباختگان آنان به امنیتیترین وجه و با دستگیریهای گسترده نیز همراه بود. طی یک ماه گذشته، بیشمار ویدئوهای مادران داغدار و خواهان دادخواهی با تصاویر فرزندانی کشته شده در دست، نگاهمان را به ضرورت حقطلبی جمعیْ خیره کرده است.
زنانْ ایستادهاند و این استواری و استقامت، شاکلهی ننگین نابرابری و تبعیض ساختاری جمهوری اسلامی را خواهد شکست. چرا که مُشت، نان و جانشان نیز با خون و گلولهْ سالهاست که آشناست.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.