اردیبهشت۶
ساختمان هشت طبقهای در داکا٬ پایتخت بنگلادش٬ فرومیریزد و ۳۰۰ نفر کشته میشوند. ساختمان محل تولید لباسهایی است که در آمریکا٬ کانادا٬ و اروپا فروخته میشوند.
رویکرد سبز فقط سبز خودم – برفک. خبری نیست.
رویکرد بورژوا-رمانتیک – مارکهای لباس را تحریم میکنیم. از H&M و والمارت خرید نمیکنیم.
رویکرد جهانی-شدن٬ یا خودشان خواستند – کسی کارگران را مجبور نکردهبود. خودشان انتخاب کردند در این ساختمانها کار کنند. من با خریدن لباس ِتولید بنگلادش دارم به آدمهایی که امکان دیگری ندارند این موقعیت را میدهم که شکمشان را سیر کنند. خرابی ساختمان هم از مدیریت نادرست است.
رویکرد کمکهای نقدی و جنسی – این شماره حساب ِکمک به صلیب سرخ بنگلادش است.
با رویکرد اول کاری ندارم. کسی که کشتهشدن آدم در بنگلادش تکاناش ندهد٬ دلسوزیاش برای کشتهی ایرانی را باور نمیکنم. «حقوق بشر» چنین آدمی لق میزند.
رویکرد دوم را بیشتر میفهمم. کسی که امکان تهیهی لباس از منابع مختلف را دارد٬ و مثلا منتظر تخفیف و قیمت پایینتر نباید بماند٬ تصمیم میگیرد که لباسی بخرد که رویش لکهی خون ندارد. بیشتر خرج میکند و آرامش ذهنی هم میخرد. خودش را هم درگیر این مساله نمیکند که اگر کارخانهها بسته شوند٬ کارگر بنگلادشی امکانی برای درآمد ندارد.
رویکرد سوم دنیایش بازی شطرنج است. درست بازی کن تا ساختمان روی سرت خراب نشود. حدس میزنم خودش جای امنی نشسته که ساختمان روی سرش خراب نشده. آدم البته وقتی کنار دست شیر نشسته مدافع قانون جنگل میشود.
رویکرد چهارم با چسب اهو میخواهد خانه را سر هم نگه دارد. کارش البته تحسینآمیز است. حکم صادر نمیکند. یک گوشهی کار را دست میگیرد. این گوشه اما روبروی فاجعه خیلی کوچک است.
فاجعه دردناک است. از آن دردناکتر عجز من و تو است. لباسی تنمان است که در کارخانهای شبیه همین که ریخت دوخته شده و جز سرخاراندن کاری ازمان برنمیآید. و حقیقت این است که همین که همهی توجهمان به ساختمان ِ ریختهشده جمع شده بخش دردناک ِ اتفاق است.
فرایندی که خروجیاش لباس و رنگ دیوار و این کیبرد و آن مانیتور است زندگی آدمهایی را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد. بد یا خوب مهم نیست. مهم این است که من و تو٬ لباس و رنگ دیوار و کیبرد و مانیتور را میخریم و به فرایند کاری نداریم. این که ساختمان سر کسی بریزد البته فاجعهی بزرگی است٬ اما مطمئن نیستم همین حالا کارگرانی در بنگلادش و چین و پاکستان نباشند که وضعیتشان از کسی که زیر آوار رفته بدتر نباشد.
میشود جلوتر از این هم رفت و سوالهای سختتری پرسید. که نمیپرسم
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.