نود و هشت آمد و نوروز
عیدمان شد بلای عالمسوز
وطنم زیر آب مدفون شد
خلق، آواره و جگرخون شد
گرچه این سیل سخت جانکاه است
سیل اصلی هنوز در راه است
سیلی از اشک چشم مردم من
سیلی از خشم تودههای وطن
سیل پالختهای ملیونی
سیل ضحاکی و فریدونی
سیل سیلیچشیدگان سیل است
سیل محنتکشیدگان سیل است
توسری خوردههای چل ساله
صبحشان اشک و شامشان ناله
سیل سوتهدلان رنجه شده
رنجکش مردم شکنجه شده
کارگرهای بیپناه فقیر
بیگناهان پای در زنجیر
بغض مدفون در گلوهامان
خون خشکیده در سبوهامان
سیل نسل جوان بیکاره
خانه بر دوشهای آواره
روزی این سیل راه میافتد
قبّه از بارگاه میافتد
سیلی از نسل آریو برزن
میخروشد به جایجای وطن
سیل زاییده از تلاطم ها
بشکند سد صبر مردم را
اگر امروز موج میخیزد
آن زمان فوج فوج میخیزد
سیل قبلی اگرچه تنبیده
خانهی مردم ستمدیده
لیک این سیل اگر شتاب کند
خانهی ظلم را خراب کند
هالو آن روز میشود نوروز
سونامی را نظاره کن آن روز
👇
شب نشینی هالو
@sh_n_halloo
کانال اشعار #هالو
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.