عادل فردوسیپور سالهاست که در شبکهی سه صداوسیمای جمهوری اسلامی تبدیل به یک شخصیت کاریزماتیک، نسبتاً یاغی و غیرقابل کنترل شده. ویژگی که مدیران شبکههای مختلف صداوسیما از آن استقبال نمیکنند. اما به راستی دلایل حذف برنامهی نود و پروژهی کنار گذاشتن فردوسیپور از شبکهی سه چیست؟ چرا اظهارات مداوم فروغی و دار و دستهاش هیچکس را قانع نمیکند؟
واکاوی و مرور تاریخچهی فعالیت فردوسیپور در صداوسیما نشان میدهد او چندین خصلت متفاوت نسبت به دیگر کارکنان صداوسیما داشت. شاید مهمترین ویژگی که عادل را با دیگر مجری-گزارشگران صداوسیما بیش از بیش متمایز میکرد این بود که او رخدادهایِ روز سیاسی را دنبال میکرد و زیرکانه در لایههای زیرین آیتمهای مختلف نود و گزارشهای فوتبالیاش با کمکِ گرایشات سیاسی اصلاحطلبانهاش آنها را با طنزپردازی و «کلکسیونی از ادبیات منحصر به فرد» پیاده میکرد. عملی که باعث اقبال مخاطب و محبوبیتش میشد.
هوشمندی که عادل، شعار متعارض «رسانهی ملی» را برای ساعاتی هم که شده به حالت پیشفرض خود برمیگرداند و البته توسط مدیران بالارتبه تحمل میشد. دلیل تحملشدن عادل، سازش و انعطافپذیری هر دو طرف یعنی هم کارفرما – به دلیل جذب مخاطب برای شبکه- و هم خود عادل و بیشتر از جانب عادل صورت میگرفت. عادل با تقبل تعهدات سازمانی و عدم پذیرش تبعات و عواقب احتمالی افزایش تنشها، میپذیرفت که باید به آنها تن دهد. فردوسیپور در خیلی از موارد علیرغم حمایت افکار عمومی از او، متوجه قرار گرفتن در «موقعیت ضعف» خود در ساختار صداوسیما بود و عقب مینشست چراکه میدانست به همین باید بسنده کند. برای مثال واکنش او نسبت به پخش نشدن مصاحبهای فوتبالیش با «جواد ظریف» یا جلوگیری از حضور «کارلوس پویل» در یکی از برنامههای جام جهانی ۲۰۱۸ نهایتا چند نق و غُر بود. حتی حالا هم که از کار برکنار شده واکنش او نهایتا گله و بغض است و نه چیزی فراتر از آن که حتی از شخصیتی همانند عادل که همیشه تمایل بر تلطیف اوضاع بغرنج انتظارش را داشتیم، دیده نمیشود.
اما مهمترین دلیل تحمل شدن عادل این بود که او «خطوط قرمز» را میشناخت و هرگز از آنها عبور نمیکرد. او شجاعت این را داشت که دستهای پشتپرده و مفاسد کلان فوتبال ایران را به صحن علنی تلویزیون بیاورد و ابایی هم از این نداشت چرا که زندگی بیشیلهپیلهای را در پیش گرفته بود. به همین علت او راههای مچگیری مخالفانش را بسته و امکان تولید انبوه بهانههای واهی را گرفته بود.
نکتهی مهم دیگر این است که «جهان فوتبال» از «ایدئولوژی» و «سیاست» آنقدر زیاد است که نیاز چندانی به این نبود دستور حذف عادل از «حرف» به «عمل» تبدیل ماهیت دهد. اگرچه گزینهای «حذف» و یا «تقلیل» عادل هم در دورههای پر فراز و نشیب برنامهی نود هیچگاه از روی میز مدیران ارشد صداوسیما کنار نمیرفت. در سالهای اخیر هم حرف و حدیثهای غیرموثقی بیرون درز کرده بود که فشارهایی وجود دارد و برخی عمدتاً از جریانهای «دستراستی» پافشاری میکنند «نود» – یعنی برنامهای که عادل بهتر از هر جای دیگری در آن جولان میدهد – از کنداکتور شبکه سه حذف شود. اما گفته شده این جماعت با بیت آیتالله خامنهای همفکری کرده بودند و نتیجه اینطور به احضارشان رسیده که رهبر گفته «موافق این کار نیستم». البته از استدلال رهبر و جزئیات این جنس از اخبارِ ناموثق اطلاعی در دست نیست.
از این زاویه ماجرا را به نظاره نشستن نتیجهی کلیدی دیگری هم در اختیارمان میگذارد. روز «۶ اردیبهشت ۹۸» خبری منتشر شد که آیتالله خامنهای در درس «خارج از فقه» خود درمورد کازینونی که در رسانهاش و مشخصاً برنامه موسوم به «برنده باش» به راه افتاده، تاخته است. اینکه به واسطهی چند هفته رهبر درمورد حذف برنامهی پرطرفدار و مجری محبوب مردم از یک شبکه فراگیر همانند «سه» و پیشنهادی قائم مقامی یک شبکه دست دومی همانند «ورزش» اظهارنظر نمیکند و در نقطهی مقابل دربارهی برنامهای نظر تخصصی میدهد، این عمل «دیدن و ندیدنِ» رهبر «معنیدار» ترجمه میشود و اینطور برداشت میشود که احتمالا آیتالله خامنهای تغییر نظر داده و نظرش به دیگرانی که معتقد بودند برنامه «نود» باید برچیده شود، نزدیکتر شده. شاید در یک عنوان بشود خلاصهاش کرد: «موافق نیستم ولی مخالف هم نیستم». چیزی که دستمان را عاید میکند این است که متوجه میشویم آیتالله خامنهای با اتخاذ چنین رفتاری در سازمانی که او معتقد است رهبری صرفا موظف است نظارت کند، «دخالت» کرده یا در خوشبینانهترین حالت «نظارت» او دستچینشده است.
عادل پر، میثاقی صدر
اینکه امروز فروغی، عادل را زمین میزند و محمدحسین میثاقی را بالا میکشد به نظر میرسد تصمیم مسئولان صداوسیما بر این است که مجریان بیش از حد بزرگ نشوند که نتوان کنترلشان کرد. دوم اینکه میثاقی و دیگران، خود محصول و خروجیِ آدمهای باهوش و خلاقی همانند عادلاند. اما میثاقی و دیگران در یک چیز مشترکند و آن این است که همگی آنها از سیانکی، خیابانی و یوسفی گرفته تا احمدی پخمه سیاسیاند. به این معنی که آدمهایی مثل میثاقی اصولاً دانش سیاسی و سواد رسانهای همانند عادل و ویژگیهای منحصر به فرد او همانند شجاعت و دیدِ منتقدانهش را ندارند که بخواهند رفتاری کنند که به مذاق فروغی و دار و دستهاش خوش نیاید. میثاقی شاید نهایت اوج خلاقیتاش این است که بداند مادربزرگ «گرت بیل» وقتی گل میزند کجای سکوهای «سانتیاگو برنابئو» نشسته.
میثاقی در مصاحبهی که «تیوی پلاس» با او داشته درمورد کنارگذاشتن فردوسیپور و جایگزین کردن او چنین مباحثی را حاشیه توصیف و میگوید به آنها فکر نمیکند. به نظر میرسد میثاقی در حال بهرهبرداری از تصمیماتیست که اخیرا از سوی فروغی اتفاق افتاده و فرصت را مهیا دیده که از زیر سایه شاگردی فردوسیپور خارج شود. میثاقی با بیتوجهی نسبت به اینکه میخواهد جای کسی بنشیند که بر گردن او حق استادی دارد، حتی اگر با موافقت فردوسیپور باشد در حال ارتکاب رفتاری غیراخلاقیست که زمینه را حتی حالا برای نفرتانگیز کردن خود نزد مخاطبان فراهم کرده.
گذشته از اینها، ساختار سیاستگذاری که صداوسیما در سالهای اخیر به واسطه باختن قافیه به شبکههای اجتماعی در پیش گرفته شاید اگر با مدیریت انقلابی دهه شستاش امروز همان را در پیش میگرفت میثاقی و دیگر همکیشان همانند او نه تنها جایگاه و موقعیت کنونی را نداشتند بلکه در مرحله گزینش در حراست صداوسیما هم قبول نمیشدند. اما نارضایتیها از رسانهای که عنوان ملی را یدک میکشد به حدی است که صلاح بر این دیده که شده راهبردها تغییر کنند. فعلا مصلحت بر این دیده شده که مجریان تیشرت و شلوار لی بپوشند و به موهایشان ژل بزنند اما تسلیت به مخاطبین برای شهادت ائمه شیعه اثنی عشری و تبریک سالگرد پیروزی انقلاب ۵۷ در آغاز برنامه یک «اصل» غیرقابل تغییر است.
این یادداشت به معنی دفاع از عادل فردوسیپور نبود. فردوسیپور در یکی از برنامههای نود که در سال ۹۶ منتشر شد در ابتدای برنامهاش فضا را سانتیمانتال میکند و از «محسن حججی»، جنگجوی گروهک تروریستی سپاه پاسدارن که در سوریه و در جنگ با دیگر گروه تروریستی اسلامگرا یعنی داعش کشته شده، دفاع میکند و دخالت ابرنظامی جمهوری اسلامی در سوریه را نادیده میگیرد. یا مثلاً فردوسیپور در اتخاذ سیاست خصمانهی که سازمان صداوسیما بر علیه علی کریمی در سال ۸۸ به دلیل حمایتش از کشتهشدگان جنبش سبز میگیرد، همراه میشود و در گزارشهای مسابقاتی که علی کریمی بازیکن آن است طعنه و در آیتمهای مختلف نود او را به باد تمسخر میگیرد. این شاخه به آن شاخه پریدن نه به دلیل باورات عادل، بلکه در جهت تجارت غیرمستقیم مالی و رمزی، ترفند خدعهآمیز او با مدیران بالا دستش جهت حفظ موقعیت شغلیاش بود که حالا به نظر میرسد نه از طرف او بلکه از طرف کارفرما به پایان خود رسیده است. اتفاقی که از زمان دقیق آن خبر نداشتیم اما مدام منتظر آن بودیم اما حالا به منصه ظهور رسیده است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.