امروزه، اسلام سیاسی بدنبال شنیع ترین جنایات و قتل عامها، نابودی تمدنها و با به انجماد کشانیدن جوامع اسلامی، در ستیزی بی امان با ارزشهای مدرنیته و انسانی، چه در شکل اسلام ناب محمدی و چه در شکل سلفیستی ان در استانه زوال و نابودی قرار گرفته است. انحطاط و سقوط این قرائت ضد بشری از دین، جایگاه دین و نهادهای مذهبی را بعد از چهار دهه حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی به مباحث جدی درمیان اسیب دیدگان از رژیم دینی و روشنفکران و اپوزیسیون مبدل ساخته است. طبیعی استکه ما حصل این مباحثات تاثیر تعیین کننده در تعیین رابطه دولت و دین و جایگاه ان در جامعه در اینده خواهد داشت. از اینرو کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن نیز بعنوان اولین قربانیان رژیم دینی و اسلام سیاسی در ایران، سیاست و موضع خود در قبال انرا بصورتی شفاف ارائه داده و حاضر به تبادل افکار با دیگران در مورد جایگاه دین در اینده ایرانی بدون رژیم اسلامی میباشد.

راهکارهای ارائه شده تاکنونی اپوزیسیون و بسیاری از روشنفکران ایرانی در مقابله با اسلام سیاسی در فردای رژیم اسلامی عمدتا ترجیح سکولاریسم بر لایتیسیته بوده است. اما مضمون این دو مقوله و تفاوت انها با یکدیگر و دلیل ترجیح سکولاریسم بر لایتیسیته عمدتا توسط گروههای منتسب به ملت فارس در چیست؟

– سکولاریزم

این مقوله در اصل از نام کشیشی در فرانسه بنام “سکولیته” مشتق شده که در قرن سیزدهم با پایان دوران انگیزیسون و با بدنامی کلیسا، سعی در نوسازی و ارائه و ماهیتی نوین از مذهب و کلیسا را داشت که در این قرن به امری متداول در کل اروپا بدل شده بود. این تلاشها دراندوره معطوف به ان بود که تا دین را از ایده الیسم افلاطونی به فردگرایی ارسطوئی ارتقا بدهند. لذا، این واژه، اولین بار در قرن نوزدهم در زبان انگلیسی با محتوای ایدئولوژیک بکار گرفته میشود. با خوانش جدید، کاربرد اولیه سکولاریسم معطوف به نظریه ایی گردید که مطابق ان اخلاقیات جامعه نه بر مشعیت الهی و اخرت بلکه بر محفوظات اجتماعی و به سعادت دنیوی انسان مبتنی میگردید. بعدها این مقوله کاربرد گسترده تری یافت و به سکولار شدن مؤسسات عمومی بویژه سیستم اموزشی عمومی و دین زدایی از این نهادها و عدم دخالت معیارهای دینی در امر حکومت و برتری یافتن اصول حقوق بشر و به سایر ارزشهای انسانی در جامعه بسط یافت. این بدین معناست که سکولاریسم مانع ابراز نظرات نهادهای دینی و مذهبی در مورد مسایل عمومی و سیاسی نمیگردد بلکه تنها خواستار عدم تعمیم ارزشهای دینی بر انها است. در اصل دولت سکولار نسبت به عقاید گوناگون دینی بیطرف و به فعالیت ایدئولوژیهای دینی در جامعه بی تفاوت میماندو این امر به مفهوم انستکه دولت نه مانع ادیان و نه مجری خواست های انها است!

بنابراین، سکولاریسم در اصل ممنوعیت ورود دین به سیاست بوده و گزینه ایی سیاسی در تقابل با دین که عملکرد چندان موفقی حتی در جوامع مدرن و بویژه در رابطه با اسلام نداشته است میباشد. زیرا، اسلام سیاسی بدون قدرت سیاسی غیرممکن بوده و سکولاریسم نیز بر اساس احترام به ازادی اندیشه و ازادی ادیان بنا شده و تفاوتی مابین ازادی عقیده با نفوذ عقیده در اجتماع و سیاست قایل نیست. در حالیکه با این استدلال میتوان دفاع از فاشیسم و شوونیسم را نیز توجیه کرد!
سکولاریسم را جامعه شناسانی به یک مذهب زمینی تشبیه کرده اند که میتواند بر عدم ازادی و دموکراسی چون نمونه شوروی و دیگر رژیمهای توتالیتار، با ظاهری مدرن نیز متکی باشدکه با خلاء اینگونه رژیمها مذهب و کلیسا سازی و اسلام سیاسی نیز همانند اسیای میانه و خاورمیانه فورا چون قارچ از زمین میرویند!

بدلیل همین ناکارامدی سکولاریسم استکه کسانی از میان مبلغین اسلام سیاسی نیز بدروغ خود را مسلمان – سکولار نامیده اند. در حالیکه این ادعا فریبی بیش نیست، زیرا اسلام سیاسی بدون تلاش برای کسب حاکمیت سیاسی قابل تصور نیست. این فریب و اغتشاش ذهنی را نیز نمایندگان فکری انها چون “عبدالکریم سروش” بعد از انکه این مقوله واحد را به دو قسمت “سکولاریسم سیاسی و سکولاریسم فلسفی” تقسیم میکنند، چنین ارایه میدهند: “سکولاریسم سیاسی به معنای جدا کردن حکومت از دین است و نه جدا کردن دین از سیاست” ( مقاله: با رفراندوم اختیارات ولی فقیه حذف شود، وبگاه جرس)!

-لایتیسیته

این مقوله مرحله تکامل یافته تر و پویا تر نسبت به سکولاریسم است، اگر سکولاریسم شیوه تفکری جهت جدایی دین از دولت یا حکومت باشد، لایتیسیته مزید بر ان راهکاریست برای ممنوعیت ورود دین به سیاست و مناسبات و ارزش گذاریهای اجتماعی و ایجاد مانع در برابر ایدئولوژیهایی چون شوونیسم و راسیسم که میتوانند شرایط رشد جامعه و کثرت گرایی و تولاریسم را مختل بکنند!

در لایتیسیته هرچند ازادی دین بعنوان امری خصوصی و وجدانی تضمین میگردد، اما از انتقال ان توسط عامل وراثت و نضج و گسترش ان در جامعه توسط قوانین لائیک ممانعت بعمل میاید.
این قوانین و ظوابط نیز عمدتا ناظر بر:

۱- انتقال دین از نسلی به نسل دیگر بصورت ارثی و تحمیلی به کودکان ممنوع و هر فرد مختار به انتخاب دین و مذهب بر اساس خواست و اگاهی خود بعد از رسیدن به سن قانونی (۱۸ سال) میباشد.

۲- مشارکت افراد نابالغ در زیر سن قانونی در تمامی مراسمات دینی و مذهبی در تمامی اماکن مذهبی و در گردهمایی های دینی از مساجد تا کلیسا و از معابد تا کنیسه ممنوع میگردد.

۳- غیر مجاز بودن هرگونه اعمال دینی بر بدن کودک از ختنه و غسل تعمید و پوشش دینی و مذهبی متمایز کننده کودکان از جامعه غیر دینی تا رسیدن انها به سن قانونی.

۴- ممنوعیت نامگذاری و اموزش دینی توسط نهادهای مذهبی به کودکان در زیر سن قانونی.

۵- ممنوعیت دسته بندی و تقسیم افراد زیر سن قانونی حتی در امارهای رسمی و سرشماریها درتمامی ادیان و مذاهب.

۶- تضمین حق ازادی انتخاب دین و مذهب یا بی دینی برای هر فرد بالغ.

۷- غیر مجاز بودن اعلام یک دین و یا چندین دین بعنوان دین و یا ادیان رسمی کشوردر قانون اساسی.

۸- ممنوعیت تعطیلات دینی در تقویم سالیانه و منع اموزش ادیان در سیستم اموزشی کشور ….

۹- ممنوعیت تبلیغ و ترویج و شکل گیری تشکلها با محوریت ایدئولوژیهای ضد بشری چون فاشیسم، راسیسم و انواع و اقسام “پان” ها.

بنابراین، سکولاریسم و لایتیسیته دو مقوله جداگانه در برخورد با معضل دین سیاسی هستند. بدین معنا که اگر سکولاریسم روشی برای جدایی دین از سیاست بدون اعمال محدودیت در باز تولید، گسترش و انتقال ان از نسلی به نسل دیگر باشد، لایتیسیته علاوه بر جدایی دین از سیاست و حکومت، راهکاریست برای ممنوعیت ورود دین و دیگر ایدئولوژیهای ضد بشری و ضد تکثرگرایی در اجتماع و سیستمی قانونمند در مقابله با باز تولید و گسترش استحمار هرگونه دین در جامعه!

تمایل به ترجیح سکولاریسم بر لایتیسیته در میان تشکلها و نیروهای سیاسی منتسب به ملت فارس در یک جامعه دین زده و دینخویی چون ایران و تبلیغ سازمان یافته این انتخاب ترجیحی توسط انها را میتوان در دو عامل جستجو کرد:
اولی، در وجود اغشتگی این نیروها از چپ و راست در فرهنگ مذهبی غالب در جامعه فارس که پایبندی خود به عدم مبارزه با ان و بازتولید دین را همیشه تحت عناوین “احترام به عقاید دیگران” و یا “ازادی عقیده” توجیه کرده اند. در حالیکه از یکسو بین ازادی عقیده با نفوذ عقاید ضد بشری و جنایتکارانه در جامعه و سیاست، تفاوت اساسی وجود دارد و از سویی دیگر، ادیانی که امروزه از کشتار و جنگ با دیگران دوری جسته اند، در یک پروسه تاریخی به افسار کشیده شده وبا رفورمهایی در انها به عنصری بی ضرر برای انسان تبدیل شده اند . این امر در مورد اسلام صورت نگرفته که این وظیفه این نیروها استکه با مستمسک قرار دادن توجیهات فوق دهه هاست که از انجام ان سرباز زده اند!

دوم، دیدگاه شوونیستی اپیدمیک در جامعه فارس بویژه در میان نمایندگان فکری ان از نحله های مختلف از چپ و راست، مانعی دیگر در پذیرش لایتیسیته توسط انها میباشد. زیرا لایتیسیته ایدئولوژیهایی چون پان فارسیسم را که مخل حرکت جامعه بسوی گذار ایران از یک واحد جغرافیایی به واحدی ملی یا ملتی نوین و مدرن است را نیز محکوم و با این دیدگاه ضد بشری در تضاد است.

بنابراین، مقوله سکولاریسم و لایتیسیته در ایران فردای بدون ج.اسلامی میتواند به یکی از مسایل مورد مناقشه بین مرکز و پیرامون تبدیل شده و جای گرفتن لایتیسیته در قانون اساسی و اجرای تبعات ان توسط دولت به یکی از خواستهای اصلی جنبشهای ملی فراخواهد روئید!

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
۰۷.۰۹.۲۰۱۹

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com