صد و یازده سال پیش، چهارشنبه روزی در دوم همین تیرماه داغ تابستانی، میرزا جهانگیر خان شیرازی ـ صوراسرافیل ـ را بدون محاکمه، در باعشاه، به فرمان محمدعلی شاه و در حضور او کشتند. دو جلاد طنابی به گردن او انداختند و از دوسو کشیدند تا خون از دهان او جاری شد. جلاد دیگری کارد به قلب او زد و…
صوراسرافیل از با نفوذترین صداهای آزادیخواهان بود. “چرند و پرند,” ستون دائم طنز صوراسرافیل به قلم میرزاعلی اکبر دهخدا، هنوز از بهترین نمونههای طنز متعالی است که در درونی کردن زبان زنده مردم به نثر فارسی نمونه ای درخشان است و از پیشگامان نثر نوین فارسی بود.
پایبندی به بیان حقیقت و گزارش واقعیت» از اصول و از کارکردهای اصلی ژورنالیزم است و میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل جان خود را چون «داو اول» در این قمار نهاد که به گفته حافظ «عشق است و داو اول با نقد جان توان زد.»
در پی او و در این سلسله جلیله دیگرانی نیز آمدند چون میرزاده عشقی، شاعر و مدیر نشریه آوانگارد قرن بیستم، محمد مسعود، مدیر مرد امروز، امیرمختار کریمپور شیرازی، مدیر شورش، حسین فاطمی، مدیر باختر امروز، رحمان هاتفی از سردبیران کیهان و…..انبوه کرکسان و دلالان رسانهای در جامه ژورنالیست نیز، کرور کرور، همیشه بوده و هستند.
اکنون و پس از صد و یازده سال چه کردهاست ژورنالیزم ایرانی با میراث روزنامهنویسانی چون صور اسرافیل که تا پای جان به بیان حقیقت و گزارش واقعیت پایبند بودند؟
نگاهی به نشریات و خبرگزاریها و دیگر رسانههای داخل کشور از همه جناحها و نگاهی به رسانههای بزرگ فارسی زبان خارج از کشور، جز انگشت شماری این جا و آن جا، نشانه زوال این حرفه در ایران است. دلالان رسانهای، دو دودهبازان، دروغ بافان، مجیزگویان، دستمال به دستان، مدافعان جناحهای حکومتی، توجیه گران و ماله به دستان، مداحان دست آموزشدهی قدرت، فرهنگی کاران امنیتی، رانت خواران، کپیکاران بیسواد، نان به نرخ روز خوران و انواع رنگارنگ کفتارها و کرکسها و موجوداتی که ….بگذریم
مسمط معروف دهخدا در رثای صوراسرافیل با مطلع «یاد آر ز شمع مرده و یاد آر» میرود که به رثای ژورنالیزم مستقل ایرانی بدل شود, که شمعی است کم سو که انگار با نفسهای آخر سوگوار خویش است.
به گفته شاملو:
“از صدا
افتاده
تار و کمونچه
مُرده میبرن
کوچه به
کوچه.
نگا کن!
مُردهها
به مُرده
نمیرن،
حتا به
شمعِ جونسپرده
نمیرن،
شکلِ
فانوسیین
که اگه خاموشه
واسه نَفنیس
هَنو
یه عالم نف توشه.”
و من؟
به گفته نیما:
“من دلم سخت گرفته است از این”
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.