گفتگو ایران اینترنشنال با شیرین عبادی، منصوره شجاعی و مهرداد درویش پور درباره این که مبارزه زنان ایرانی برای رسیدن به حق انتخاب پوشش چگونه با کشته شدن مهسا امینی و با شعار «زن، زندگی، آزادی» جرقه اولیه خیزش انقلابی علیه حکومت را رقم زد.

سخنان خانم عبادی و خانم شجاعی را می توان در خود این گفتگو گوش فرا داد. اما چکیده نظرات من که به صورت کتبی در فیس بوک منتشر کرده ام از این قرار است:

دراین گفتگو در سالگرد حرکت دختران خیابان انقلاب که ویدا موحد با بر سر چوب زدن حجاب، مخالفت با حجاب اجباری را به چالشی تازه علیه حکومت بدل ساخت گفتم:

۱ چرا این خیزش را بایست انقلابی زنانه خواند که به معنای نقش پیش قراولی زنان در این جنبش است و دلایل پیش بینی خود را در ۲۰۱۵ درباره این که اگر انقلابی در ایران رخ دهد، انقلاب زنانه خواهد بود توضیح دادم.

۲ اضافه کردم که زنان در عصر پسین مدرنیته در سطح جهانی نیز به پیش قراولان مدرنیته بدل شده اند. چه برسد به این که در ایران ایدئولوژی زن ستیز حکومت، زنان را نه تنها به اصلی ترین قربانیان بلکه به چالشگران اصلی حکومت اسلامی بدل ساخته است.

۳ اضافه کردم جهانی شدن، روند فرهنگ “بومی/جهانی” را به جای بومی یا جهانی ایجاد کرده است که زنان و به ویژه نسل جوان متاثر از آن بیش از گذشته به تاثیرپذیری از ارزش های برابری جسنیتی اشنا شده و با افزایش اگاهی جنسیتی انقلاب زنانه را رقم زده اند.

۴ همچنین گفتم که رابطه جنسیت و قدرت اگر در عصر پهلوی از طریق کشف حجاب اجباری، به تحکیم مدرنیسم آمرانه منجر شد، در عصر بنیادگرایی اسلامی با تحمیل حجاب اجباری به تحکیم اقتدار اسلام سیاسی منجر شد که هر دو نشانگر رابطه قدرت و جنسیت در ایران است. امروز نیز جنبش همگانی ضد استبداد با گره خوردن آن به رنگ زنورانه این خیزش گره خورده است که جلوه دیگری از رابطه جنسیت و قدرت را نشان می هد.

۵ در گذشته قدرت بنیادگرایی اسلامی باعث شد به رغم ایستادگی زنان در برابر حجاب اجباری در اسفند ۵۷ و یا دستگیری سالانه ۱۲۳ هزار زن به جرم بد حجابی در عصر “سازندگی” رفسنجانی، کمیپین یک میلیون امضا و… نتوانست این خواست همه گیر شود. رویکرد به فمینیسم اسلامی ، توهم به دمکراسی دینی یا مردم سالاری دینی یا عقب نشینی سکولاریسم در برابر مذهب و کم توجهی به مسئله حجاب و تبعیض علیه زنان ، بازتابی از فشار مذهب و بنیادگرایی اسلامی در به حاشیه راندن مبارزه علیه حجاب اجباری بود که حتی بخشی از فعالان جنبش زنان را به بی توجهی به اهمیت مبارزه علیه حجاب اجباری سوق داده بود.

۶ فشار اقتدارهای سیاسی چه از نوع چپ سنتی که با شعار اول سوسیالیسم بعدا حقوق زنان یا پروژه اصلاح طلبی دینی با شعار اول اصلاحات بعدا زنان و برخورد ابزاری به زنان مانع از گسترش گفتمان های مربوط به خواست های زنان از جمله رفع تبعیض و برابری جنسیتی و رفع حجاب اجباری شد.

۷ تاکید کردم بین نفوذ مذهب و حقوق زنان رابطه ای معکوس وجود دارد. هرجا مذهب قدرتمندتر باشد، حقوق زنان محدودتر خواهد بود و برعکس. در گذشته اگر نفوذ مذهب و بنیادگرایی اسلامی مطالبات زنورانه و از جمله رفع حجاب اجباری را به حاشیه رانده بود امروز با گسترش موج سکولاریسم، بیزاری از حکومت اسلامی و گسترش آگاهی جنسیتی این گروه های مذهبی هستند که خود را می کوشند با خواست های جامعه تطبیق داده و از جمله خواست رفع حجاب به گفتمانی همگانی بدل شده است.

۸ اشاره کردم گرچه جنبش زن ،زندگی آزادی جنبشی ساختار شکن است و “اصل نظام نشانه است” شعار فراگیر آن است، اما این به این معنا نیست که “حجاب بهانه است”، بلکه آن بخشی از ایدئولوژی مردسالار و زن ستیز حکومت بوده است که آن را به پرچم ایدئولوژی خود بدل ساخته است.

۹ نقش هژمونی یافتن زنان در این جنبش خود را در رویکرد خشونت پرهیز، پیش قراولی زنان و به عقب راندن اقتدار مردسالار نشان می دهد نه آن که مختص زنان باشد. این جنبش حکومت اسلامی را به عقب خواهد راند اما حتی با عقب نشینی حکومت اسلامی درباره حجاب اگر اتفاق افتد، جنبش خاموش نخواهد شد بلکه شعله ورتر شده و خواست های بیشتری را پیش رو خواهد گذاشت.

۱۰ با پایان توهمات عصر اصلاحات ، حکومت تنها چاره را در سرکوب این جنبش می بیند. چرا که می داند تداوم و تعمیق و گسترش این جنبش که هم انقلابی فرهنگی است و همه سیاسی برای تغییر ساختار قدرت و هم اجتماعی است برای سعادت و زندگی و رفاه، به برافکندن این نظام همچون مانعی اصلی برای تحقق خواست های خود می اندیشد.

کل این گفتگو را می توان از طریق لینک زیر دید:

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)