این نتیجه ی وجودِ تو و همه ی آرزوهایِ توست لُطفن بِخونش :
تو بودی و نبود چیزی بُت بود خدایی شد سُخن
خدایی در سرگذشت شد
خدایی شد عتیقه سخت فروختنی
خدایی مرده شد در ادامه خدایی کُهنه خدایِ کُهنه
وَ حالا که مُرده عجب وجودِ بی وجودی ! نه؟
– خدایی که خدای نکنه که اصلن خدا نیست . نه نیست.
– تو رو بی سابقه ، بی مهارت ،بدونِ یه کارِ چند روزه واسه کار قبول می کنن جایی ؟!
– بی خیال فقط کافی ست تو تو باشی هست شوی خودت باشی و زمان
خدایی باشد ؟ نباشد ؟ مهم ؟ نیست
که دیگر چیزِ خاصّی مهم نیست – مونده زمان و تو و من و مرگشون
جارویی مانده در سپیده دم و پایانی در کمتر از چهل و هشت ساعت و
فرو نشاندنِ سر و صدایِ همه ی این بوزینه هایِ آدم نما ،خدا نما. حتمن.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.