دکتر سید محمد حسن حسینی
(دکترای آموزش و روش تدریس از دانشگاه میسور هندوستان)
……………………………………………………………………..
“Dr S.M.H.Hosseini could be an effective team-leader and facilitator. He could be a valuable asset to any institute of higher learning committed to academic excellence and to the cause of nation building. He has also the capacity for hard work.”
— Prof. S. Dasan – Dr Hosseini PhD Guide, India
———————————————————————————-
یادآوری: در همین ابتدا عرض کنم که ۲۴ سال هست که حتی مجوز تاسیس یک موسسه آموزش زبان و یا یک مدرسه غیر انتفاعی در خود مشهد به من نمی دهند – هر چند در حومه مشهد یا بجنورد و یا شهرستان خودمان داده اند …. بنابراین این یادداشت صرفا به ارایه برنامه هایی که – از نظر من – یک وزیر آموزش و پرورش باید برای نجات ایران دنبال کند می پردازد.
مقدمه
توانمند کردن همه جانبه شهروندان برای زندگی و کار موفق در دنیای پیچیده امروز – که بهشدت رقابتی و با تشتت آرا روبروست- به منظور برپایی جوامعی متمدن هدف غایی هر آموزش و پرورش پویا و رو به جلویی میباشد که به صلح و ثبات جهانی که رؤیای دیرینه بشراست می اندیشد. واقعیت این است که آموزش و پرورش فعلی ما – در ایران – هرگز نمیتواند ما را به چنین اهدافی رهنمون شود؛ همانگونه که تا کنون نتوانسته است. دلیل این امر هم این است که آنچه این آموزش و پرورش سعی دارد از شهروندان و نسل فردا بسازد با آنچه دنیای واقعی از آنها انتظار دارد در یک راستا نیستند. بنابراین در شرایط کنونی به یک انقلاب و دگرگونی بنیادین در سیستم تعلیم و تربیت فعلی نیاز داریم. مهم است که مسیولان و سیاست گذاران بلاخره بعد از حدود نیم قرن ناکامی این واقعیت را درک کنند چراکه تغییرات دایمی و پیوسته در جهانی که در آن زندگی می کنیم غیرقابلاجتناب است و حکومت و سیستم آموزشی ما هم چارهای جز در نظر گرفتن این تغییرات ندارد.
بنابراین اولین سوالی که در صورت وزیر شدن از خودم می پرسم این است:
چه نوع دانشی باید در آموزش و پرورش ما در دنیای پیچیده و در حال رشد کنونی به دانش آموزان ارایه شود؟ چرا؟ توسط چه کسانی و با چه مهارت هایی؟ با چه نوع منابع آموزشی و سیستم ارزشیابی ای؟ چگونه؟ و در چه شرایطی؟
در وهله اول، از آنجا که من بر این باور هستم که اگر معلمان از شرایط خود راضی باشند به معنای واقعی کلمه به ارتقای آگاهی ها، دانش و بینش خود بویژه در عرصه های علمی، فرهنگی و سیاسی و انتقال آن به نسل فردا می پردازند و این یعنی خلق شهروندانی فرهیخته، متفکر، منتقد، تحلیل گر، علت و معلول یاب، ظلم ستیز و مطالبه گر که به هر آنچه بخواهند می رسند و سعادتمند می شوند، درصورتیکه به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شوم تمرکز من بر موارد ذیل خواهد بود:
۱. نهادینه کردن شایسته سالاری بجای باند بازی و مجال دادن به افراد متملق، چاپلوس، سبک مغز، ریاکار و دین فروش و داعش مسلک که تنها تخصص شان طرد و منزوی و حتی آزار و اذیت افراد شایسته به روش های قرون وسطایی است تا به فساد و رانت و قبیله بازی و سو استفاده از بیت المال پی نبرند و افشاگری نکنند.
۲. رفع تبعیض چند وجهه ظالمانه از معلمان.
۳. رفع فضای امنیتی و عصر حجری در مدارس که جمود فکری و منزوی کردن استعدادهای درخشان همکاران را در پی دارد و لطمات شدید و جبران ناپذیری به آینده این مرز و بوم می زند.
۴. توانمند کردن معلمان به منظور فعالیت در عرصه های علمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از طریق مقاله نوشتن و ایجاد فضاهای مجازی هدفمند و فرستادن نمایندگان اندیشمند و شجاع به مجلس و حتی به پاستور. – بر این باور هستم که تا قوی و تاثیر گذار نشویم حاکمان کما فی السابق به ما اهمیت نخواهند داد.
۵. تلاش برای آزادی همکاران زندانی.
۶. مبارزه سیستماتیک و همه جانبه با فساد، رانت و ویژه خواری و قبیله بازی در آموزش و پرورش بویژه در مشهد مقدس .
۷. پی گیری مجددانه تاسیس دپارتمان روش تدریس در وزارت آموزش و پرورش به دلایلی که در این مقاله برشمرده ام:
۸. تاسیس یک سایت تخصصی ویژه و ملزم کردن اعضای هیات علمی دانشگاه های فرهنگیان و معلمان و پژوهشگران منتخب در جشنواره ها به به اشتراک گذاری کتب، مقالات و روش های تدریس شان برای اطلاع و استفاده معلمان کل کشور.
۹. تاسیس پارلمان مجازی معلمان برای تشکیل سازمان معلمان ایران و ….
۱۰. سر و سامان دادن و تخصصی کردن دوره های ضمن خدمت، گروه های آموزشی، پژوهشکده ها و پژوهشسراها، دانشگاههای فرهنگیان و مجلات رشد که در سایت های خودم که در منابع این مقاله آمده کتب و مقالاتی راجع به آنها و نوع سو مدیریت ملوک الطوایفی تامل برانگیز در آنها نوشته ام:
۱۱. دنبال کردن طرح خودم برای ادغام وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش به دلایلی که در این مقاله ام به آنها پرداخته ام:
۱۲. هوشمند کردن هر چه بیشتر مدارس، موسسات و حتی دانشگاهها: ترتیبی می دهم از امکانات سمعی و بصری روز دنیا مثل کتاب های الکترونیکی و صوتی و تصویری، تابلوهای تعاملی، لابراتورهای آموزشی و بویژه امکانات فضای مجازی همانند ادمودو، موودلها، ویکی ها، پلت فرم های ویدیو کنفرانس، چت روم ها، اینستاگرام ، فیس بوک، تویتر و تلگرام و … حداکثر بهره برداری جهت ارتقای کیفیت آموزش و یاد گیری بشود. این در حالیست که دانش آموزان ما در این نیم قرن گذشته حتی حق استفاده از موبایل را هم که در کلاسها بسیار مفید و موثر است نداشته و ندارند!؟! حتی سیستم ورود و خروج به مدرسه و کلاس ها را هم الکترونیکی می کردم و ترتیبی می دادم که والدینی که تمایل دارند از طریق اس ام اس یا ای میل در جریان حضور یا غیاب فرزندانشان در مدرسه و تک تک کلاس ها باشند. مهمتر اینکه تمام این مکان های آموزشی را “شیشه ای” می کردم: بعبارت دیگر در کلاس ها و راهروهای مدرسه و حتی اتاق مدیران دوربین می گذاشتم طوریکه هر ولی دانش آموزی که اراده می کرد آنلاین به تماشای این محیط ها که فرزندش را به امانت آنجا گذاشته بپردازد – ببیند معلمش کیست؟ چگونه و چه چیزی به فرزندش آموزش می دهد و …. مقاله مرتبط من که به ارایه راه حل برای به خدمت گیری تکنولوژی اینترنت در محیط های آموزشی می پردازد:
۱۳. ترتیبی می دادم آموزش زبان انگلیسی از مهد کودک ها و یا حد اکثر از اول ابتدایی شروع شود. ضمن اینکه سعی می کردم در تمام مدارس و یا حداقل در مهد کودک ها و دبستان ها تعداد دانش آموزان از ۲۰ نفر بیشتر نباشد، بجای میز و صندلی رسمی از مبل و بالشت و صندلی های راحتی استفاده شود، زمان تدریس حداکثر از ۴۵ دقیقه بیشتر نشود، حین تدریس معلم موزیکی شاد پخش شود، نوشیدن و خوردن بچه ها حین تدریس معلم بلامانع باشد، گل و گیاه و حتی قناری و بلبل و آکواریوم با ماهی های زیبا در کلاس ها بگذارند، فضای کلاس ها و مدرسه همواره معطر به عطر خوشبو کننده ها باشد، درب و دیوار مدرسه هم به شادابی و یادگیری بچه ها بینجامد و به بازی و ورزش و به ویژه ورزش یوگا هم در مدارس اهمیت زیادی می دادم.
۱۴. سعی می کردم حداقل در دوره متوسطه ۲ تدریس تمام دروس به زبان انگلیسی ارایه شود چراکه خروجی های این نوع سیستم آموزشی شهروندانی خواهند بود که به راحتی در سطح بین المللی با دنیا تعامل دارند و از آخرین یافته های علمی جهت رشد خود و کشورشان استفاده می کنند.
۱۵. مدیران مدارس را موظف می کردم برای تعامل و ارتباط موثرتر با اولیا و دانش آموزان حداقل یک ویکی بزنند که در آن خود مدیر و معاونانش و نیز تک تک معلمان صفحات مجزا برای تعامل با مخاطبین و استفاده از پیشنهادات و انتقادات یکدیگر را داشته باشند.
۱۶. از طریق کلاس های ضمن خدمت به معلمان آموزش می دادیم که مطالب ارایه شده خود در کلاس را از طریق فضای مجازی در سایت های آموزشی مختص خود در (Edmodo.com) دنبال کنند. همینطور آنها را ترغیب می کردیم برFlipped Learning یا تشویق دانش آموزان به مرور درسی که قرار است در جلسه بعد ارایه شود از طریق این سایت اختصاصی شان تمرکز داشته باشند. – به معلمان یادآوری می کردم که در آنصورت در کلاس درس بیشتر باید به تبادل نظر، بحث و نتیجه گیری و حل تمرین پیرامون آن مطالب بپردازند.
۱۷. همانطور که در هفدهمین کتابم که در یک انتشاراتی بین المللی در آلمان منتشر شد و در سایت آمازون هم با ۲۰۰ دلار قابل دانلود هست تشریح کرده ام، با تشکیل کارگروه های تخصصی ویژه در کمک به تربیت نسلی منتقد، تحلیل گر، علت و معلول یاب، ظلم ستیز و مطالبه گر از طریق تلاش برای تغییر دراهداف آموزشی، منابع انسانی، مواد آموزشی، روش های تدریس و سیستم ارزشیابی همت می کردم:
۱۷.۱ «اهداف آموزشی»:
اهداف آموزشی فعلی سیاستگذاران فوقالعاده تردیشنال بوده و بههیچعنوان واقعیتها و الزامات زندگی در دنیای امروز را در نظر نگرفتهاند – چه رسد به واقعیتهای دنیای پیچیده تر فردا که به شدت با تشتت آرا و فرقه ها و مذاهب روبرو است. بهعنوان نمونه هدف خواسته یا ناخواسته از آموزش در مدارس و دانشگاههای ایران «خواندن و حفظ کردن برای قبولی در کنکور و امتحانات و مدرک گرفتن» میباشد! که هرگز مناسب برای زندگی و تعامل موفق در دنیای امروز نیست. هدف ما باید آماده کردن همه جانبه نسل فردا برای کار و زندگی موفق در دنیای پیچیده فردا باشد. بنابراین تمرکز ما باید نهتنها بر «ارتقای دانش و مهارتهای محاورهای» و قادر ساختن فراگیران به «کاربرد دانش در محیطهای واقعی» باشد بلکه باید سعی کنیم که آنان «متفکر»، «استدلال گرا»، «علت و معلول یاب»، «منتقد»، «خلاق»، «مشارکتجو» و همزمان «اهل رقابت» و «آگاه به مسائل اجتماعی» و به ویژه «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند. روش تدریس من که ده ها کتاب و مقاله وپایان نامه راجع به آن نوشته شده است در این راستا طراحی و ارایه شده است. ویدیوی معرفی روش تدریس من را که هزاران بار دیده شده ببینید:
http://www.aparat.com/v/i32tK
۱۷.۲ «منابع انسانی»:
متأسفانه درصد قابلتوجهی از کادر آموزشی ما حتی در دانشگاهها – که نتیجه رژیم آموزشی فعلی هستند – خود فاقد صلاحیت علمی لازم هستند. این ادعای من به راحتی با بررسی ملاکهای جذب، روشهای تدریس و آثار آنها قابل تائید است. نتیجه این عدم صلاحیت علمی و کاری ایشان هم جامعه علیل و بیمار کنونی است که سرشار از ظلم و ستم و بزهکاری و طلاق و ریا و غارت و عقبماندگی و فقر و فساد و فحشا است. تربیت نسل فردا و آیندهسازان و شهروندان را – از نظر من – باید به باهوشترینها و باانگیزهترینها و کسانی که اولویت اول خود را در کنکور حرفه مقدس معلمی میزنند بسپارند و نه به آنها که از همهجا رانده شدهاند و از سر ناامیدی و استیصال آخرین گزینه خود را معلمی انتخاب میکنند. متأسفانه در شرایط کنونی شاهد هستیم که از افراد متخصص، منتقد و خلاق و دلسوز جامعه آنطور که باید به همان دلایل که به آنها اشاره شد استفاده نمیشود. بهویژه در سالیان اخیر بیشتر تأکید بر بهکارگیری افراد متملق، چاپلوس، ریاکار و بلهقربانگو و دین فروش در محیطهای آکادمیک و مدیریتی بویژه در دانشگاه های فرهنگیان بوده است. علت این سیاست هم این است که مدیران و حتی وزرای نالایق نمی توانند با افراد روشنفکر و شایسته تر از خود کار کنند چرا که قادر نیستند برتری آنها را تحمل کنند و ….
۱۷.۳ انگیزه مند کردن دانش آموزان و معلمان
محققان زیادی اخیراً بر اهمیت نقش انگیزه در پیشرفت تحصیلی فراگیران و حس رضایت مندی معلمان تمرکز کردهاند. نداشتن انگیزه در بین دانش آموزان و بویژه معلمان در ایران علت اصلی عدم موفقیت آنها و درواقع ناکامی آموزش و پرورش ما میباشد. اهمیت نقش انگیزه ازآنجا مشخص میشود که بدانیم انگیزه یکی از مهمترین عوامل در شکلدهی نگرش فراگیران و معلمان به فراگیری و دنیای پیرامون و کسب و کارشان و نیز عامل تعیینکنندهای در میزان درگیر شدن آنها در فرایند یادگیری و آموزش موثر میباشد. در واقع انگیزه موتور محرک غلبه بر ضعفها در فراگیری و رسیدن به اهداف (آموزشی) میباشد. پیشفرض من این است که بعنوان وزیر آموزش و پرورش تنها در صورتی موفق خواهم بود که محیط و شرایط و مکانیسمهای محیطی آموزشی انگیزه کافی را به معلمان و دانش آموزان بدهند. بهعنوانمثال بر مبنای چنین پیشفرضی است که در روش تدریس و کلاس داری خودم سعی کردهام از کانالهای متفاوت در فراگیران انگیزه کافی برای یادگیری ایجاد نمایم. مواد آموزشی، تکالیف، فعالیتها و سیستم ارزشیابی من همه و همه طوری طراحیشدهاند که انگیزه کافی را در فراگیران ایجاد مینمایند. شبیهه همین مکانیزم ها را میتوان برای انگیزه مند کردن معلمان طراحی کرد.
۱۷.۴ «مواد آموزشی»:
متأسفانه مواد آموزشی و یا همان کتب درسی و کمک درسی فعلی ما بیشتر به ارائه تفکر و یافتههای دیگران به فراگیران میپردازند و درواقع با این کار – خواسته و یا ناخواسته – فرصت فکر کردن را از آنها میگیرند. همانطور که توضیح داده شد غالب مواد آموزشی فعلی برای ۵۰ تا ۱۰۰ سال پیش مناسب هستند چراکه نقش تکنولوژی و واقعیتهای دهکده جهانی و نیز سلایق، علاقهها و خواستههای فراگیران امروزی در آنها نادیده گرفتهشده است. سیاستگذاران آموزشی باید بر تهیه و تدوین مواد آموزشیای تمرکز داشته باشند که منجر به بسط قدرت فکری و رشد تفکر خلاق و انتقادی فراگیران نیز میشوند. مواد آموزشی باید اندیشیدن و بهویژه تفکر آفرینش گری – و نه بازآفرینی را که جمود فکری را به دنبال دارد – ترویج کنند. همانطور که توضیح داده شد انگیزه نقش تعیینکنندهای در یادگیری دارد اما واقعیت این است که تا فراگیران احساس نکنند که عوامل متعدد ازجمله مواد آموزشی پتانسیل درگیر کردن آنها را در فرایند یادگیری دارند انگیزه کافی را نخواهند داشت. بنابراین مواد آموزشی باید این پتانسیل را داشته باشند که کمیت، کیفیت، توالی و تنوع زبان و دانش تمرینی و بهویژه کار تیمی و قدرت تیمها را افزایش دهند. درگیر کردن فعالانه فراگیران در فرایند یادگیری و فعالیتهای کلاسی باید از دیگر ویژگیهای این مواد آموزشی باشد. چنین مواد آموزشی ای پروسه فراگیری مهارتهای زبانی و استراتژیهای یادگیری و بهتبع آن کیفیت یادگیری را بهبود میبخشند. بنابراین مواد آموزشی باید جالب، متنوع، واقعی، محرک گفتمان، تعاملی، هدفمند و انگیزه آور باشند. نکته مهم این است که این نوع مواد آموزشی باید با تکالیف و فعالیتهای کلاسی و سیستم ارزشیابی مناسب در محیطهایی که پایبندی فراگیران به اصول یادگیری من (فصل ۷) را تشویق میکنند ساپورت و حمایت شوند تا بتوانیم حداکثر بهره را از بهکارگیری روش تدریس من یعنی «یادگیری تیمی رقابتی» در کلاس هایمان ببریم.
۱۷.۵ «روشهای تدریس»:
همانطور که در این مقاله اشاره کرده ام روشهای تدریس معلم محور و دیکتاتور مابانه فعلی از نسل فردا چیزی جز «گوسفند» نمیسازند.
روشهای سنتی فعلی و از جمله روش بانکی بههیچعنوان پاسخگوی نیازهای امروز شهروندان و جوامع کمالگرا نیستند. برخلاف روش بانکی، روش تدریس من (یادگیری تیمی رقابتی – حسینی ۱۳۹۱) بر تبادل افکار و عقاید از طریق بحث و گفتمان تأکید دارد و بهاینترتیب درصدد تشویق و پرورش تـفـکّر انتــقادی و خلاقانه میباشد. در روش تدریس من – که بر بهکارگیری سیستماتیک کار تیمی در محیطی رقابتی تأکید دارد – ارائه تکالیف و پروژههای تیمی و تشویق تعامل فکری باعث افزایش تعامل و همفکری بین فراگیران میشود. فراگیران از طریق مکانیسمهای متعدد تشویق میشوند تا مطالب و موضوعات را برای یکدیگر توضیح دهنـد. کار و بحث تیمی درعینحال که «استدلالهای فردی» را برای فراگیران ممکن میکند «ظرفیت شنیدن استدلالهای رقیب» را نیز در آنها به وجود میآورد. من – در روش تدریس خودم – تفکر را بهعنوان جزئی ضروری در آموزش تلقی کرده و تأکید دارم که فعالیتهای تفکر باید بهعنوان جزئی لاینفک از پروسه آموزش و یادگیری در نظر گرفته شوند چراکه مهارتهای تفکر برای موفقیت هر فعالیت تـربیتی ضروری میباشند. بنابراین من نهایت تلاشم را میکنم که به فراگیران شهامت و شجاعت تفکر ورزی و نقد و انتقاد را بدهم. در این مقاله به ضرورت و راهکارهای پرداختن به تفکر انتقادی در رژیم آموزشی ایران پرداخته ام:
با بکارگیری روش تدریس منحصربفرد خودم که میتواند توسط تمام معلمان و اساتید بکار گرفته شود فراگیران علاوه بر کسب دانش در محیط های (شبهه) واقعی با اصول مشارکت در تصمیمگیری، حل مسئله، مسئولیتپذیری، انتقادپذیری و نیز اصول رقابت سالم و اصول دموکراسی و حقوق شهروندی و … نیز آشنا میشوند. همانطور که در رساله دکترایم در سال ۲۰۰۷ تشریح کرده ام مدرسه و دانشگاه کسری از جامعه هستند و در جامعه مسایل سیاسی و مذهبی و اقتصادی هم هست. چطور می توانیم دیپلمه ها یا دکتر هایی تهی از درک و بینش مسایل و جریانات سیاسی، اقتصادی و مذهبی وارد چنین جامعه ای بکنیم و انتظار موفقیت آنها را – که در واقع جامعه را شکل می دهند – در عرصه کار و زندگی در دنیای پیچیده امروزی و در دنیای به مراتب پیچیده تر آینده داشته باشیم؟! من معتقدم در مدرسه و دانشگاه باید – برای ارتقای “دانش و بینش” شهروندان فردا – تمام نقاط ضعف و قوت جریانات سیاسی، تیوری های اقتصادی و فرقه های مذهبی و نیز مباحث فلسفی آموزش داده شود – از همان کلاس اول دبستان و متناسب با سطح فراگیران. یادتان باشد همانطور که در مقاله زیر تشریح کرده ام دانش آموزان و دانشجویان ما به زودی حق رای دادن و انتخاب نماینده و رییس جمهور و رهبر که سرنوشت کل جامعه را رقم می زنند را هم دارند که این خود اهمیت این نوع آموزش ها و بویژه ارتقای بینش سیاسی فراگیراان را صد چندان می کند – این مقاله ام را بخوانید.
۱۷.۵.۱ «هدف» روش تدریس من یا همان یادگیری تیمی رقابتی که می تواند هدف آموزش و پرورش ایران شود
علیرغم ظاهر مکانیسمهای روش تدریس من که به نظر میرسد مطلوب فراگیران باهوشتر میباشد این روش تدریس برای رشد و تعالی شهروندان ضعیفتر طراحیشده است و کاربرد آن در سطح ملی به ارتقای سطح دانش و نتیجتا رفاه مستضعفان می انجامد. البته همانطور که توضیح داده شد حقوحقوق و انگیزه و تلاش گروه اول نیز به هیچ عنوان نادیده گرفته نشده است. به عبارت دیگر، تواناییها و نبوغ افراد باهوشتر تا حدود زیادی در خدمت بهبود شرایط گروه ضعیفتر قرار دادهشده است. بنابراین روش تدریس من در عمل در خدمت توانمند ساختن ضعفا است که غالباً اکثریت هستند اما نادیده گرفته میشوند – چه در کلاسها و چه در جامعه در دنیای پیرامون ما.
برای ادامه این بحث ترجمه ۱۷ همین کتاب من تحت عنوان “یادگیری تیمی رقابتی” را سرچ و مطالعه کنید. من در ادامه این کتاب ضمن بررسی نقادانه دلایل ناکارآمدی سیستمهای فعلی آموزش و تبعات مخرب آنها در سطوح ملی و بینالمللی به آخرین مسائل و روشهای تدریس در حوزهی آموزش (زبان) پرداختهام. مهمتر اینکه پس از تجزیهوتحلیل آخرین روشهای تدریس که بر مبنای تعامل و بحث و گفتمان بناشدهاند به معرفی روش تدریس منحصربهفرد خود پرداختهام. من سعی دارم از طریق این روش تدریس که مورد اقبال مجامع بینالمللی نیز واقع گردیده است به نهادینه کردن اصول دموکراسی در نسل فردا جهت ساختن فردایی آزاد و آباد بپردازم. در این روش تدریس تأکید بر تشویق «همه» فراگیران به درگیر شدن در فرایند یادگیری/زندگی و کار تیمی میباشد که در آن تیمها در محیطی شاداب و پویا باهم به رقابت میپردازند. همینطور در این کلاسها تأکید بر تفکر خلاقانه، انتقادی و تحلیلی در فعالیتهایی از قبیل شفافسازی، ارزیابی سببها و عوامل ایجاد مسئله از طریق طرح سؤالات کلیدی (توسط فراگیران)، ارائه و تجزیهوتحلیل راهحلها، توضیح و ادله آوردن، قیاس، جمعبندی، پیشگویی و تعمیم دادن و حلوفصل دیپلماتیک اختلافات در محیطهایی (شبهه) واقعی که «همه» شاگردان در آنها از «فرصتهای برابر» برخوردارند میباشد. در این کلاسها فراگیران میآموزند که ضمن اینکه آرا و افکار یکدیگر را به چالش میکشند و نظرات یکدیگر را نقد و بررسی میکنند حقوق همدیگر را به رسمیت بشناسند و به یکدیگر احترام بگذارند. آنها میآموزند که حقدارند از باورهای خود دفاع کنند مادامیکه برای آنها منطق و ادله دارند. آنها میآموزند که پیروزی مهم است اما نه به هر قیمتی. آنها میآموزند که حقدارند من (رهبر کلاس) را در صورت عدم صلاحیت و شایستگی نقد و حتی خلع کنند. و آنها میآموزند که علاوه بر ایفای نقش در ساختن دانش به ایفای نقش فعال در جوامع خود نیز بپردازند. همانطور که گفته شد کسانی که با این روش تدریس (در مدارس/ مؤسسات و دانشگاهها) آموزش میبینند علاوه بر اینکه به «کاربرد زبان در محیطهای واقعی» مسلط میشوند مهارتهای اجتماعی، سبکهای تفکر، نگرش و منش و شخصیت خود را ارتقاء داده و «متفکر»، «استدلال گرا»، «علت و معلول یاب»، «منتقد»، «خلاق»، «مشارکتجو» و همزمان «اهل رقابت» و “سیاسی” بار میآیند و از گوسفندان متمایز شده و قادر خواهند بود نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند.
۱۷.۵.۲ «تکالیف» دانش آموزان در کلاس های من که می تواند مورد تاکید آموزش و پرورش ایران باشد
واقعیت دیگر این است که فراگیران هنگامی بهتر یاد میگیرند که بهصورت تیمی به انجام تکالیفی میپردازند. بنابراین نقش نوع تکالیف و پروژههایی که به آنها میدهم بسیار مهم و حیاتی میباشند. بهطورکلی تکالیف باید طوری باشند که واقعیات زندگی روزمره فراگیران را نیز منعکس کنند و بدینصورت آنها را بیشتر علاقهمند نمایند. آنها باید بهگونهای باشند که پاسخها و واکنشهای متعدد را پذیرا باشند. ضمن اینکه آنها باید قدرت جلبتوجه و درگیر کردن کامل فراگیران را هم داشته باشند. مهمتر اینکه آنها باید چالش آور و کمی مشکلتر از توان تکتک فراگیران باشند. به عبارت دیگر، تکالیف و پروژهها باید به صورتی باشند که لازمه انجام و یا حل و پاسخ به آنها کار تیمیباشد تا بتوانند کار تیمی و بحث و گفتمان را تشویق نمایند و سبب افزایش کارایی تیمها شوند. بهطور خلاصه تکالیف و پروژهها باید پتانسیل این را داشته باشند که
۱. انگیزه فراگیران را افزایش دهند.
۲. شرایط واقعی و ایده آلی برای یادگیری به وجود آورند.
۳. نیاز به همکاری در بین اعضای تیمها را به وجود آورند.
۴. موجب بهبود سطح خلاقیت و تفکر انتقادی فراگیران شوند.
۵. مشوق تلاش و پشتکار و رقابت بین تیمها شوند. و
۶. کیفیت یادگیری را افزایش داده و سبب ماندگاری بیشتر آن شوند.
بنابراین در کلاسهای من بکار گرفتن تکالیفی که فراگیران میتوانند بهصورت انفرادی انجام دهند بهشدت نفی میشود چراکه این نوع تکالیف و پروژهها کار تیمی را نهتنها تشویق و تسهیل نمیکنند بلکه مختل هم میکنند. بهعنوان نمونه نقد سخنرانی و یا نوشته یک نقاد و یا نقد و بررسی مصاحبهها در مجلات و فیلمها ازجمله تکالیفی هستند که من در کلاسهای زبان پیشرفتهام به آنها میپردازم.
۱۷.۵.۳ «فعالیتهای کلاسی» در کلاس های من که می تواند الگوی سایر معلمان باشد
همانند نقش مواد آموزشی و تکالیف و پروژهها، نقش فعالیتهای کلاسی هم در کلاسهای من بسیار مهم و تأثیرگذار میباشند. در کلاسهای من فعالیتهای تیمی که با توجه به علاقهمندیها و نیازهای فراگیران طراحیشدهاند مورد تأکید میباشند. چنین فعالیتهایی بهصورت طبیعی تبادل آراء و نظرات، شفافسازی مفاهیم، ریسکپذیری، بررسی علل و سببها، تست کردن پیشفرضها، تصمیمگیری جمعی، حل مسائل و اختلافات و قضاوت کردن درباره موفقیت و یا عدم موفقیت فراگیران بهصورت انفرادی و تیمی را تشویق میکنند. برخی از این فعالیتها شامل توصیف کردن تصاویر، بازیها، ایفای نقش، تورنومنت های تیمی، بحثهای کلاسی، نقد نقاط مثبت و منفی معلم، رهبر، جامعهای که در آن زندگی میکنیم و فعالیتهایی که انعکاس دهنده مسائل دنیای واقعی مثل خرید کردن و سخنرانی کردن هستند میباشد. تمام اعضای تیمها بهواسطه مکانیسمهایی خاص تشویق میشوند که در چنین فعالیتهایی بهمنظور رسیدن به اهداف آموزشی از قبیل حل کردن مسائل و تمارین و انجام پروژهها و غیره درگیر شوند.
در خاتمه باید یادآور شوم که اینترنت اقیانوسی غنی برای بهرهگیری از چنین مواد آموزشی، تکالیف و پروژهها و فعالیتهایی هست که می تواند حداقل توسط کار گروه هایی تخصصی استخراج و در اختیار معلمان سرار کشور قرار داده شود. در اینجا اگر بخواهم بحثهای سه قسمت قبل را خلاصه نمایم باید بگویم که اگر میخواهیم کلاسهایی که با روش تدریس من اداره میشوند موفق باشند مواد آموزشی، تکالیف و پروژهها و فعالیتها باید این پتانسیل را داشته باشند که
۱. انگیزه فراگیران را افزایش دهند.
۲. فرایند کار تیمی را ارتقاء دهند.
۳. محیط یادگیریای به وجود آورند که بهکارگیری استراتژیهای مؤثر یادگیری و تستزنی و حل مسئله و مهارتهای نوشتاری، گفتاری و اجتماعی را تشویق نمایند.
۴. فراگیران را تشویق به تفکر و بحث و گفتمان نمایند.
۵. به فراگیران کمک کنند که آنچه را معلم ارائه میدهد بهطور کامل بفهمند.
۶. لایههای بالاتری از سطح تفکر فراگیران را بهکارگیرند.
۷. بازتابی از واقعیات دنیای واقعی نهتنها در سطح محلی و یا ملی بلکه در سطح بینالمللی باشند.
۱۸ همینطور اگر وزیر می شدم بر جایگزینی راهبرد استراتژیک خودم بجای روش های تدریس، امتحانات و کنکور فعلی خسارت زای ایران (این مقاله ام) تاکید و اقدام می کردم.
معتقدم در سیستم ارزشیابی دانش آموزان در سطح کلاس و کنکور باید علاوه بر سنجش مهارت “بکارگیری” دانش کسب شده در محیط های (شبهه) واقعی نوع تفکر، گستره تفکر، نوآوری تفکر، تفکر آفرینشی، مهارتهای حل مسئله، تکنیکهای آفرینندگی، تفکر انتقادی، درجات بازفکری، پژوهشهای خلاق و فرآیندهای شناختی نیز ارزیابی و سنجش شوند و دیگر روشهای متداول و سنتی، آزمونهای پیشرفت تحصیلی و سنجش محفوظات و حافظه فراگیران جایگاهی نداشته باشند.
۱۹. طرح رتبه بندی معلمان را با سرعت عملیاتی می کردم.
۲۰. بطور پیوسته از افراد متخصص و صاحب نظر جهت بحث و تبادل نظر پیرامون مسایل آموزش و پرورش در تلویزیون تعاملی سینا دعوت می کردم.
نتیجه
لازمه به وجود آوردن یک تغییر بنیادین در سیستم آموزشی ایران که علاج تمام معضلات جامعه طوفان زده کنونی است این است که تمام متصدیان و مسئولان امر آموزش اول از همه اذهان خود را از استعمار باورها و نگرشهای نادرست و مربوط به دوران شترچرانی رهایی بخشند. آری، باورها و نگرشهای مربوط به دوران شترچرانی و عصر حجری ای که تا حال حاضر به سیستم آموزشی ما جهت داده و مسئول و بانی اصلی تمام معضلات کنونی جامعه از قبیل فقر و فساد و غارت و فحشا و طلاق و حتی جنگ و خونریزی بودهاند. و چنین تصمیمی شجاعت و صداقت میطلبد. سیاستگذاران و مسئولان و متصدیان امر آموزش باید توجه داشته باشند که اگر این تصمیم را نگیرند از این به بعد هم به ادامه رشد این معضلات و فلاکت روزافزون مردم ایران کمک خواهند کرد و باید روزی پاسخگوی ملت و تاریخ باشند. آنها باید بپذیرند که اگر بر باورها و تصمیمات خود اصرار ورزند، مردم حقدارند که این قضاوت را داشته باشند که آنها منافع خاص خود را در استعمار، استثمار و استحمار آنها از طریق رژیم آموزشی خود دنبال می کنند.
در خاتمه مجددا یادآوری میکنم که «آموزش و پرورش» ناقص و تردیشنال و نتیجه آن جامعه علیل، نارس و بحرانزده ما نتیجه مسئولیت دادن به افراد «کوچک و سبکمغز»، «غیرمتخصص و بیکفایت»، «تنگنظر»، «ریاکار و چاپلوس و بلهقربانگو»، «دین فروش» و «شیفته جاه و مقام و ریاست» در طول سالهای گذشته بوده و جز با طرد این افراد و رهبرانشان و پذیرش افراد متخصص دلسوز طردشده توسط این گروهک تمامیتخواه راه بهجایی نخواهیم برد. اگر چنین شود جامعه ستمدیده ما- هرچند در درازمدت- به آرمانهای خود خواهد رسید.
منبع:
وبلاگ شخصی نویسنده: اینجا
وب سایت شخصی نویسنده: اینجا
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.