شعر و صدای امید شمس
[برای پری، برای سروش و فریبا و برای آتش خفتهی زیر خاکستر خیابانها]
صبا
ملکه صبا
آن
گاه
که برش برش غربت از آن موی خیس فشاندی
مینشینی از تراوش تاریکی
مینشینی از حرارت اندوه
فرو
مینشینی از جوانی از
نفس
آن
گاه
که مروارید بوسه بر روشنای گردن مرگ
که مرواریدهای تا هفت صبح سعادتآباد و درکه
مرواریدهای غلتان مستی از شانههای عریان سرازیر تا کوچههای آن غول سراسیمهی نفرت
مرواریدهای مرگ را از بالای برج گلدیس
در حلقهای گندیدهی آن سگها دانه دانه فشاندی
صبا جان
ملکه صبا جان
بام آبیانه
بام از صبوری و برفی
باهام
رنگ تهاجم گوشهای
صمغ شدید مجازاتی
ای
مسلسل اندوه!
حالا
صدات میکند تهران
آبشاری از نئونها و ساعتها
آبشاری از بوسهها و روسریها
کهکشانی از فتنهگران با جینهای آبی پاره با سیگارهای روشن و چشمان جنزدهی کهکشانی از دیوانگان بس زیبا زیبا
با لبخند سهمگین بیگناهی
با لبخند شرمگین پیش از طلوع خون روی برف صبوری
با لبخند تلخ چون شکوفهی مفرغ در این بهار که میآید تا تو را تا پیش از فراموشی ببوسد
میآید تهران
میآید اصفهان
بدرقهات میکند که میگذری و از پس سر هزاران هزار پری به هلهله دست بر دهانهاشان از هل و دارچین
بدرقهات میکنند از بین سنگها و بوسهها و چکمهها
از بین زن زاغها از بین نشمههای خون و فاجعه
و کودک میخواند
کودک که گونههاش از نفرت
کودک که چشمهاش از بیهودگی
آفتاب سرخ و ترش عصر را گاز میزند مثل حادثه میخواند
آوازش سیاه و سرخ
سیمان انزجار و اسارت و دولت را میجود
آواز سهمناکش در پاستور
چراغهای راهنمایی را یکباره سرخ میکند
صبا جان
بوسهها میروند در ایران میمیرند
در ایران مثل پرندهها
در پرو
مثل مهرویان در برج گلدیس
مثل نفس در کهریزک
مثل نهال در تنهایی
مثل من در
فروردین
و دیگر؟
دیگر عشق رودخانه آواز روزنه، خندهی بیاختیار
و شب
مثل یحیا که میرود ظهیرالدوله گریه کند
شب
مثل فرشتگان که دختران را از بین بازوان کارون و زاینده رود و ارس
شب
مثل شراب کیانتی
شب
مثل سعید جلیلی
شب
مثل فابریتزیو راوانلی
شب
مثل فداییان اسلام
دستی میان کشالههای جهان فریاد میزند
میرقصد هم شانه هم سپیدار هم حشیش
هم ماهی بوسیدنی تبدار آنجا وسط چهارراه نقاشی
صبا جان
ملکه صبا جان
در بین بوتهها در بین بوتههای ایمان ساعت سه و نیم بعد از ظهر بدون هیچ تردیدی فریاد بزن
آخ علاقهمندان کلکچال علاقهمندان دربند دوستداران گلرضائیه
آخ ای سکوت جا مانده روی ساقهی صبح سحر
در تو دیگر هیچکس پرستو نیست
مریم نیست
سوسن و سیمین و میترا نیست
ها کن ها کن نیلوفر آبها آبیهای سکوت و پنبه و برف صبوری از چهارراه پلیس تا آزادی فقط ها کن انگشتهایت را به من بده
فریاد کن :
بهار با شکوفههای زنان
بهار با شکوفههای جوانان
شکوفههای رها توی میدان ونک بوسیدن اما
اما بوسهها میروند در ایران میمیرند در ایران نیلوفر تهران و اصفهان نیلوفر ایران
و هیچ سعادت را
و هیچ پنجره در بین دقت سوسنها
و هیچ احتمال دوباره را
آن گاه که برش برش غربت از موی خیس
صبا جان
ملکه صبا جان
ساعت سه و چهل و نه دقیقه بوی تو عبارت از آمدنی دارد آمدنی ظهر و سوگوار چون سپیدهدمان
چون سپیدهدمان
چون سپید دما ن خون بر خیابان
ها کن
ها کن نهال مرگ
ها کن نهال خستگی
ها کن نهال عشق
ها کن نهال نفرت
ها کن نهال نشسته ایستاده
ها کن نهال ایستاده نشسته
ها کن نهال خون عزیزان روی پیرهن شب مثل یحیا که میرود ظهیرالدوله گریه کند
ها کن
خون میخندد روز میگریزد شهید میچکد از بازوان خیابان
و تعفن لایزال یک اسم و تنها یکی تنهاترین یکی از آروارههای خشکیدهی شهرها سرریز میکند
دیوارهای زهرخند: سید علی
دندههای نزار دانشگاه: سید علی
پلهای سی ضربهی چاقو پیش چشمان کاملا باز کاملا بسته :سید علی
کیرهای ضد زلزلهی هفت ریشتری: سید علی
بنزهای امنیت عفن دهان زینب و زهرا: سید علی
گلههای سیاهپوش تشنه به خون آزادی و کارگر شمالی: سید علی
پری قهقه میزند تو میلرزی سید علی
عبدی گیتار میزند تو میلرزی سید علی
غزاله لخت میشود تو میلرزی سید علی
سمانه میرقصد تو میلرزی سید علی
شکوفه میخواند تو میلرزی سید علی
آزاده مستانه را میبوسد تو میلرزی میلرزی سید علی
شکیب ستاره را میبوسد تو میلرزی میلرزی سید علی
سپهر فرزاد را میبوسد تو میلرزی میلرزی سید علی
امیر مینویسد تو میلرزی میلرزی سید علی
فرزانه میخواند تو میلرزی میلرزی سید علی
حمید آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
بهاره آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
بهزاد آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
نیلوفر آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
صدف آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
شهرام آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
سهراب آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
تهمینه آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
صفورا آمده تو خیابان تو میلرزی میلرزی سید علی
قدم میزنیم میلرزی
نجوا میکنیم میلرزی
میخندیم میلرزی
می دویم میلرزی
نفس میکشیم میلرزی
میبوسیم میبوسیم میبوسیم
میلرزی میلرزی میلرزی سید علی
فریاد میزنی دشنه
فریاد میزنی زنجیر
فریاد میزنی گلوله
فریاد میزنی باطوم
فریاد میزنی خدای باورنکردنیات را میخوانی با مشتهای سنگینش
با چهرهی چروکیدهاش و با بوی گند دهانش
با کلاه کاسکتاش با موتورهای هزارش
با گاز فلفل و شوک برقی با چکمههای سیاهش با زرهپوشها و آب پاشهاش
فریاد میزنی میلرزی
فریاد میزنی میلرزی
و خداوند ما میآید
با سینههای عریان
با رانهای عریان
با دستهای عریان
با گیسوان عریان
با چشمهای عریان
با چهرهی عریان
با لبخند عریان
با صدای عریان
با سرود عریان
با صلابت عریانیاش
خداوندگار ما میآید
زیر پایش لاشهی پاره پارهی دولت
زیر پایش لاشهی پاره پارهی خدایان عبوس کسالت و اندوه
در مقدمش قم باغ آتش
در مقدمش اوین باغ آتش
در مقدمش کهریزک باغ آتش
در مقدمش رجایی شهر باغ آتش
در مقدمش پاستور باغ آتش است
وکودک
که گونههاش از نفرت
کودک که چشمهاش از بیهودگی
در بازوان عریانیاش نشسته آفتاب عصر را گاز میزند
سرخ و سیاه مثل حادثه میخواند:
و سنگ سوالی سخت سید علی
و اشک سوالی شفاف سید علی
و خون سوالی صریح سید علی
و فریاد سوالی قاطع است
سید علی مجید توکلی
سید علی محسن محمدی
سید علی مهوش ثابت، سید علی امین زرگرنژاد، سید علی پرویز اسانلو، سید علی هدا صابر، سید علی سعید متینپور، سید علی ماهان محمدی، سید علی بابک داشاب، سید علی بهاره هدایت، سید علی جعفر اقدامی، سید علی حمید قاسمی،سید علی سعید ملکپور، سید علی حمزه کرمی، سید علی شیوا نظرآهاری، سیدعلی حامد یازرلو، سید علی فریبا کمال آبادی، سید علی جواد امام، سید علی عماد بهاور، سید علی جواد علیخانی، سید علی بهمن احمدی آمویی، سید علی علی جمالی، سید علی علی ملیحی، سید علی احمد و محسن دانشپور، سید علی جواد لاری، سید علی حمید قاسمی، سید علی مهدی کوهکن، سید علی عبدالرضا قنبری، سید علی چاری محمد اف، سید علی نسرین ستوده، سید علی حسن زید آبادی، سید علی شبنم مددزاده، سید علی مصطفی تاجزاده، علی زاهد، رضا رجبی، ابوالفضل عابدینی، باتور شاه محمد اف، معصوم فردیس، کیوان صمیمی، محمد فرید طاهری، مهدی اقبال، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، مجید دری، محمدصدیق کبودوند، ضیا نبوی، عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، مهدی خسروی، محمد داوری، علیرضا رجایی، ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان، محمدجواد مظفر، عبدلله مومنی، عبدالله رمضانزاده، بهزاد نبوی، محسن امین زاده، اسماعیل صحابه، سید علیرضا بهشتی شیرازی، محمد سیف زاده، قاسم شعله سعدی، امیر بهمنی، ابراهیم بابایی، مهدی خدایی، ابذاهیم مددی، محمدرضا مقیسه، بهمن صادقیپور، مهدی محمودیان، مسعود باستانی، علی عجمی، کوهیار گودرزی، حسین زرینی، محسن میردامادی، احمدرضا یوسفی، زهرا رهنورد، مهدیه گلرو، مطهره بهرامی، مریم حاجی لویی، ریحانه حاج ابراهیم، کبری بنازاده،
سید علی سید علی سید علی سید علی
زن در طرشت میخواند در ذهنش کلاشینکف
عبدی گیتارش را برم دارد در ذهنش کلاشینکف
طرهای در عباس آباد میرقصد در ذهنش کلاشینکف
دهان توی کاسهی توالت باز میشود در ذهنش کلاشینکف
تن سوزش کیر کهریزک را در اعماق حس میکند در ذهنش کلاشینکف
آواره توی امیرآباد شمالی مرگ را صدا میزند در ذهنش کلاشینکف
دختر رانهاش را رو به چک پولها میگشاید در ذهنش کلاشینکف
دهقان توی بشاگرد زمین مرده را میبوسد در ذهنش کلاشینکف
صدها نفر توی هفت تپه نعره میزنند در ذهنشان کلاشینکف
کردستان اشک میریزد در ذهنش کلاشینکف
آذربایجان خیره نگاهت میکند در ذهنش کلاشینکف
خوزستان مویه میکند در ذهنش کلاشینکف
دستی روی تنی میچکد در ذهنش کلاشینکف
و دستی کلاشینکف را میفشارد در ذهنش بوسه
بوسه
بوسههای رها
بوسههای رها
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.